بازگشت

آشوب گري شرق و غرب عليه مسلمانان


واژه «فتنه» در قرآن کريم و سنت به دو معناي عام و خاص آمده، معني عام عبارت است از هر امتحان و آزمايشي که براي انسان پيش آيد، خواه از ناحيه خود انسان باشد يا از ناحيه شيطان و يا از سوي مردم و خواه از امتحان، کامياب و روسفيد بيرون آيد و از فتنه و آشوب برهد و يا در آن سقوط نمايد.

و معني خاص: عبارت از حوادث و پيشامدهايي است که مسلمانان را در بوته امتحان قرار داده و از مرز ديانت خارج و منحرف مي سازد. و مقصود از آشوبهاي داخلي و خارجي که پيامبر (ص) هشدار داده همين معناست.

البته صحابه و تابعين با تفاوت آرأشان روايات متعددي را نقل نموده اند که پيامبر اکرم (ص) مردم را از فتنه و آشوبهاي بعد از خود برحذر داشته است.

و در ميان صحابه، حذيفة بن يمان در علم و آگاهي به روايات فتنه ها معروف بوده، زيرا وي در پرستش نمودن از پيامبر (ص) درباره آشوبها و حفظ آن روايات اهتمام مي ورزيد.

از اين رو بسياري از رويات مربوط به فتنه ها را در منابعي مي يابيم که با ذکر سند و نسبت به حذيفه از پيامبر (ص) و يا از اميرمؤ منان علي (ع) نقل شده، زيرا حذيفه از ياران خاص آن حضرت نيز بوده است.



[ صفحه 40]



چنانکه از او روايت کرده اند که مي گفت:

«هيچ فتنه جوئي نيست که تعدادشان به سيصد تن برسد مگر اينکه اگر بخواهم نام او و پدر و محل سکونتش را تا روز قيامت يادآور شوم مي توانم، زيرا تمام آنها را رسول گرامي (ص) به من آموخته است»

و مي فرمود:

«اگر تمام آنچه را که مي دانم براي شما بازگو مي کردم، مرا تا شب مهلت نداده و فوري مي کشتيد.» [1] .

توجه مسلمانان به روايات فتنه و آشوبها، به حدي بود که در نزد بعضي از آنان به اخبار حضرت مهدي (ع) و ظهور آن بزرگوار غلبه پيدا نمود، از اين رو گرد آورندگان مجموعه هاي روايي، باب ها و فصلهايي را تحت عنوان «فتن» (آشوبها) يا «ملاحم و فتن» (پيش آمدها و آشوبها) تدوين نموده اند. و کلمه ملاحم به معني جنگها و رويدادهاي مهمي است که پيامبر اکرم (ص) وقوع آنها را خبر داده است.

لذا عده اي از راويان و دانشمندان اسلامي کتابهاي خاصي به نام «الفتن و الملاحم» و مانند آن تأليف نموده و روايات وارد شده در اين زمينه را در آن کتابها گرد آورده اند.

آنچه در اين جا مهم است، بررسي عدد فتنه ها و آغاز و انطباق آنها با تاريخ مسلمانان نيست بلکه مهم، شناخت آخرين فتنه اي است که جملگي اتفاق نظر دارند که با ظهور حضرت مهدي (ع) از بين خواهد رفت، همان فتنه اي که ويژگيهاي آن منطبق بر فتنه غرب است که اثر آن در طليعه اين قرن بر ملل مسلمان آشکار گشته و دشواريهاي بسياري را به دنبال داشته است چرا که غربيان در داخل سرزمين مان با ما جنگيده و بر ثروتها و سرنوشت و امور ما مسلط مي گردند. در اين امر دشمنان شرقي ما با آنان همکاري نموده و بخشي از سرزمين ما را به تصرف درآورده و با محو موجوديت اسلام و آثار آن، آنجا را در قلمرو فرمانروايي خود در مي آورند.



