رفاه اقتصادي (و معيشتي)
از برنامه ها و اقدامهاي امام مهدي عليه السلام پديد آوردن رفاه در کل جامعه بشري است. در آن دوران طبق ترسيم آيات و احاديث، جامعه بشري واحدي تشکيل مي گردد که مانند خانواده اي زندگي کنند، و مسئله ناهنجار جوامع پيشرفته و ابر قدرت، و جامعه هاي در حال رشد، و جامعه هاي عقب مانده و محروم، از ميان مي رود [1] و بشريت بطور کلي به رفاه اقتصادي و بي نيازي دست مي يابد، و همين چگونگي زمينه اساسي رشد و تعالي معنوي و فکري انسان را مي سازد.
طبق تحقيقات کارشناسان و متخصصان، [2] بخش عظيم و مهمي از مسائل عقب ماندگي و وابستگي و کمبود مواد غذايي و معيشتي (اگر نگوييم تمام آن) به دو عامل بستگي دارد، و اين هر دو عامل با هم در ارتباطند:
1. نظام اقتصادي حاکم بر جهان.
2. نظام سياسي حاکم بر جامعه.
1- «نظام اقتصادي حاکم بر ميان»، يعني نظام و سيستمي که قدرتهاي اقتصادي جهان در کشورهاي استعماگر پديد آورده اند، و هدف و آرمان آنها دستيابي به قدرت اقتصادي روز افزون و سلطه بر منابع ثروت جهان است. اين قدرتهاي سلطه گر، با برنامه ريزيهاي دقيق خود، مانع هر گونه استقلال، خود کفايي و رشد توليد و پيشرفت اقتصادي در کشورهاي عقب نگهداشته شده اند. اين قدرتها از راههاي گوناگون و شيوه هاي تبليغي و برنامه ريزيهاي گسترده و عميق، در سايه سلطه نظامي و سياسي و فرهنگي، آزادي فکر و عمل را از آحاد مردم در جهان سوم مي گيرند، و روشها و شيوه هايي در همه مسائل زندگي من جمله در توليد و مصرف تکنولوژي و فرهنگ و راههاي معيشت، بر آنان تحميل مي کنند که به سود سرمايه داران بزرگ و سلطه بيشتر جهان پيشرفته است. در سايه اين سلب فکر و سلب شخصيت و سلب آزادي و آزاد فکري، پديده عقب ماندگي و نيازمندي تحقق مي يابد، و خود کفايي و خوديابي و اعتماد به نفي مي ميرد، و وابستگي روز به روز در اعماق اجتماعات و عقب مانده گسترش مي يابد. از اين رو، صاحب نظران مسائل اقتصادي - اجتماعي مي گويند: کمک به کشورهاي عقب مانده [3] تنها در اين است که آنها را به خودشان واگذارند. [4] .
2- «نظام سياسي حاکم بر کشورها» نيز نوعا عامل و دست نشانده قدرتهاي جهاني هستند، همواره به زيان ملتهاي خود گام بر ميدارند، و براي کسب هر گونه فکر و انديشه از مردم و نفي حس خودشناسي و خوديابي در مردم خويش مي کوشند، و جريانهاي فکري و فني فرمايشي را در ميان ملت خويش نشر مي دهند، و با رسانه ها و ابزارهاي تبليغاتي هرگونه استقلال فرهنگي و اقتصادي را از جامعه سلب مي کنند، و توده ها را برده وار به اسارت و پيروي کور کورانه وا مي دارند.
در نتيجه اين دو جريان مسلط و حاکم - يکي بيگانه و ديگري خودي - نخستين موضوعي که صدمه مي بيند و يا به کلي نفي ميگردد، اصالت فکر و فرهنگ خودي و حس اعتماد به نفس و بازيابي و باز شناسايي نيروهاي نهفته در دورن خود و جامعه خودي است.
در رستاخيز ظهور امام منجي عليه السلام، اين بندها و دامها از سر راه برداشته مي شود، و عوامل سلطه برفکر و فرهنگ و اقتصاد و سياست جهان و کشورها نابود مي گردد. و انسانها آزاد مي شوند، و با هدايت آن امام بخود مي آيند و ديگر بار خويشتن خويش را باز مي يابند و باز مي شناسد، و آزادانه فکر مي کنند، و راههاي تحميلي و تبليغي را از راه اصلي و درست جدا مي سازند. و اين است آزادي و آزادگي واقعي، آزاديي که در سراسر دنياي کنوني تنها واژه آن وجود دارد و از محتوا و مفهوم آن خبري نيست.
