جدايي و تفرقه
مردم و اجتماعات پيش از ظهور، در آتش تفرقه، جدايي و بيگانگي مي سوزند، و بشريت يکدل و يک سو نيست، و همواره اکثريت قاطع مردم در انديشه و عمل با يکديگر در تضاد و ناسازگاري اند. حتي در جامعه هاي اسلامي، بر اثر اختلاف افکار و برداشتهاي گوناگون از دين و مذهب، تضادهاي فراوان پديد مي آيد، و راهها و شيوه هاي گوناگون و متفاوتي در رفتارهاي فردي و اجتماعي ديده مي شود. و همدلي و همسويي که لازمه استواري و پيشرفت يک امت و ملت است کمتر به چشم مي خورد. جامعه ها در ظاهر آراسته و و استوار است و به حيات خويش ادامه مي دهد، ليکن به باطن اوضاع و مسائل زيربنايي جامعه اگر دقت شود و از هم پاشيده و متلاشي و متزلزل است و دوام و پايندگي ندارد.
نوع مردم در اين اجتماعات به جاي همياري و همفکري، به کوبيدن هم مشغولند، و کمر به نابودي يکديگر را خوار و زبون مي سازند.
امام علي عليه السلام:
«...و واأسفا من فعلات شيعتنا، من بعد قرب مودتها اليوم، کيف يستذل بعدي بعضها بعضا و کيف يقتل بعضا... کل حزب منهم اخذ منه بغصن، اينما مال الغصن مال معه...» [1] .
...اي افسوس از رفتار شيعيان ما، پس از امروز که اينگونه با هم دوستند و نزديکند، چگونه پس از من بعضشان برخي ديگر را خوار مي سازند و برخي برخي ديگر را مي کشد... هر دسته و گروه از ايشان به شاخه اي در مي آويزد، و به هر سوي که آن شاخه خم شد او نيز خم مي شود....
پاورقي
[1] بحار، 51/122.