[ صفحه 41]



و اينک نمونه هايي از روايات شريفه:

پيامبر اکرم (ص) فرمود:

«چهار فتنه و آشوب بر امت من وارد شده که در فتنه اول، خون ريزي و در دومي، خونها و اموال و در فتنه سوم، خونها و اموال و زنان حلال شمرده مي شود. چهارمين فتنه و آشوب، کور و کر و همه گير و هم چون حرکت کشتي در درياي متلاطم خواهد بود، به گونه اي که هيچ يک از مردم پناهگاهي نمي يابند. آن فتنه از شام برخاسته و عراق را فرا مي گيرد (جزيره) را زير دست و پاي خود به شدت کوبيده، و بلا و گرفتاري، مردم را مانند پوست دباغ خانه گوشمال مي دهد هيچ کس قادر نيست بگويد: بس کنيد و دست نگهداريد! اگر آن را از ناحيه اي برطرف سازند از ناحيه اي ديگر سربرآورده و ظاهر مي گردد.» [2] .

و در روايتي آمده است:

«زماني که فتنه فلسطين رخ دهد، وضع شام همچون بر هم خوردن آب در مشک آشفته مي شود و چون وقت پايانش فرا رسد، پايان پذيرفته و گروه اندکي از شما پشيمان خواهيد شد.» [3] .

و در روايتي:

«آن فتنه و آشوب، شام را احاطه کرده و عراق را مي پوشاند، و جزيره را درهم مي کوبد.» [4] .

و در روايتي ديگر چنين آمده:

«آنگاه فتنه اي پديد مي آيد هر زمان صحبت از پايان آن شود، همچنان ادامه يافته، به گونه اي که خانه اي نيست که آن فتنه داخل آن نشده، و مسلماني نيست که سيلي آن را بر صورت خود لمس نکرده باشد تا آنکه مردي از خاندان من ظهور نمايد.» [5] .

در اين روايت و بسياري از روايات مانند آن، پيرامون اين فتنه و آشوب، صفات



[ صفحه 42]



فراواني مشاهده مي کنيم، که طبق اين روايت، چهارمين فتنه و به گفته کل روايات، آخرين فتنه مي باشد.

و اين ويژگيها عبارتند از:

1 - روايات آن در منابع شيعه و سني در حد تواتر اجمالي است، يعني هر چند از نظر الفاظ متفاوتند، اما راويان متعدد، آن را به يک معني نقل نموده اند، بطوريکه اگر کسي دقت کند برايش يقين حاصل مي شود که مضمون اين اخبار از ناحيه پيامبر (ص) و اهل بيت وي (ع) صادر شده است.

2 - اين فتنه، آشوبي است دامنه دار، و شامل همه اوضاع و احوال امنيتي، فرهنگي و اقتصادي مسلمانان مي شود. مانند اينکه، تمام چيزهاي حرام، حلال شمرده مي شود. و يا در روايت ديگر «صماء» کر و «عمياء» کور توصيف شده، يعني: کر است و سخن نمي شنود تا بتوان با گفتگو او را دور کرد، و نابيناست و نمي بيند که بين اين و آن فرق بگذارد. بلکه شامل همه شده، و بر آنها منطبق است، وارد هر خانه اي شده و بر شخصيت هر مسلماني ضربه و آسيب وارد مي سازد، و جامعه مسلمانان را همچون حرکت و تکان کشتي، که بر موج درياي خروشان قرار گيرد، دچار آشفتگي مي نمايد.

هيچ کسي در برابر خطر اين فتنه نسبت به دين خود و خانواده اش و از جور فرمانروايان ستم پيشه و دستياران شرقي و غربي آنان که سرپرستي امور امت اسلامي را بر عهده مي گيرند، پناهي نمي يابد، چنانکه در اين روايت آمده است:

«در آن هنگام گروهي از شرق و غرب آمده و بر امت من فرمانروائي مي کنند.»

3 - شر و گرفتاري و نقطه شروع آن حرکت از سرزمين شام خواهد بود «تطير بالشام» يعني از شام آغاز مي گردد، به همين جهت دشمنان ما آنجا را سرزمين «آفتاب تمدن» مي نامند، بنابراين اگر کاشتن اسرائيل را در کشور شام بر آن بيفزائيم چگونه خواهد بود. و در روايتي جمله «تطيف بالشام» آمده يعني آن فتنه و آشوب شام را احاطه نموده، و آنگاه از آنجا به ديگر سرزمينهاي عربي و مسلمان کشيده مي شود، بلکه روايتي نام «فتنه فلسطين» را بر آن نهاده و دشواريهاي آن بر ساکنان کشور شام بيش از ديگران متمرکز خواهد بود.