در دنيايي که تقسيم بندي جهاني با معيارهاي ظالمانه صورت مي گيرد، و امتهاي ضعيف، به حال خود واگذار نمي شوند، و از راههاي مريي و نامريي در شبکه هاي پيچيده نظامهاي سلطه و سرمايه داري جهان گرفتار مي آيند، سخن از آزادي واقعي و آزاد فکري، بازي با کلمات است. و گفتگو بر سر استقلال اقتصادي و انتخاب شيوه و راه زندگي و معيشت و دستيابي به رفاه و بسندگي بيهوده است. زيرا در چنين شرايطي، بخشهاي عظيمي از بشريت مواد لازم زندگي را در اختيار ندارند و دچار کمبود و فقرند، و بخشهاي ديگر نيز طبق الگوها و معيارهايي که سرمايه داران و توليد کنندگان بزرگ بر جامعه تحميل مي کنند پايه زندگي کنند، و از مواد و کالاها بهره گيرند، و خود قدرت اختيار و انتخاب ندارند.
از اين رو در رستاخيز امام مهدي عليه السلام، انسان در آغوش آزادي به معناي واقعي کلمه مي آرامد، و در پرتو اين آزادي همه بندها و زنجيرهايي را که بر پايش نهاده اند مي گسلد، و اسارت در بند نظامهايي که جهان را به دو بخش پيشرفته و عقب مانده تقسيم کرده اند از ميان مي رود، و پديده شوم فقر و نياز نيز نفي مي گردد، و رفاه اقتصادي در پرتو چنين معيارهايي به جامعه و افراد داده مي شود. ترديدي نيست که بدترين و ناهنجارترين اسارت براي بشريت، فقر و نياز روزانه به غذا، لباس، مسکن، دارو و ديگر لوازم زندگي است. اين اسارت براي انسان لحظه اي آسايش و فراغت باقي انسان را در انديشه سير کردن شکم و پوشاندن بدن و دست يابي به سايبان و بهبودي از درد و بيماري و... فرو مي برد، و فرصتي باقي نمي گذارد تا به مفاهيم بالا و برتر زندگي بينديشد، و پايگاه انساني خود را درک کند، و از عروج و تکامل نوع انسان سخن بگويد.
در دوران رفاه اقتصادي و رفع همه نيازها، آدمي از اين بردگي و اسارت هستي سوز رهايي مي يابد، و از بند مشکلات آن آزاد مي گردد، و به مسائل متعالي و برتر و تکامل و رشد و صعود مي انديشد و در آن راستا گام بر مي دارد.
احاديث درباره رفاه اقتصادي دوران ظهور بسيار است، و شايد از جمله مسائلي باشد که بيشترين تأکيد بر آن شده است. و اين اهميت موضوع و نقش آن را در ساختن جامعه سالم قرآني مي رساند، و شايد پس از اصل عدالت دومين موضوعي باشد که در آن دوران در جامعه ها پديد مي آيد. و اين هر دو با يکديگر پيوندي ناگسستني دارند، زيرا که اجراي دقيق عدالت براي از ميان بردن روابط ظالمانه و غاصبانه آکل و مأکولي است تا اقويا حق ضعيفان را نخورند و آنان را محروم نسازند. بنابراين، رفاه اقتصادي براي همه، با اجراي اصل عدالت اجتماعي و بر پايي قسط قرآني امکان پذير است، بلکه رفاه و بي نيازي از ميوه هاي درخت تناور عدل است، و امام با تحقق بخشيدن به اصول دادگري و عدالت اجتماعي، همگان را به زندگييي درست و سامان يافته مي رساند.
امام صادق عليه السلام:
«... ان الناس يستغنون اذا عدل بينهم....» [5] .
-.... مردمان بي نياز مي گردند آنگاه که عدالت ميانشان حاکم باشد....
