انتظار فرج
ماهيت زندگي انسان با انتظار و اميد به آينده عجين شده است
انتظار در درجه نخست ويژه حيات و زندگي است. ماهيت زندگي انسان با انتظار و اميد به آينده عجين شده است به گونه اي که بدون انتظار زندگي مفهومي ندارد، و شور و نشاط لازم براي تداوم آن در کار نيست. حيات حاضر و کنوني ظرف پويايي، تلاش و حرکت به سوي فردا و فرداها است. و اين چنين پويايي و حرکتي بدون عنصر «انتظار» ممکن نيست، زيرا احتمال معقول بقا و پايداري و اميد به تداوم حيات است که به زندگي کنوني معنا و مفهوم مي بخشد، و پويايي و نيروي لازم براي ادامه آن را تأمين مي کند. از اين روست که ماهيت زندگي با انتظار پيوندي ناگسستني دارد. پديده انتظار آثاري دارد و نخستين اثر و نمود آن اين است که انسان را به حرکت و گرايش به جهتهاي نامتناسب يا ناسازگار و متضاد با انتظار باز مي دارد.
هر انسان زنده اي که در نخستين انتظارهاي خويش، به تداوم حيات مي انديشد و بقاي خويش را انتظار دارد، تمام حرکت و سکون خود را در راستاي اين انتظار و در جهت متناسب با تداوم حيات قرار مي دهد، و از هر عمل و انديشه اي که با تداوم حيات او ناسازگار باشد، يا به گونه اي آن را خدشه دار و ضعيف کند، يا در خطر قرار دهد، بشدت پرهيز مي کند.
انتظارهاي ديگر که از انتظار اصل حيات فراتر مي رود و به انتظار آرمانها و هدفهاي برتر حيات و فرازهاي زندگي مي رسد نيز داراي چنين ويژگي و جهتگيري است، يعني انديشه و عمل آدمي را در راستاي تحقق آن آرمانها و هدفها قرار مي دهد، و انسان را وا مي دارد تا راهها و شيوه هايي را برگزيند که او را به خواسته ها و هدفهايش نزديک کند و موانع راه را کنار زند. از اينجا است که انسان به آمادگي و آماده سازي خود و محيط خود مي پردازد و زمينه آرمانها و هدفهاي خويش را فراهم مي آورد.
عالم پرهيزگار مؤ لف کتاب «مکيال المکارم» ميگويد:
«و هو کيفية نفسانية ينبعث منها التهيوء لما تنتظره، و ضده اليأس فکلما کان الانتظار اشد کان التهيوء آکد. الاتري انه اذا کان لک مسافر تتوقع قدومه ازداد تهيوءک لقدومه کلما قرب حينه، بل ربما تبدل رقادک بالسهاد لشدة الانتظار. و کما يتفاوت مراتب الانتظار من هذه الجهة، کذلک يتفاوت مراتبه من حيث حبک لمن تنتظره، فکما اشتد الحب ازداد التهيوء للحبيب، و اوجع فراقه بحيث يغفل المنتظر عن جميع ما يتعلق بحفظ نفسه، و لا يشعر بما يصيبه من الالام الموجعة و الشدايد المفظعة: [1] .
انتظار کيفيتي روحي است که موجب بوجود آمدن حالت آمادگي است براي آنچه انتظار دارند، و ضد آن ياس و نااميدي است. هر چه انتظار بيشتر باشد آمادگي نيز بيشتر است؛ آيا نمي داني اگر مسافري در راه داشته باشي و چشم به راه آمدن او باشي، هر چه زمان رسيدن او نزديک گردد، آمادگي براي آمدنش فزوني مي يابد. حالت انتظار، گاهي به پايه اي مي رسد که خواب از چشم مي گيرد. چنانکه درجات انتظار از اين نظر تفاوت مي کند، همچنين از نظر حب و دوستي نسبت به آنچه را انتظار دارند تفاوت دارد، و هر چه عشق به «منتظر» افزون باشد آمادگي براي (فرا رسيدن) محبوب افزون مي گردد، و (دير آمدن و) فراق محبوب دردناک مي شود، تا بدانجا که (انسان) «منتظر» از خود بي خود مي شود و دردها و سختيهاي دردآور و مشکلات وحشت انگيز خود را (در راه محبوب خود) حس نمي کند.
پاورقي
[1] «مکيال المکارم في فوائد الدعاء للقائم» 2/152.