4 - راه حلها سودمند واقع نشده و اين آشوب مدت طولاني ادامه مي يابد زيرا فتنه



[ صفحه 43]



تمدن، عميق تر از آن است که از طريق ترميم و اصلاح، چاره جوئي شود از طرفي ديگر موج مقاومت در امت و موج دشمني در دشمنان باعث به ثمر نرسيدن راه حلها مي گردد.

چنانکه در روايت آمده:

«از ناحيه اي در صدد رفع آن برنمي آئيد مگر اينکه از سوي ديگر آشکار مي شود.»

زيرا راه حل آن تنها با قيام زمينه ساز حکومت حضرت مهدي (ع) در بين امت، و سپس با ظهور آن حضرت ارواحنا فداه امکان پذير خواهد بود.

هم چنين تعداد زيادي از روايات تصريح مي کند که آن فتنه آخرين آشوب و متصل به ظهور آن بزرگوار مي باشد. و در برخي از روايات اگرچه به صورت مطلق آمده و بطور واضح آن را فتنه پيش از ظهور حضرت ذکر نکرده، اما آن را آخرين فتنه، و با همان ويژگيها توصيف نموده است. و چون مقصود همان فتنه و آشوب است ناگزير بايد «مطلق» را بر «مقيد» حمل نمود. [6] .

البته برخي از ويژگيهاي اصلي اين فتنه و ديگر خصوصيات آن را که در احاديث ديگر آمده خواهيم آورد، چرا که اين ويژگيها را نمي توان با هيچ فتنه داخلي يا خارجي که بر امت اسلام از آغاز تا کنون رسيده برابر دانست به جز فتنه و آشوب غرب. زيرا اين آشوب با فتنه هاي داخلي صدر اسلام و زمانهاي بعد از آن و حتي آشوب گري و کشتار و غارت مغول ها و با جنگ هاي صليبي که مراحل حمله هاي تاريخي آن در 900 سال قبل آغاز شد، منطبق نيست و از جهات مختلفي با يکديگر متفاوتند.

آري بر آخرين مرحله آن جنگ که غربيها توانستند. با هجوم يک پارچه خود به امت اسلامي، و ورود ارتش آنها به کليه سرزمينهاي اسلامي و با به سقوط و نابودي کشاندن آنها، پايگاه هم پيمانان يهودي خود را در قلب کشورهاي اسلامي بکارند قابل «تطبيق» مي باشد.

از پيامبر گرامي اسلام (ص) نقل شده که فرمود:



[ صفحه 44]



«سوگند به آن کس که جانم در دست اوست، بر امت من قومي فرمانروايي کنند که اگر دم برآورند آنها را کشته و اگر سکوت نمايند همه چيز آنها را مباح مي شمرند، اموال آنان را از آن خود گردانده و با زير پا گذاشتن نواميس آنها، خون آنان را ريخته، و دلهاشان را مالامال از کينه و وحشت مي گردانند، آنان را پيوسته هراسان و پريشان و بيمناک مي بيني در اين هنگام گروهي از مشرق و جمعي از مغرب آمده و بر امت من فرمانروائي کنند، پس واي به حال ضعيفان امت من از دست آن ستم پيشگان، و واي بر ستمگران از عذاب الهي، چرا که آنها نه به کوچک رحم نموده، و نه حرمت بزرگ و پير را نگاه مي دارند، و از هيچ کاري روي گردان نيستند. اندامشان اندام آدميان، اما دلهايشان دلهاي شياطين است.» [7] .

اين روايت ارزشمند، از ارتباط دو جانبه بين استبداد داخلي و استعمار خارجي پرده برداشته و علت سلطه کفار شرق و غرب بر امت اسلامي را، فشار ستم و تجاوز حکام داخلي بر ملتهاي مسلمان در وجود جو اختناق و سلب آزاديهاي آنان مي داند.