امام کاظم عليه السلام:
«ان الله لم يترک شيئا من صنوف الاموال الا وقد قسمه، واعطي کل ذي حق حقه، الخاصه و العامه، و الفقراء و المساکين، و کل صنف من صنوف الناس... فقال: لو عدل في الناس لاستغنوا...» [6] .
- خداوند همه ثروتها را (از همه منابع در آمد) ميان مردم تقسيم کرده است، و به هر کس حقش را داده است: کارگزاران و توده مردم و بينوايان و تهيدستان و هر گروهي از گروههاي مردم. سپس امام گفت: اگر عدالت اجتماعي برقرار شده بود همه مردم بي نياز شده بودند....
بنابراين در سايه عدالت است که به رفاه اقتصادي و بي نيازي مادي مي توان دست يافت.
همچنين از نظر تعاليم اسلامي، حاکميت اگر درست و اسلامي باشد و برنامه ها و مجرياني قرآني و اسلامي به کار گمارده شوند، محروميت و نيازمندي در جامعه باقي نمي ماند، زيرا که اصول عدل و حق اجرا مي گردد، و در پرتو آن اجراي اصول، همه مردم به رفاه و بي نيازي مي رسند.
امام علي عليه السلام:
«اما والذي فلق الحبه، و برا النسمه، او اقتبستم من معدنه، و ادخرتم الخير من موضعه، و اخذتم الطريق من وضحه، و سلکتم من الحق نهجه، لنهجت بکم السبل، وبدت لکم الاعلام، و اضاء لکم الاسلام، و اکلتم رغدا، و ما عال فيکم عائل، و لاظلم منکم مسلم و لامعاهد....» [7] .
- سوگند به خدايي که دانه را (در دل خاک) بشکافت، و آدميان را آفريد، اگر علم را از معدن آن اقتباس کرده بوديد، و خير را از جايگاه آن خواستار شده بوديد، و از ميان راه به رفتن پرداخته بوديد، و راه حق را از طريق روشن آن پيموده بوديد، راههاي شما هموار مي گشت، و نشانه هاي هدايتگر پديد مي آمد، و فروغ اسلام شما را فرا مي گرفت، و به فراواني غذا مي خورديد، و ديگر هيچ عائله مندي بي هزينه نمي ماند، و بر هيچ مسلمان و غير مسلماني ستم نمي رفت.
در پرتو حاکميت قرآني و محمدي صلي الله عليه و آله و علوي عليه السلام امام مهدي عليه السلام، و با اجراي اصل عدالت اجتماعي که سيره انکارناپذير آن امام بزرگ است، تمام نابسامانيها سامان مي يابد، و نيازها برآورده مي گردد، و رفاه اقتصادي و آسايش معيشتي بر تمام بخشها و زواياي زندگي خانواده بشري پرتو مي افکند.
با اينکه موضوع رفاه اقتصادي از شاخ و برگهاي عدالت اجتماعي است، در احاديث جداگانه مطرح گرديده است. و اين اهميت موضوع را آشکار مي سازد.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله:
«يکون في امتي المهدي... يتنعم امتي في زمانه نعيما لم يتتعموا مثله قط، البر و الفاجر، يرسل السماء عليهم مدرارا، و لاتدخر الارض شيئا من نباتها.» [8] .
- در امت من مهدي قيام کند.... و در زمان او مردم به نعمتهايي دست مي يابند که در هيچ زماني دست نيافته باشند. (همه) نيکوکار و بدکار.
آسمان بر آنان ببارد و زمين چيزي از روييدنيهاي خود را پنهان ندارد.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله:
«يکون في امتي المهدي.... و المال يومئذ کدوس، يقوم الرجل فيقول: يا مهدي اعطني، فيقول: خذ.» [9] .
-... در زمان مهدي عليه السلام... مال همي خرمن شود. هر کس نزد مهدي آيد و گويد: «به من مالي ده!»، مهدي بيدرنگ بگويد: «بگير».
امام علي عليه السلام:
«و اعلموا انکم ان اتبعتم طالع المشرق سلک بکم منهاج الرسول... و کفيتم مؤ ونه الطلب و التعسف، و نبذتم الثقل الفادح عن الاعناق....» [10] .
