بازگشت

روابط سود جويانه و استثماري


انسان، در ارتباط با انسان ديگر، به سود و سرمايه مي انديشد، و با همين انگيزه به ميدان پيوندهاي اجتماعي گام مي نهد. در صورتي که سود مادي در کار باشد با هر انساني رابطه برقرار مي کند، و ضابطه در رابطه ها نيز اصل سود و افزايش سرمايه و بازدهي است. از اين رو استثمار معيار اصلي رابطه ها است، و طبقات اجتماعي هر کدام به نوعي تلاش مي کنند تا حق ديگران را ببرند. و با کار و تلاش ديگران بر ثروت خود بيفزايند.

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله:

«... فعندها تليهم اقوام ان تکلموا قتلوهم و ان سکتوا استباحوهم ليستأثرون بفيئهم... [1]

-... در آخر الزمان اقوامي بر مسلمانان سيطره يابند که تا لب به سخن گشايند آنان را بکشند و اگر لب فرو بندند (خون) ايشان را مباح شمردند تا منابع درآمد آنان (و اموالشان) را ويژه خويش سازند...

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله:

«...فان کان في ذلک الزمان ذئبا، والا اکلته الذئاب... [2]

-....اگر مردمان در اين زمانه گرگ (خصلت) شدند (مي توانند در جامعه گرگان زندگي مي کنند) وگرنه گرگهاي ديگر آنها را خواهند خورد....

در چنين جامعه هايي مردم نمي توانند از حق خود سخن بگويند و حقوق خود را طلب کنند. اگر دم بر آورند با مرگ روبرو شوند و اگر دم فرو بندند حق و حقوقشان براي زورمندان مباح و روا شمرده شود، و در نتيجه منافع آنان از چنگشان در آيد و در اختيار سلطه گران قرار گيرد.

امام علي عليه السلام:

«...و کان اهل ذلک الزمان ذئابا، و سلاطينه سباعا، و اوساطه أکالا، و فقر اؤ ه امواتا...» [3] .

-...مردمان آن زمان گرگند، و شاهانشان درنده و مردم متوسط (آن جامعه ها) طعمه (توانگران)، و بينوايانشان مردگانند...

جامعه انساني به جنگلي از حيوانات تبديل شده است، و مردمان گرگاني اند به جان هم افتاده، و حکومتهاي درندگاني که به جان ملتها افتاده اند، و از خون و پوست و گوشت و استخوانشان تغذيه مي کنند. در اين دوره هاي غير انساني، طبقات متوسط جامعه طعمه طبقه سلطه طلب و حاکم و سرمايه دار است، و زندگيشان در اسارت سلطه طلبان و توانگران است، و خود به نفع طبقات بالاي جامعه کار مي کنند. بينوايان در اين جامعه ها در حکم مردگانند. نه براي آنان رمقي مانده است و نه قدرت عرض وجود و طلب حق خويش را دارند. در صورتي که طبقات متوسط لقمه اي زير دندان ثروتمندان باشند، وضع بينوايان روشن است.

امام باقر عليه السلام:

«....لا يقوم القائم عليه السلام الا علي خوف شديد، و فتنة و بلاء يصيب الناس... و اختلاف شديد بين الناس و تشتت في دينهم...حتي يتمني التمني الموت صباحا و مساء، من عظم ما يري من کلب الناس و اکل بعضهم بعضا... [4]

- قائم عليه السلام رستاخيز نکند مگر در زماني که ترسهاي بزرگ پديد آيد، و فتنه ها و گرفتاريها که به مردم رسد... و اختلافهاي عميق که ميان مردمان رخ دهد، و در دينشان تفرقه افتد،... از رنج و آزار فراواني که به مردم رسد و برخي ديگر را (بدرند و) بخورند، مردمان هر سپيده و شام آرزوي مرگ کنند...

روابط ظالمانه استعماري تا بدان پايه است که مردم از فشار مشکلات و ستمهاي فراوان، هر سپيده دم و شامگاه آرزوي مرگ مي کنند، چون مي بينند که همه يکديگر را مي آزارند و هر کسي قدرت داشت و دستش ‍ رسيد ديگري را مي درد و مي خورد، و حق و حقوق او را چپاول مي کند، و هيچگونه ملاحضات انساني و اسلامي در رفتار اجتماعي مردم با يکديگر ديده نمي شود.

امام صادق عليه السلام:

ورايت الرجل اذا مر به يوم ولم يکسب فيه الذنب العظيم، من فجور او بخس مکيال او ميزان او غشيان حرام... کيبا حزينا يحسب ان ذلک اليوم عليه و ضيعة من عمره. [5] .

مردم را (در دوران پيش از ظهور) مي بيني که اگر روزي گناهان بزرگي چون زشت کاري يا کاستن پيمانه و ترازو يا کار حرامي... انجام نداده باشد افسرده و دلتنگ اند، و مي پندارند که در اين روز زيان کرده اند.

در آن دوران سياه، گناهان بزرگي چون کاستن پيمانه ها و ترازوها و کم فروشي و حق مردم را پايمال کردن رواج دارد و اساس مبادلات و داد و ستدها و کاستي و کمي و تجاوز به حقوق ديگران استوار گرديده است، و کار و تلاش و مبادله اي که از غير اين راهها صورت گيرد نوعي زيان و ضرر و عقب ماندگي حساب مي شود. امام حسن عسکري عليه السلام روابط استثماري آن دوران را ترسيم فرموده است:

امام حسن عسکري عليه السلام:

«....اغنيائهم يسرقون زاد الفقراء... [6]

-...اغنيا و توانگران جامعه ارزاق (وسائل معيشتي و امکانات زندگي) بينوايان را مي ربايند...

در آن روزگاران که مرگ زندگي است، ثروتمندان زاد و توشه و وسائل زندگي بينوايان را به سرقت مي برند. سرقت در اين حديث، بي ترديد سرقتهاي رسمي که جرمي جزايي و مدني به حساب مي آيد نيست، زيرا که اينگونه دزدي در شأن اغنيا نيست. پس منظور از اين سرقت، سرقت با شيوه هاي مبادلاتي و ايجاد تورم مصنوعي، توزيع غير عادلانه و توليدهاي استثماري و ظالمانه است که حقوق توده هاي محروم ناديده گرفته مي شود. و در کار و کارخانه و مزرعه و بازار، با آزادي فراواني که سرمايه داران دارند، شيوه هايي اعمال مي شود که حقوق کارگر و کشاورز و مصرف کننده رعايت نشود، بلکه رشد ثروت و سود و سرمايه ثروت اندوزان در نظر باشد.

هنگامي که نرخگذاري آزاد بود، احتکار رواج داشت، بازارهاي سياه دائر بود، توليد به دلخواه بود، توزيع نيز در اختيار کساني بود که جانب سرمايه داران را مي گيرند؛ طبيعي است که امکانات زندگي توده هاي مردم به سرقت رود، و در هر دوره زماني کوتاهي عده اي انگشت شمار ثروتهاي کلاني به جيب زنند، و اکثر قاطع مردم محرومتر و تهيدستتر گردند. [7] .


پاورقي

[1] «منتخب الاثر» /432.

[2] «مکارم الاخلاق» /527.

[3] «نهج البلاغه» /324.

[4] «غيبت نعماني» /235.

[5] «بحار» 52/259.

[6] «مستدرک الوسائل» 2/322.

[7] مسائلي که هر روز و هر لحظه شاهد آن هستيم.