زيرا اين گونه رفتار ظالمانه، مردم را در صدد انتقامجوئي از حاکمان خود برمي انگيزد و همين درگيري داخلي آنها را از دفع دشمن خارجي بازداشته، و در نتيجه دشمن، با استثمار آنان و به بهانه رهايي آنان از چنگ فرمانروايان جور پيشه، به جنگ و غارت کشورهاي اسلامي اقدام مي کند. همانگونه که ناپلئون به مصر حمله ور گرديد، او وقتي کشتي هايش به ساحل مصر نزديک شد نامه اي براي مصريان فرستاد و در آن اسلام را ستوده و نسبت به آن اظهار علاقه و دوستي کرد و انگيزه آمدن خود را نجات و خلاصي مصريان از ستم بردگان! قلمداد نمود.

اين سياست حيله گرانه را بعد از اشغال مصر نيز همچنان ادامه داد، تا جائيکه با پوشيدن لباس اهل مصر، خود را مسلمان جلوه داده و عيد ميلاد پيامبر (ص) را جشن گرفت!

آنگاه، انگليس، فرانسه، آمريکا و روسيه نيز شيوه هاي مشابهي را بکار گرفته و ادعا کردند که تنها به منظور آزاد کردن ملتهاي مسلمان به سرزمين آنان آمده اند و پيوسته جهت ادامه سلطه خود در سرزمينهاي اسلامي و دخالت در امور مسلمانها اين ترفند را بکار مي برند.



[ صفحه 45]



قابل توجه است که خصوصياتي را که حديث شريف بيان داشته دقيقا بر دسته اي از فرمانروايان منطبق است که زمينه را براي سلطه شرق و غرب آماده ساخته اند، چنانکه بر زمامداران امروز که زمينه ساز ادامه چنين سلطه اي هستند نيز قابل انطباق است. و اين خصوصيات عبارتند از:

1 جو اختناق در برابر آزادي انديشه، و کشته شدن به جهت يک سخن گفتن.

2 اگر سکوت کنند همه چيز آنان را مباح مي شمرند، زيرا سياست آنها بر اين محور است که اگر چيزي هم درباره آنان نگويند و ساکت باشند، باز هم دست از تجاوز و تعدي نسبت به مردم بر نخواهند داشت.

3 غارت و چپاول ثروتهاي سرزمينهاي اسلامي از پايه هاي سياست زمامداران متجاوز بوده و به نحوي که گويي اموال مسلمانان ملک موروثي آنها و خانواده هاي خود و منافقان متملق و درباري آنان است.

4 پايمال نمودن حرمت مسلمانان که شامل تجاوز به خونها و ارزشهاي انساني و آزاديها و اموال و هتک آبرو و حيثيت و نواميس آنها مي گردد.

5 ريختن خون کساني که عليه آنان سخن مي گويند و غير آنان را، که مي گويند «پروردگار ما الله است.»

6 دلهاي مسلمانان را آکنده از کينه و وحشت نموده، يعني کينه ورزي نسبت به زمامدار ستم پيشه و يا اينکه جور و ستم، چنين کينه توزي را در جان مسلمانان نسبت به برخي از خودشان مي پرورانند.

اما آن شرقي و غربي هايي که پيامبر (ص) درباره آنها فرمود:

«در آن هنگام گروهي از مشرق و جمعي از مغرب آمده و بر امت من فرمانروائي مي کنند.»

جز بر روسها و غربي ها که با فرصت طلبي از ستم فرمانروايان جور، سرزمينهاي مسلمانان را مورد تاخت و تاز قرار داده، و زمام امور آنها را همچنان به دست مي گيرند، منطبق نمي گردد.

گاهي گفته مي شود، ممکن است مراد از گروهي که از مشرق و مغرب مي آيند، حرکت عباسيان باشد که از شرق دولت اسلامي آمدند و حرکت فاطمي ها که از غرب آن



[ صفحه 46]



آمدند، و اين در پي ستم فرمانروايان اموي بوده است.

و يا اينکه گفته مي شود احتمال دارد مقصود از آنان، هجوم مغولان باشد که از ناحيه شرق به وقوع پيوسته و يا جنگ صليبي که در نتيجه جور و ستم عباسيان از غرب بوجود آمده است.