-... بدانيد اگر شما از قيامگر مشرق (امام مهدي عليه السلام) پيروي کنيد، شما را به آيين پيامبر در آورد... تا از رنج طلب و ظلم (در راه دستيابي به امور زندگي) آسوده شويد، و بار سنگين (زندگي) را از شانه هاتان بر زمين نهيد...
رفاه تا اين پايه و تأمين سطح زندگي تا اين سطح، آرماني است الهي که به دست مبشر راستين عدل و انصاف و سعادت آسايش، امام مهدي عليه السلام، به پيدايي آيد.
امام علي عليه السلام:
«ثم يقبل الي الکوفه فيکون منزله بها، فلا يترک عبدا مسلما الا اشتراه و اعتقه، و لا غارما الا قضي دينه، و لا مظلمه لاحد من الناس الا ردها، و لا يقتل منهم عبد الا ادي ثمنه، ديه مسلمه الي اهلها، و لا يقتل قتيل الا قضي عنه دينه و الحق عياله في العطاء، حتي يملا الارض قسطا و عدلا....» [11] .
...سپس (امام مهدي «عج») به کوفه، در آيد، و در آنجا مسکن گزيند، و هر برده مسلماني را (در صورتي که باقيمانده باشد) بخرد و آزاد کند و دين بدهکاران را بپردازد، و مظلمه ها و حقهايي که بر گردن کسان است (به صاحبان حق) باز گرداند، کسي کشته نشود مگر اين که بهاي آن را (که ديه است) به صاحبانش تسليم کند، و آن کس که کشته شد بدهيش را بپردازد، و (زندگي) خانواده او را تأمين کند، تا سراسر زمين را از عدل و داد بيآکند...
تأمين زندگي و رفاه تا اين پايه است که اگر از مسلمانان کسي هنوز در بردگي مانده بود به دست امام خريده مي شود و آزاد مي گردد. اگر کسي بدهکاري داشت بدهي او پرداخت مي شود. هر کس حقي و حقوقي از ديگران بر گردن داشت رد مي شود. اگر بنده اي قصاص شد ديه او به صاحبش پرداخت. هر کس به دليل جرمي به اعدام محکوم شد بدهکاريهاي او پرداخت مي شود، پس از اعدام وي زندگي خانواده اش همسان و هم سطح ديگر مردم تأمين مي گردد. و اينها همه براي اجراي عدالت دقيق در سراسر آباديهاي زمين است. يعني عدالت در آن دوران چنين مفهومي عميق و گسترده و انساني دارد، که هر مشکل و ناهنجاري و گرفتاري را بر طرف مي سازد.
امام باقر عليه السلام:
«و يعطي الناس عطايا مرتين في السنة و يرزقهم في الشهر رزقين... حتي لاتري محتاجا الي الزکاة و يجبئي أصحاب الزکاة بزاکاتهم الي المحاويج من شيعته فلا يقبلونها، فيصرونها و يدورن في دروهم، فيخرجون اليهم، فيقولون: لاحاجُة لنا في دراهمکم...فيعطي عطاء لم يعطه احد قبله.» [12] .
- (امام مهدي عليه السلام، در سال دوبار به مردم مال ببخشيد و در ماه دوبار امور معيشت بدانان دهد... تا نيازمندي به زکات باقي نماند. و صاحبان زکات، زکاتشان را نزد محتاجان آورند، و ايشان نپذيرند. و پس آنان زکات خويش در کيسه هايي نهند و در اطراف خانه ها بگردند (براي دستيابي به محتاجي)، و مردم بيرون آيند و گويند:
ما را نيازي به پول شما نيست... پس دست به بخشش گشايد، چنانکه تا آن روز کسي آنچنان بخشش اموال نکرده باشد.
امام صادق عليه السلام:
«ان قائمنا اذا قام اشرقت الأرض بنور ربها... و يطلب الرجل منکم من يصله بماله و يأخذ منه زکاتة، فلا يجد أحدا يقبل منه ذلک و أستغفي الناس بما رزقهم اللّه من فضله.» [13] .
- هنگام رستاخير قائم ما زمين با نور خدايي بدرخشد... و شما به جستجوي اشخاصي بر مي آييد که مال يا زکات بگيرند، و کسي را نمي يابيد که از شما قبول کند، و مردمان همه به فضل الهي بي نياز مي گردند.
