دوره استيلاي روميان
بومبي، فرمانرواي روم در سال 64 ق.م با اشغال سوريه، آن را به امپراطوري روم ملحق ساخت و در سال دوم، قدس را به تصرف خويش در آورد و آن را تابع فرمانرواي رومي سوريه قرار داد، در انجيل متي آمده است که: در سال 39 ق.م قيصر روم، «اگوست هيروديس ادومي» را به عنوان فرمانرواي يهوديان برگزيد و او بنائي نو وسيع و زيبا را بر معبد
[ صفحه 92]
بنياد کرد و به سال 4 ق.م در گذشت. [1] .
چنانکه انجيل ها آورده اند: پسر وي هيروديس دوم، کسي است که از سال 4 ق.م تا سال 39 ق.م، فرمانروائي کرد و حضرت مسيح عليه السلام در زمان او ديده به جهان گشود و هم او بود که يحيي بن زکريا عليهاالسلام را به قتل رساند و سر وي را بر طبقي زرين، نزد سالومه يکي از عناصر بد کاره بني اسرائيل هديه فرستاد. [2] .
انجيل ها و تاريخ نويسان، از آشفتگي ها و آشوب هايي که در عهد نرون به سالهاي 54 م 68 م. در قدس و فلسطين به وقوع پيوست و ماجراهايي که ميان يهوديان و رومي ها و ميان خود يهوديها اتفاق افتاد ياد مي کنند، که فسبسيان قيصر روم فرزند خود تيطس را به عنوان فرمانرواي منطقه، در سال 70 م. منصوب کرد وي به قدس يورش برد و يهوديان در آنجا متحصن گشتند تا آنکه آذوقه آنان تمام شده ضعيف گرديدند، تيتوس ديوار شهر را خراب کرد و آن را به اشتغال خويش در آورد و با کشتن هزاران يهودي، خانه هاي آنها را ويران ساخت و معبد را در هم کوبيد و به آتش کشيد و به گونه اي آن را از بين برد که مردم جاي آن را نيافتند و زندگان باقي مانده را به روم سوق داد.
مسعودي در کتاب خود (التنبيه و الاشراف) مي گويد: شمار کشتگان در اين حمله از يهوديان و مسيحيان به سه هزار يعني سه ميليون تن رسيد که ظاهرا اين رقم مبالغه آميز است پس از اين حوادث، روميان با يهوديها شدت عمل بيشتري نشان دادند که اوج آن هنگامي بود که کنستانتين و قيصرهاي بعد از وي، آئين خود را بر پايه اعتقاد به مسيحيت نهاده و يهوديان را تحت آزار شکنجه قرار دادند، از اين رو يهوديان نسبت به جنگ خسرو پرويز که در سال 620 م، در زمان پيامبر اکرم (ص) با مردم سرزمين شام و فلسطين پيش آمد و از پيروزي او بر روميان خوشحال بودند، همچنانکه يهوديان حجاز نيز نسبت به اين نبرد شادماني مي نمودند و پيروزي آنها را به مسلمانان آرزو مي کردند، که اين آيه هاي شريفه نازل گشت:
«الف، لام، ميم» سوگند به اين حروف روم مغلوب گرديد. در نزديک ترين سرزمين و آنان
[ صفحه 93]
پس از مغلوب شدنشان بزودي غالب مي گردند، در اندک سالي، از پيش و در آينده امر از آن خداست و آنروز ايمان آورندگان شاد مي گردند به ياري خدا، و او هر کسي را که بخواهد ياري مي کند و اوست غالب و مهربان.» [3] .
به گفته مورخان، يهوديان، شمار زيادي از اسيران مسيحي را که بالغ بر 90 هزار تن مي شد از ايرانيان، هنگام پيروزي آنان بر روميان خريداري کرده و آنها را سر بريدند.