اما از ظاهر روايت چنين بر مي آيد که آنها گروهي غيرمسلمانند که بر امور مسلمانان مسلط مي شوند از اين رو بر عباسيان و فاطميان منطبق نمي گردد، چنانکه بر حمله مغولان و جنگهاي صليبي گذشته نيز قابل انطباق نيست. زيرا تسلط غربي ها بر مسلمانان به سبب اين تهاجمات نبوده بلکه آنها حکومتهاي کوچکي را در سواحل سرزمين شام تأسيس نموده و در آنجا بسر مي برند.

و اقوام مغول مدتي کوتاه بر مسلمانان حکمراني نموده، سپس باقيمانده آنان در سرزمين ما اسلام آورده و در امت اسلامي هضم و ذوب گرديدند.

و مهم تر از آن اينکه استيلاي مغول، و جنگ هاي تاريخي صليبي به ظهور حضرت مهدي عليه السلام منتهي نگرديد، در حاليکه چيرگي و تسلط غربي ها و فتنه و آشوب آنها طبق ديگر روايات با ظهور آن حضرت پايان مي پذيرد.

بنابراين انطباق کار آنان منحصرا بر شرقي ها و غربي هاي امروز است که عبارت از روسها و اروپائيها و آمريکائيان اند، خصوصا با توجه به ويژگيهاي دقيقي که در پايان حديث از شخصيتها و سياستهاي آنان ذکر گرديده است.

به هر حال آنان وارثان شرقي مغولان، و صليبي هاي غربي اند، زيرا بنابر قول پسنديده تر، در روايات، از روسها تعبير به ترکها شده و غربيان همان روميان مي باشند که به زودي با آن آشنا خواهيم شد.

از پيامبر (ص) نقل شده که فرمودند:

«جريان امر شما همچنان ادامه مي يابد تا اينکه فرزنداني در دوران فتنه و ستم متولد شوند که جز آشوب چيزي نشناسند، و زمين چنان آکنده از ستم و بيداد شود که هيچ کس جرأت ندارد خدا را بخواند، آنگاه خداوند مردي را از ذريه و عترت من برمي انگيزد، تا زمين را از



[ صفحه 47]



عدل و داد پرسازد، آنگونه که از ظلم و ستم پر شده است» [8] .

اين حديث شريف نشانگر اين است که فتنه و آشوب أخير در نسلها ادامه مي يابد، تا نسلي از فرزندان مسلمانان متولد گردد که هيچ انديشه اي جز انديشه منحرف از دين و هيچ سياستي جز سياست جور و ستم ندارند. و اين تعبير دقيقي است از فضاي فرهنگ غربي و سياست حکومت هاي سلطه گر آنها بر سرزمينهاي ما، که کودک مسلمان در سايه شوم آن فرهنگ نشو و نما کرده، و از فضاي اسلامي و فرهنگ و عدالت آن بي اطلاع است. مگر کسي را که خداوند وسيله هدايت و نگهداري او از انحراف را فراهم سازد.

و معني سخن پيامبر (ص) که فرمود:

«زمين آن چنان از ستم و جور آکنده شود که کسي قادر بر گفتن «الله» نباشد.»

اين است که قوانين ظالمانه و سياستهاي ستمگران و جورپيشگان، تمام نقاط و زواياي زندگي را در بر مي گيرد. و اين ماجرايي است که بعد از هجوم و سلطه غربيان بوجود آمده، زيرا قبل از استيلاي آنان در برخي از مقاطع زماني و در بعضي مناطق، جور و بيداد در زندگي مسلمانان وجود نداشت، اما بعد از حمله و چيره شدن آشوب غرب و سلطه گري فرمانروايان ستم پيشه تازه به دوران رسيده، رفته رفته سياست ظالمانه آنها بر تمام سرزمينها و مراکز سايه افکند. به گونه اي صداي مسلمانان را در سينه ها خفه کردند که کسي نمي توانست مسلماني خود را ابراز نموده و بگويد: پروردگار ما خداست و يا اينکه ما خواستار پياده نمودن احکام اسلام هستيم، و خداوند به ما دستور مي دهد که از ستم و بيداد پرهيز نموده و عليه آن قيام نمائيم، و يا اينکه بگويد حکم خداوند درباره اين فرمانروا اينگونه است که بايد کشته شود و يا از کار بر کنار گردد، و يا بگويد حکم خدا درباره اين قانون اين است که بايد در برابر آن ايستاد و آنرا دگرگون ساخت.