سطح زندگي در اين حد بسيار متعالي و آرماني و رفاه اقتصادي تا اين پايه، در دنياي سراسر ظلم و جامعه هاي طبقاتي و سرشار از تضاد بر سر منافع و با روابط ظالمانه استثماري براي ما، قابل درک نيست، ليکن وعده خدا است و تحقق خواهد يافت.
آيا چنين هدفي با اين بزرگي و عالم گستري، با شيوه هاي اخلاقي و پند و موعظه پديد مي آيد، يا امام مهدي عليه السلام تنها با اعجاز و قدرت معنوي اين چگونگيها را در زمين پديد مي آورد؟ يا شيوه هاي و روشهايي ويژه براي رشد ثروت و توليد کافي کالاها به کار مي برد که تاکنون نبوده است؟
روشن است که ايجاد رفاه اقتصادي در اين حد و براي يکايک افراد خانواده بشري، کاري بزرگ و مشکلي بسيار عظيم است، و به دشواري مي توان تصور کرد که در آن روزگار چه مسائل و عواملي پديد مي آيد که چنين زيستي نصيب انسانها مي گردد.
با مطالعه در وضعيت زندگي کنوني بشر و با بررسي دقيق منابع طبيعي و ذخاير موجود در زمين و محاسبه استعداد انسان و محاسبه مقدار مصرف زائد و مسرفانه و تجملي در اجتماعات مختلف بشري به سه اصل دست مي يابيم:
1. منابع طبيعي و ذخاير زمين اين استعداد را دارد که پاسخگوي مجموعه نيازهاي انسانها باشد (در هر مقوله از مقولاتي که در زندگي بدانها نيازي هست)، و کمبودها را برطرف سازد و آدميان را به رفاه و آسايش و تأمين معاش برساند.
2. محاسبه مقدار مصرف تجملي و مسرفانه اجتماعات بشري [14] ، روشن مي سازد که اگر اين اسرافکاريها و شادخواريها به صورتي درست و اصولي مهار گردد، و با انضباط و قانوني سازش ناپذير جلو عياشي و ريخت و پاشهاي زايد گروه اشراف رفاه طلب و شادخوار گرفته شود، نيازهاي کل بشريت برآورده مي شود و زندگي همگان در روي زمين تأمين مي شود.
3. با بررسي استعداد خلاق و هوش مبتکر انساني، روشن مي شود که انسانها مي توانند در پرتو پيشرفت دانشها، به فور مولها و اصول تازه اي دست يابند که معاش آنان بهتر تأمين شود، و نيازها و خواسته ها بيشتر بر آورده گردد، و رفاه و آسايشي عمومي و همگاني پديد آيد. با توجه به اين سه محور، امکان پديد آمدن دوران رفاه مطلق و تأمين زندگي در سطحي متعالي براي همه مردم روي زمين، روشن مي گردد. در اين بخش از اين رساله، به بررسي برخي از علل و عواملي مي پردازيم که ممکن است در رستاخيز قيام و انقلاب امام مهدي «عج» به کار گرفته شود، و با تکيه بر آنها بودجه و مواد و منابع عظيم و کلان براي چنين اقدامي عظيم تأمين گردد، و در فروغ آن زندگي بشريت ساماني در خور يابد:
پاورقي
[1] طبق برآوردهاي دقيق آماري و فني،
عامل اصلي عقب ماندگي بخشهاي عظيمي از جامعه بشري، کشورهاي پيشرفته و ثروتمند
است، زيرا که اگر عقب ماندگي، عقب ماندگي فرهنگي است اين کشورهاي پيشرفته اند
که مانع پيشرفت فکر و فن و فرهنگند در اجتماعات عقب مانده، زيرا که رشد فرهنگ و
تکنولوژي را در ميان اجتماعات عقب افتاده، مانع سلطه سياسي و نظامي و اقتصادي خود
مي دانند. علت عقب افتادگي اقتصادي در کشورهاي عقب مانده نيز کشورهاي پيشرفته است،
زيرا نياز به واردات صنعتي کشورهاي پيشرفته اگر از ميان برود، توليدات اين
کشورها بدون مشتري و بازار مي ماند. عقب افتادگي نظامي نيز وضعش روشن است و چون
پديده شوم عقب افتادگي در همه بخشها به هم مربوط است، بنابراين درمان دردبزرگ
عقب ماندگي و حذف عنوان جهان سوم و... از پهنه زمين، راهي ندارد جز از ميان برداشتن
عامل اصلي آن يعني متلاشي کردن مراکز قدرت و سلطه، اين آرمان بزرگ و الهي در آن
دوران سعادت آفرين تحقق مي يابد؛ و مراکز سلطه و قدرت و زور و سرمايه داري در
عالم متلاشي مي گردد، و توده هاي انساني از يوغ فشار و سلطه جويي کامروايان
تاريخ آسوده مي گردند.
