بازگشت

انتظار امام و امت


امام و امت هر دو منتظرند. امت در انتظار امام و «منتظر» خويش است. و امام نيز همواره در انتظار به سر مي برد. پس «منتظر» امت، خود «منتظر» است يعني چشم به راه فرشته حق است که در رسد، و پيام قيام را برساند، و او را به ظهور فراخواند، تا او در پهنه آشکار زندگي گام گذارد، و رستاخيز خويش را بيآغازد، و انقلابي اصولي و فراگير در کار زندگي انسان در افکند، و آن همه کوششهاي نافرجام براي ساختن انسان و جامعه انساني را به فرجامي راستين برساند، و رسالت الهي خويش را که براي آن ذخيره شده است به انجام برد.

انتظار در روان ژرف و بيکرانه امام منجي، که قلب جهان است، حالتي ويژه دارد و با انتظارهاي ديگر تفاوتي اصولي.

انتظارها با فراخور روانها و انديشه هايي که در انتظار به سر مي برند، و با شور و سوز و نوع احساسهايي که منتظران دارند، ارتباط دارد، و ژرفايي و گستردگي آن در همين رابطه مشخص مي گردد. هر کس در ارتباط با پايگاه فکري و آرماني و نوع هدفها و احساسهايي که دارد، در انتظارهايي متناسب بسر مي برد. هدف و آرمان هر چه بالاتر و والاتر باشد، انتظار تحقق آن و فرا رسيدن روزگار شکوفايي آن نيز بيشتر و شورانگيزتر است. بنابراين اصل، انسانهاي بزرگ و احساسمندي که در انديشه ساختن جامعه انساني بودند، و به آرمان والاي حقوق انسان و ارزش انسان فکر مي کردند، و همواره تفسير درست و معقول انسان را در کتاب تکوين و تدوين مي جستند، و در راه اين هدف بزرگ، از احساسهاي الهي - انساني پرشوري برخوردار بودند، انتظاري متناسب با اين آرمان بزرگ داشتند، و آمادگي و تلاشها و کوششهايشان هماهنگ با عظمت آرمانشان بود. از اين رو اين چنين انسانهايي همه دوران حيات و تمامي نيروها و امکانات خود را بر سر اين آرمان نهادند، و تا واپسين لحظات حيات، دست از تلاش برنداشتند، و سرانجام اصل حيات را نيز فدا کردند.

نمونه هاي کامل اين انتظارها و آمادگيها و آرمانگراييها را در زندگي پيامبران عليه السلام مي بينيم. پيامبران با همه تفاوتهايي که در محيطها و جريان مبارزات خويش داشتند، در اصول هدفها و نوع فداکاريهايي که براي دستيابي به آن انجام مي دادند همانند بود. پيامبران الهي در هر دوره اي که رسالت يافتند، به سعادت انسانها انديشيدند و براي اين مهم کاملا آمادگي داشتند و در انتظار چنين هدفي بسر بردند. سراسر تاريخ، گواه اين راستين چنين انتظارها و آمادگيها و احساسهاي پرشور و فداکاريهاي بي نظير و هدفداريهاي بيمانند است. پيروان پيامبران و ديگر انسانهاي دلسوز نيز همواره در راه آرمانهاشان تلاش کردند و در انتظار پيدايي و تحقق هدفهاي والا، زندگي خويش را بسر آوردند. بنابراين همه انسانهاي صالح و هدفدار، در همه دوران زندگي خويش، داراي خصلت (انتظار) بوده اند و انتظار، تحقق بخش جوهر اصلي حرکت و عمل ايشان بوده است. از اين رو مي توان گفت که انتظار مفهومي جامع و فراگير در همه ادوار تاريخ انسان بوده است.