معني اين گفته اين نيست که کسي نمي تواند به طور کلي نام خدا را بر زبان آورد، چنانکه برخي چنين تصور نموده اند، زيرا چيزي که کفار و ستمگران و جباران و حتي بي دين ها را برانگيخته و به خشم مي آورد همانا ياد و نام خداوند است هنگاميکه با کفر و



[ صفحه 48]



ستم پيشگي و سلطه آنان اصطکاک پيدا نمايد.

و در روايتي آمده است:

«به طوري که کسي نمي تواند لااله الا الله بگويد.»

پر واضح است که مراد از اين گفته اين است که کسي نمي تواند يکتائي و فرمانروائي خدا را اعلان نموده و حکومت کردن کافران و ستمگران را که به قانون خداي عزوجل فرمانروائي نمي کنند، رد نمايد.

از اميرمؤ منان (ع) نقل شده که فرمود:

«حکومت اهل بيت پيامبر شما که داراي علامات و نشانه هايي است در آخرالزمان پديد مي آيد... از جمله زمانيکه روميان و ترکان، ديگران را عليه شما بشورانند، و نيروها بسيج گردند... و ترکها با روميان به مخالفت برخاسته، و جنگ و درگيري در روي زمين افزايش يابد.» [9] .

روشن است که سخن امام (ع) درباره فتنه و آشوب روميان و ترکها و حرکت آنان در يورش عليه سرزمينهاي اسلامي ما از نشانه هاي حضرت مهدي (ع) مي باشد.

و عبارت «استئثارت» در متن روايت تعبيري است دقيق، يعني آنان به منظور سلطه يافتن و استثمار سرزمين هاي اسلامي ما، دست به تحرکاتي مي زنند که خوي آنهاست. همچنين عبادت «يتخاف الترک والروم» «ترکها و روميان با هم اختلاف پيدا مي کنند» اين کشمکش و اختلاف آنها، با آنکه با يکديگر هم پيمان بوده اند، بر سر تقسيم و سلطه يافتن در قلمرو نفوذشان مي باشد.

اما در همان حال، در دشمني با ما متحد گشته و در شوراندن مردم عليه ما و تجهيز نيروها چنانکه واقعيت امر نشان مي دهد، با يکديگر همکاري مي نمايند.

«و تکثر الحروب في الارض» «جنگ و درگيري در زمين فزوني مي يابد» چنانکه مي بينيم قاره اي خالي از جنگ و ستيزها نيست، و هيچ جنگي آرامش نمي يابد، مگر اينکه



[ صفحه 49]



جنگ ديگري آغاز مي گردد، همه اينها به سبب انتقام جوئي هاي روميان و ترکان و مخالفت آنان با يکديگر است، و پشتيبانان يهودي آنان که هر زمان و هر کجا که بتوانند آتش افروز جنگ ها مي باشند. و به زودي مراد از روم و ترک بيان خواهد شد.

از حضرت علي (ع) نقل شده که فرمود:

«اي مردم آنچه مي خواهيد از من بپرسيد، پيش از آنکه مرا از دست بدهيد زيرا که دانش فراوني در سينه دارم، و سؤ ال نمائيد از من پيش ‍ از آنکه فتنه و فساد مانند شتري که در اثر رم کردن مهارش زير سم او قرار گيرد و بر ترس و اضطرابش افزوده شود، سرزمين شما را بعد از مرگ و حياتش پايمال نموده و سايه شوم خود را بر آن بگستراند و يا آتشي از غربي که در هيزمي خشک و انبوه افتد، با فرياد بلند بانگ برآورد. واي بر او از خونخواهي و انتقامجوئي. وقتي گردش چرخ روزگار طولاني شود، مي گوئيد مرده و يا به هلاکت رسيده، (و اگر زنده است)، پس به کجا رفته، در اين هنگام است که معني حقيقي اين آيه ها مصداق پيدا مي کند. «ثم ردد نالکم الکرة عليهم و امد دناکم بأموال و بنين و جعلناکم اکثر نفيرا.» «سپس پيروزي بر آنان را به شما برگردانيم و با مال و فرزندان شما را ياري نموده و تعداد شما را از آنان فزوني بخشيديم.» و اين داراي علائم و نشانه هايي مي باشد.» [10] .