[2] به کتابهاي: ديکتاتوري کارتلها، ترجمه و اقتباس دکتر همايون الهي،
1363 امير کبير و «جهان مسلح، جهان گرسنه» ويليبرانت، ترجمه همايون پور،
سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي چاپ
اول 1365 و «چگونه نيمي ديگر مي ميرند»، سوزان جرج، ترجمه مهدي قراچه داغي
، پژمان، 1363. و «امپرياليسم و عقب ماندگي»، دکتر همايون الهي، شرکت آموزش
فرهنگي انديشه، 1367. و «اقتصاد سياسي سرمايه داري» و... مراجعه شود.
[3] کمکهاي جهاني و مؤ سسات بين المللي سازمانهاي خوار بار و ديگر
سازمانهاي جهاني تنها براي ايجاد وابستگي و بازار مصرف و سلطه اقتصادي بيشتر
است. براي توضيح بيشتر به کتابهاي: «چگونه نيمي ديگر مي ميرند» و
«امپرياليسم و عقب ماندگي» و «سيطره جهاني» و به خصوص «ديکتاتوري
کارتلها» و ديگر کتابها در اين زمينه مراجعه شود.
[4] «... پاسخ اين سوال که مسند نشين هاي غرب چه اقدامي براي از ميان بردن
گرسنگي مي توانند انجام دهند؟ تنها يک چيز است و آن اينکه... فقرا را به
حال خودشان بگذارند...» «چگونه نيمي ديگر مي ميرند!»، 213. «وقتي امروزه از
کميابي سخن مي گوييم بايد آن را در متن سياسيت مللي جستجو کنيم که عرضه فعلي
غذايي جهان را کنترل مي کنند و شرکتهاي عظيمي که بر تجارت غذا مسلط هستند...(و به
اين نتيجه مي رسيم که) تنها انسان خالق «کميابي» است، مدرک سابق، 175- 176.
«مصرف کنندگان بازيچه غولهاي کشاورزي تجارتي هستند»، مدرک سابق، 213.
«در حقيقت صاحبان اين کارتلهاي چند مليتي هستند که سرنوشت اقتصاد و در نتيجه سياست
کشورهاي جهان را در دست دارند... تسلط کارتلها.... برجهان جز ازدياد فقر علمي و
اقتصادي براي ملتها و حتي مردم کشورهاي صنعتي حاصلي به بار نمي آورد....»،
«ديکتاتوري کارتلها»، 19 و 68.
[5] کافي 3/568.
[6] کافي 1/542.
[7] «کافي» 8/32؛ «مستدرک نهج البلاغه» / 31؛ «الحياة» 2/493.
[8] بحار 51/78.
[9] بحار 51/88.
[10] بحار 51/123.
[11] «تفسير عياشي» 1/66؛ «بحار» 52/224.
[12] «بحار» 52/390؛ «غيبت نعماني» /237، با اندک اختلاف.
[13] «بحار» 52/337.