اکنون بنگريد که نمونه کامل «انسان صالح» در چه انتظاري بسر مي برد، يعني کسي که براي سامان بخشيدن به همه نابسامانيها و تحقق همه آرمانهاي نافرجام سراسر دوران تاريخ ذخيره گشته است، و غيبت طولاني او براي تحقق يافتن شرايط و زمينه هاي انقلاب نهايي جامعه بشري است، و او مربي و آموزگار واقعي انسانها و پايه گذار جامعه الهي - انساني است، و تحقق بخش همه انديشه هاي وحي آوران و مصلحان؛ آيا او در چه انتظاري بسر مي برد، و نگران چه حوادث بزرگ و تحولات شگرفي است؟ اين انسان راستين، در دوران زندگي طولاني خويش، نظاره گر پرتحول ترين. و نابسامان ترين دوران تاريخ انسان بوده است، و هر سپيده و شامگاه، از نخستين لحظات غيبت خويش تاکنون (و تا آينده اي که جز خدا مرز پاياني آن را کسي نمي داند)، با احساسمندترين دل، غمهاي بزرگ انسان را حس ‍ کرده است، و چون آينه اي تابناک، همواره و هر لحظه سرگذشت زندگيها، انسانها و اجتماعات بشري را در درون خود لمس کرده و ديده است، و از اندوههاي بزرگي که سراسر جامعه بشري را فرا گرفته است، اندوهگين گشته، و در ماتم بي خانماني و ناداني و گمراهي آنان سوخته است، و از رنج نابرابري و بي عدالتي در جامعه انساني رنج برده است، و با قلب مهربان و الهي خود مزه ستمها، تحميلها، و فشارهاي توانسوز بر بشريت را چشيده است، و سوزش لبه تيغ تيزي را که به دست طاغوتان بر گلوي توده هاي انساني نهاده شده احساس کرده است، پس آيا او در چه انتظاري بسر مي برد؟

امام موعود عليه السلام، در انتظار پايان غمنامه بزرگ انسان، و در انتظار ورق خوردن آخرين برگ سياه تاريخ، و پايان يافتن فاجعه دردناک و بزرگ ستم و ستمگري است. او براستي «منتظر» است، منتظر راستين زندگي درست در جامعه انساني و تحقق عدالت و قسط قرآني.

امام مهدي عليه السلام مي داند که با قيام خود، چه حوادثي پديد مي آيد، و چه تحول و دگرگوني در زندگيها رخ مي دهد، و انسانها به چه اوج و فرازي دست مي يابند، و چه موانعي از سر راه انسان برداشته مي شود، و دردها و رنجها و نادانيها و گمراهيها و محروميتها و ديگر نابسامانيها، چگونه ريشه کن مي گردد. از اين رو، همواره و هر لحظه انتظار به وقوع پيوستن آرمانهاي بزرگ الهي و انساني را دارد.

اين انسان صالح و نمونه الهي که نسخه دومي ندارد، به هدفهاي خود عشق مي ورزد. و عشق او به هدفهايش، شايسته والايي مقام و بيکرانگي روح با عظمت اوست. رسالت او و فلسفه غيبت او، همه و همه، در اين خواست الهي نهاده شده است. وجود او، آرمانها، عشقها و مهربانيهاي او، همه خدايي است. او جز به حق و رضاي او به چيزي نمي انديشد، و به سعادت انسان و نجات اجتماعات بشري نيز عشقي الهي دارد، و انتظار او براي تحقق اين آرمانها نيز خدايي است.

در برخي از احاديث، «انتظار فرج» برترين کارها به شمار آمده است، شايد يکي از علل اينگونه آموزشها اين بوده است که پيروان امام مهدي عليه السلام بکوشند تا خود را با امامشان نزديک کنند، و مانند او بينديشند و امت با امام در انتظار بسر برند. در حالت انتظار، بهترين شيوه پيوند و همسويي و همدلي با امام نهفته است، و غفلت از انتظار و معناي صحيح آن، باعث بيخبري و بي احساسي نسبت به سوزها و شورهاي امام موعود است. شايد در دوران غيبت، انتظار راستين براي فرج، يعني حضور امام در جامعه انساني، نخستين راه بيعت و هم پيماني با امام موعود باشد، زيرا که انتظار حضور در متن جريانها و حوادث پيش از ظهور است، و مايه يادآوري هدفها و آرمانهاي امام موعود عليه السلام و زمينه آگاهي و هوشياري و بيداري هميشگي است. و در حال «انتظار» نبودن به معناي غفلت و بيخبري و بي احساسي و بي تفاوتي نسبت به حوادث پيش از ظهور و اصل ظهور است. با وجود غفلت و بي تفاوتي و بيخبري، چسان مي توان خود را منتظر دانست، و در انتظار مقدم گرامي امام بود، و محضر او را درک کرد؟