حضرت امير (ع) در اين روايت از هلاکت و نابودي گسترده غرب با عبارت (در هيزم خشک و فراوان) و بسيار قابل اشتعال سخن به ميان آورده اند، سبب اين نبرد فتنه اي است که در منطقه شرق پديد مي آيد، و يا به علت جنگ افروزي ترکان شرقي، يعني روسها، عليه روميان است به زودي بيان روايت مربوط به آن در زمره روايات جنگ جهاني که وقوع آن طبقه گفته احاديث و نظر ما در سال ظهور حضرت مهدي (ع) مي باشد، خواهد آمد.

و نيز از پيامبر (ص) نقل شده که فرمود:

«در آخرالزمان بر امت من بلاي سختي از ناحيه سلطان آنان برسد که از آن بلا و گرفتاري سخت تر شنيده نشده، بگونه اي که زمين پهناور بر آنان تنگ آيد، و



[ صفحه 50]



به اندازه اي زمين آکنده از ستم و جور شود که مؤ من جهت پناه بردن از ظلم و ستم، جايگاهي نمي يابد. تا اينکه خداوند مردي از خاندان مرا بر انگيزد و زمين را از قسط و عدل، آنگونه که از ظلم و ستم پر گرديده بوده، سرشار گرداند. ساکنان آسمان و زمين از وي خشنود گرديده و زمين ذخائر خود را برمي آورد و آسمان از ريزش باران رحمت دريغ نمي ورزد» [11] .

به نقل از حذيفة بن يمان، پيامبر (ص) مي گويد:

«واي بر اين امت از دست پادشاهان ستم گر که مسلمانها را کشته و آنها را از خانه و ديارشان آواره مي گردانند مگر کسي که به اطاعت آنها تن در دهد در آن زمان مؤ من با تقوي به زبان با آنان سازگار و به دل از آنان گريزان است. و چون خداوند متعال اراده فرمايد عزت اسلام را بازگرداند، پشت هر ستم گر ستيزه جو را مي شکند، و او بر هر کاري ک بخواهد تواناست، هم اوست که وضع امت اسلامي را پس از تباهي سر و سامان بخشيده و اصلاح مي کند، اي حذيفه: اگر از عمر دنيا بيش از يک روز باقي نمانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولاني گرداند که مردي از خاندان من بيايد و بر جهان فرمانروايي کند و اسلام را آشکار سازد، و خدا خلف وعده نمي کند و او بر هر چيزي تواناست» [12] .

و از آن بزرگوار است که فرمود:

«نزديک است امتها عليه شما يکديگر را فرا خوانند، بسان فراخواندن خورندگان بر سر سفره. هر چند شما از نظر عدد بسياريد، اما همچون خاشاک بر روي سيل مي باشيد، خداوند هيبت و شکوه شما را از دل دشمنانتان برداشته، و در اثر علاقه مندي به دنيا و بيزاري از مرگ، ضعف و سستي را به دل شما مي افکند.» [13] .

اينها رواياتي روشن و رسا بود که نور نبوت بر آنها تابيده و نشانگر اوضاع و احوال امت اسلامي با زمامداران ستمگر و با دشمنان سلطه گر آنان است و فرج ظهور حضرت مهدي عليه السلام را مژده مي دهند.



[ صفحه 51]



و نيز از او نقل شده که فرمود:

«واي بر عرب از شري که به آنها نزديک است، بالها، چيست آن بالها؟، بادي که وزش آن نابودکننده است و بادي که وزش آن برانگيزاننده است و بادي که وزش آن سستي آور است، واي بر آنها از کشتار سريع و مرگ آني، و گرسنگي دردناک، بلا و گرفتاري بر سر آنان فرو ريزد فرو ريختني» [14] .