[14] مطالعه آمار و ارقام منتشره از طرف سازمانهاي خواروبار و توليد و مصرف
جهاني و آمارهاي اقتصادي کشورها، اين موضوع را ثابت مي کند، که تنها از اضافه
غذايي را که در برخي کشورهاي سرمايه داري در ظرفهاي زباله مي ريزند يا مصرفي
افزون از حد دارند و مواهب طبيعي را اسراف مي کنند مي توان برخي کشورهاي پرجمعيت
جهان را به خوبي تغذيه کرد. در اينجا به چند نمونه آماري اشاره مي شود:
«... تفاوت مصرف غذايي در جهان قابل توجه است. در تئوري مي توان مطرح کرد که
مصرف عظيم غير ضروري کشورهاي غني ممکن است به کشورهاي فقير
انتقال يابد، اما حتي اگر چنين انتقالي امکان پذير يا
قابل قبول باشد فقط باعث بهبود سطح تعذيه کشورهاي فقير تا حد رضايت بخش
خواهد بود».
«فاصله عقب ماندگي»، 125. بي. پي.
کول. ترجمه ذوالفقارپور و محمود رياضي امير کبير 1365
«در جهان امروز تمام منابع عملي و مهارتهاي فني لازم را براي تغذيه کره زمين و حتي
جمعيتي بيشتر را در اختيار دارد. اما مشکل گرسنگي و فقر از اين ناشي مي شود که در هر
جامعه ابتدا اغنيا تغذيه مي کنند و مقدار نامتناسبي از غذاي موجود را مصرف مي کنند».
«چگونگي نيمي ديگر مي ميرند»، 8 و 10.
«در سالهاي اخير دنيا، سالانه حدود 250 ميليون تن غله و دانه هاي غذايي توليد کرده
و کشورهاي توسعه يافته با داشتن فقط ربع جمعيت جهان، نيمي از اين توليدات را
مصرف مي کنند. حيوانات آنها يک چهارم تمام غله دنيا را مي خورند که
معادل است با غذاي مصرفي 3/1 ميليارد مردم چين و هند.»
«چگونگي نيمي ديگر مي ميرند»، 8و10.
«در...آمريکا سالانه به تنهايي براي سر سبز نگاهداشتن زمينهاي گلف، چمنها و
قبرستانها بيش از 2 ميليون تن کود شيميايي از بين مي رود و اين مقدار
معادل است با کمبود کود مصرفي در کشورهاي عقب نگهداشته شده. اگر اين مقدار کود در
کشورهاي جهان سوم مصرف مي شد مي توانست اضافه توليدي برابر 15 تا20
ميليون تن غله داشته باشند».
«ديکتاتوري کارتلها»، 224.
نمونه ديگر: مصرفهاي اضافي و اسرافي هزينه هاي سرسام آور نظامي است:
«اکنون همه کارشناسان سرشناس، و حتي کارشناسان محافظه کار، به اين نتيجه
رسيده اند که تنها راه چيرگي بر بحران مالي جهان، جا به جا کردن اعتباراتي است که
به هزينه هاي نظامي اختصاص يافته است...بر باد دادن بي حساب اعتبارات دولتي در
راه سياستهاي تسليحاتي از عوامل مهم بر انگيزنده مشکلات کنوني اقتصاد جهان است اين
حرف را حتي مي توان به شکل صريحتري بيان کرد: مسابقه تسليحاتي راه را بر
بهبود رشد اقتصادي جهان مي بندد».
«... با هزينه توليد يک هواپيماي جنگي مي توان حدود 000/40 داروخانه روستايي
بر پا کرد... هزينه توليد زير دريايي هسته اي مساوي است با مجموعه بودجه هاي
آموزشي 23 کشور رو به رشد با 160 ميليون کودک که در سنين مدرسه رفتن هستند».
«جهان مسلح، جهان گرسنه»، 56و92.
موضوع مهم ديگري که در اين ارتباط قابل دقت است گرسنگيها و کمبودها و قحطيهاي
مصنوعي است که توسط سرمايه داران و کارتلها و تراسها پديد مي آيد. اين نيز نقش
مهمي در کمبودها دارد زيرا که «در زمينه بحران گرسنگي جهاني «شرکتهاي کشاورزي
تجارتي»نقش مهمي ايفا مي کنند اين شرکتها از زمين و نيروي کار کشور ميزبان براي
توليد غذا... جهت صدور به کشورهاي توسعه يافته اي که بيشترين بها را براي
محصول مي پردازند، استفاده مي کنند و بدينگونه در قحطي عمدي آن کشورها بنحو مؤ
ثري مشارکت دارند».
«چگونه نيمي ديگر مي ميرند»، 205.