پس از چندين سال که هراکليوس بر ايرانيان پيروز گشت، يهوديان را مجازات نموده و هر که را از آنان در قدس باقي مانده بود بيرون راند و اين شهر نزد نصاري بر يهوديان تحريم گشت، از اين رو با خليفه عمربن خطاب شرط کردند که هيچ يهودي در آن اقامت نکند و او به خواسته آنان پاسخ مثبت داد و اين مطلب را براي آنان در عهدنامه صلح نوشت [4] و اين امر در سال 638 م، يعني سال 17 هجري بود، که قدس و فلسطين جزء دولت اسلامي محسوب گرديد و تا سال 1343 ه ق، 1925 م، يعني تاريخ سقوط خلافت عثماني بدست غربيان ادامه داشت.
اين مختصر از تاريخ يهوديان، امور متعددي را بر ما روشن مي سازد که جلمه تفسير آيات مقدس سوره اسراء و غير آن، پيرامون يهوديان... و نتيجه تفسير آن و مقصود از گفتار خداي سبحان که فرمود: «شما دوبار در زمين فساد مي کنيد.» يعني يک بار پيش از بعثت پيامبر(ص) و ديگر بار، بعد از آن و اين تنها تقسيم بندي مناسب، درباره تبهکاري زياد آنهاست که تاريخ يهود، مملو از آن مي باشد.
و مراد از اين فرموده خداوند که: «بندگاني از ناحيه خود را که پر صلابت هستند عليه شما برانگيزيم» مسلمانان مي باشند، چه اينکه خداند در صدر اسلام ما را بر آنان مسلط ساخت و پيشينيان ما درون خانه هاي آنها به جستجو پرداخته و سپس وارد مسجد اقصي شدند و هنگامي که ما از اسلام فاصله گرفتيم، خداوند قدرت يهود را عليه ما به آنها باز گرداند و آنان را بوسيله اموال و فرزندان ياري رساند و از حيث جمعيت آنها را در جهان بيش از ما قرا
[ صفحه 94]
داد، آنگاه بار دوم در نهضت زمينه ساز حکومت حضرت مهدي (ع) و حرکت ظهور آن بزرگوار، خداوند، ما مسلمانان را بر آنها مسلط خواهد ساخت و ما در تاريخ، غير از مسلمانان قومي را نمي بينيم که خداوند آنها را بر يهود چيره ساخته و سپس قدرت يهود را عليه آنها باز گردانده باشد.
اما برتري طلبي وعده داده شده يهويان بر ملتها و ساير مردم، تنها يک بار است، دو بار نخواهد بود و اين حسن برتري جوئي همزمان با تبهکاري دوم و يا نتيجه آن است... و ما اين برتري طلبي را در هيچ دوره اي از تاريخ يهوديان به جز بعد از جنگ جهاني دوم نمي بينيم.
امروز يهوديان در مرحله دوم تبهکاري و برتري جوئي بزرگي بسر مي برند و ما در آغاز سلطه الهي خويش بر آنان و مرحله رسوا شدن چهره کريه آنان هستيم... تا زماني که خداوند فتح و پيروزي عنايت کرده و ما قبل از ظهور امام مهدي (ع) و يا همراه آن حضرت وارد مسجد اقصي گرديم، آن چنان که نخستين بار نياکان ما داخل آن شدند و شيوه خود بزرگي آنها را در جهان درهم کوبيده و براندازيم.
اما اين سخن خداوند که فرمود: «اگر باز گرديد و توبه کنيد باز مي گرديم و ما جهنم را براي کافران زندان قرار داديم.» دلالت دارد بر اينکه بسياري از يهوديان بعد از نابودي اسرائيل در جهان باقي مي مانند و کساني که اسلام نمي آورند به دست حضرت مهدي (ع) از سرزمين هاي عربي رانده مي شوند و بنا به گفته روايات آنها دوباره دست به تبهکاري مي زنند و اين امر هنگام حرکت دجال يک چشم خواهد بود، که حضرت مهدي (ع) و مسلمانان به زندگي آنان خاتمه مي دهند و خداوند دوزخ را براي کساني که از آنها کشته مي شوند زندان قرار مي دهد و مسلمانان، با بازداشت و زنداني نمودن باقيمانده آنان از حرکت و تبهکاري آنها جلوگيري مي کنند.
[ صفحه 95]
پاورقي
[1] انجيل متي، ص 2.
[2] انجيل مرقس، 6: 16-28.
[3] روم: 1-5.
[4] تاريخ طبري: ج 3، ص 105.