ممکن است مراد از (بالها) هواپيما باشد که همچون باد سريع و آرام مي آيد و سبب کشتار زياد، و باعث مرگ و مير آني مي گردد و يا اينکه بادي است که از موج بمب هاي قوي و ضعيف ناشي مي گردد. هم چنانکه احتمال دارد که اين (بالها) همان است که بيان آن در روايت مربوط به کارزار حضرت مهدي (ع) با سفياني و اعراب طرفدار يهوديان و روميان در معرکه آزادي قدس آمده، چه اينکه در نسخه خطي ابن حماد چنين آمده:

«آنگاه خداوند، باد و پرندگاني را بر روميان مسلط مي گرداند، که با بالهاي خود بر گونه هاي آنان آنچنان ضربه مي زنند که چشمهايشان نابينا گشته و زمين شکافته شده و آنها را در خود فرو مي برد.» [15] .

و نيز ممکن است بالهاي پرندگان حقيقي همچون ابابيل (پرستو) باشد و يا جنگ افزارهايي مانند هواپيما که حضرت مهدي (ع) آنها را بکار مي برد، و به رودي بيان آن در بحث رزمگاه بزرگ قدس و در بخش حرکت ظهور خواهد آمد.

از پيامبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود:

«مشرکان، مسلمانان را به خدمت خويش گمارده و آنان را در شهرها به فروش مي رسانند، و هيچ نيکوکار و بدکاري از اين عمل پروائي ندارد. اين بلا و گرفتاري آن چنان گريبان گير مردم آن روزگار شود که همه نااميد و مأيوس و بدبين شده و تصور کنند که گشايشي بر آنان نيست، که در اين هنگام خداوند مردي از پاکان عترت من و از نياکان ذريه ام برانگيزد، مردي عادل، خجسته و پاکيزه که ذره اي (از دستورات اسلام) را فروگذار



[ صفحه 52]



نمي کند و خداوند دين و قرآن، اسلام و مسلمانان را بوسيله او عزت و سربلندي بخشيده و شرک و مشرکين را ذليل و زبون مي گرداند، وي پيوسته در حالت پروا از خداست و در اجراي حکم خداوند فريب خويشاوند را نمي خورد، سنگ بر روي سنگ نگذاشته، و عمارتي براي خويش بنا نمي کند، در زمان فرمانروايي خود بر کسي تازيانه نزند مگر جهت اجراي حد شرعي، خداوند متعال تمام بدعت ها را بوسيله او محو و نابود ساخته و تمام فتنه ها را از بين مي برد و در هر حقي به وسيله او گشوده مي شود و درهاي باطل را مي بندد و خداوند مسلمانان دربند را هر کجا که بسر برند توسط او به ديارشان باز مي گرداند» [16] .

اين روايتي است که حالت دردناک به ضعف کشيدن مسلمانان، و خريد و فروش آنان و اسارتشان را در ديگر سرزمين ها ترسيم مي نمايد، و اين حالت تنها به زمان ما و مسلماناني که با حقارت کارکنان و خدمتگزاران مشرکان اند منحصر نمي گردد، بلکه شامل معامله بر سر ملتهاي مسلمان و بيرون راندن آنها از سرزمين هايشان و به اسارت درآمدن آنان توسط مشرکان نيز مي شود.

سپس اين روايت خاطر نشان مي سازد که در حالت يأس و درماندگي، ناگاه منجي عالم بشريت حضرت مهدي ارواحنا فداه ظهور مي کند.



[ صفحه 53]




پاورقي

[1] نسخه خطي ابن حماد ص 1- 2.

[2] الملاحم والفتن ص 17 و غير آن.

[3] ابن حماد ص 63.

[4] ابن حماد ص 9.

[5] ابن حماد ص 10.

[6] «مطلق» يعني جايي که قيد قبل از ظهور را نداشته، و «مقيد» يعني جايي که داراي آن قيد باشد، لذا با حمل مطلق بر مقيد آن فتنه را همان فتنه قبل از ظهور مي دانيم.

[7] بشارة الاسلام ص 25، بنقل از روضة الواعظين.

[8] بحار ج 51 ص 68.

[9] بحار ج 52 ص 208.

[10] بحار ج 52 ص 272 - 273.

[11] بشارة الاسلام ص 28، از عقدرالدرر سلمي.

[12] بشارة الاسلام ص 29 به نقل از ينابيع المودة.

[13] الملاحم و الفتن ص 129.

[14] نسخه خطي ابن حماد ص 53.

[15] نسخه خطي ابن حماد ص 124.

[16] الملاحم و الفتن ص 108.