از اين نظرها، «جامعه منتظر» بايد چون امام خود «منتظر» باشد، و هر حادثه اي هر چند عظيم و ويرانگر، و هر عاملي هر چند باز دارنده و يأس ‍ آفرين، او را از تحقق هدفهاي مورد انتظار مأيوس نکند، و در راه آن هدفها از پويايي و تلاش باز ندارد، و همواره به امام خود اقتدا کند، امامي که در برابر مشکلات شکننده و حوادث کوبنده قرنها و عصرها استوار و نستوه ايستاده است، و ذره اي در اصالت راه و کار خود ترديد نکرده است، و در عين حال که غمهاي بزرگ انسان را در درون دارد و غم آميزه لحظه هاي زندگي طولاني و دردناک او است، همواره در انتظار بسر مي برد و انبوهي موانع و مشکلات نمي تواند اندکي در اداره الهي و استوار او ترديد و يأس پديد آورد. او همواره به بزرگي هدف و انجام رسالت الهي خويش مي انديشد، و در عين حال که موانع عظيم و درياسان راه و کار خود را مي داند و مي بيند، به پشتوانه الهي ايمان دارد و اميد به ياري حق بسته است.

امام مهدي عليه السلام:

«... لان اللّه معنا فلا فاقة بنا الي غيره و الحق معنا فلا يوحشنا من قعد عنا.» [1] .

-... بيقين خدا با ما است، پس نيازي به ديگري نيست، و حق با ما است، پس از کناره گيري کساني چند بيمي نيست.

امام مهدي عليه السلام در چنين انتظاري بسر مي برد، و با چنين ايماني در اين شب يلداي زندگي، استوار و تزلزل ناپذير ايستاده است. جامعه «منتظر» و امت چشم به راه بايد اين ويژگيها را در امام موعود و «منتظر» خويش نيک بشناسد، و تا حد امکان مانند خود او در انتظار باشد.

مانع بزرگ راه امام، طاغوتان و مستکبران نظامي و سياسي و ماليند، با همه ابزار و اسبابي که امروزه بدانها دست يافته اند (که هر يک از آنها در دقايقي، بخشهاي عظيمي از ربع مسکون را ويران سازد). مانع بزرگ ديگر، توده هاي نجيب و نادان و فريب خورده اند که ناخودآگاه ابزار دست صاحبان زر و زور و تزوير مي گرداند و با امام به جنگ برمي خيزند.

مانع و سد راه اصلي، سران و طاغوتان و مستکبرانند که با قيام و انقلاب حضرت مهدي عليه السلام قدرت و سلطه خود را پايان يافته مي بينند، از اين رو در برابر امام مي ايستند.

نابودي همه طاغوتان و مستکبران و مراکز قدرت بشري کاري ساده نيست. و راه نجات انسان منحصر است به همين نابودي همه اين طاغوتان و طاغوتچکان و اين مهم جز در پرتو ايمان و قدرتي الهي و اراده اي مهدوي تحقق نخواهد يافت. پس انتظار آن قيام و انقلاب را بايد داشت، زيرا آن امام و ويژگيهاي راه و کار و برنامه هاي اوست که توان چنين موضوع عظيم و بيمانندي را دارد، و خداوند قدرت رويارويي با همه مستکبران و سلطه گران بشري را به او داده است. پس پيروان راستين او نيز در نستوهي و استواري و اميد و انتظار، بايد بارقه و فروغي از شور و نشاطها و اميدها و انتظارهاي امام خويش را در خود پديد آوردند، و با آن کانون بيکران معنويت و قدرت الهي پيوند روحي و قلبي بيابند، و از او نيرو بگيرند، و در برابر هيچ حادثه و پيش آمد ناهنجاري دچار يأس و سرخوردگي و شکست نگردند، و خصلت والاي «انتظار» و اميد را از دست ندهند.


پاورقي

[1] «بحار» 53/178.