بازگشت

پيمان گزاري با ياران خويش


از برنامه ها و روشهاي امام مهدي عليه السلام، پيمان گزاري با ياران خويش ‍ است. پيمان و بيعت در جامعه اسلامي، از آغاز تشکيل حاکميت اسلام و پيدايش نخستين جامعه اسلامي رسم شد، و پايه گذاري نخستين مرکزيت و حکومت اسلامي به دست مبارک پيامبر اسلام با آيين بيعت و پيمان گرفتن از يکايک مردم، همراه بود. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در حجة الوداع و پس از خطبه معروف غدير، براي زعامت و رهبري پس از خود نيز از مردم حاضر - زن و مرد - بيعت گرفت، که گزاره مشروح آن در کتب حديث و تفسير و تاريخ آمده است. [1] .

امام مهدي عليه السلام نيز چون نياکان خويش از يارانش بيعت مي گيرد، و با آنان پيمان مي بندد. پيمان امام بر سر اصولي است که راه و رسم و شيوه و روش امام را در حکومت تبيين مي کند، و قابل ژرف نگري و غوررسي است. اصول اين بيعت عبارت است از:

1 - احترام به ارزش انسان.

2 - احترام به حقوق انسان.

3 - دادگري و عدالت گستري.

4 - دوري از هرگونه مال اندوزي و گرايش به سرمايه داري.

5 - دوري از ظلم.

6 - دوري از زندگي اشرافي.

7- دوري از احتکار.

8- ساده زيستي و همساني با توده هاي محروم و مستضعف.

9- پذيرش زندگي دشوار و خاکي.

10 - ايثار و فداکاريهاي بزرگ.

و...

اين اصول، مباني کلي و شناخته شده همه اديان الهي است، و شيوه رهبران بحق و راستين در طول تاريخ. همه پيامبران بدون استثنا مردمان و اجتماعات را به اين اصول فرا خواندند، و در گام نخست اين امور را از ياران و نزديکان خود خواستند.

شيوه و راه و رسم زندگي پيامبران و حواريان و دستياران آنان در تاريخ ثبت شده است، و همه، صفحات درخشاني است از:

احترام به ارزش انسان.

رعايت مرزهاي دقيق حق و حقوق انسان.

اقامه عدل.

پرهيز از ظلم.

پرهيز از اشرافيگري و مال اندوزي.

پذيرش زندگيهاي بسيار سخت و ساده و همسان با فرودستان مردم.

و فداکاريها و گذشتهاي فراوان براي استوار داشتن حق و عدالت در جامعه ها.

وضع زندگي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و امامان عليه السلام نيز روشن است، و جاودانه ترين و درخشان ترين صفحات زرين تاريخ انسان را تشکيل داده است، تاريخي که از انسانيتها، ارزشها، ايثارها سرشار است.

امام بزرگ انسان حضرت مهدي عليه السلام اين اصول جاودانه را ديگر بار در پيمان و بيعت خويش با يارانش يادآور مي شود، و اساس کار را بر اين پايه ها بنا مي نهد، و خود نيز با يارانش هم پيمان مي شود که چون همه رهبران الهي، به عالي ترين معيارهاي حق و عدالت عينيت بخشد، با ياران خود باشد، و چون آنان زندگي کند، و به زندگي ساده و اندک بسنده کند، با مردم باشد، و در ميان مردمان، و ميان خود و مردم فاصله اي نگذارد و دربان و حاجب نپذيرد.

امام مهدي عليه السلام مانند صميمانه ترين رهبران تاريخ، چنانکه با يارانش ‍ پيمان مي بندد که طبق اين اصول عمل کنند، و در راستاي اهداف الهي قيام او گام بردارند، خود نيز - که تجسم حق و عدل و از گناه و ترک اولي نيز منزه است - با آنان عهد مي کند که به اين اصول عمل کند، و يکايک معيارهاي الهي را در برنامه هاي خويش به کار بندد. و اين والاترين نمونه رهبري است که بشريت بخود مي تواند ديد، و در گذشته هاي تاريخ، نمونه هاي آن، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام بوده اند.

امام علي عليه السلام

«انه (القائم) يأخذ البيعة عن اصحابه علي ان... لا يسبوا مسلما... و لا يهتکوا حريما محرما، و لا يهجموا منزلا، و لا يضربوا احدا الا بالحق... و لا يکنزوا ذهبا و لا فضة، و لا برا و لا شعيرا، و لا يأکلوا مال اليتيم... و لا يلبسوا الخز و لا الحرير، و لا يتمنطقوا بالذهب... و لا يحبسوا طعاما من بر او شعير، و يرضون بالقليل... و يلبسون الخشن من الثياب، و يتوسدون التراب علي الخدود... و يجاهدون في الله حق جهاده. و يشترط علي نفسه لهم ان يمشي حيث يمشون، و يلبس کما يلبسون و يرکب کما يرکبون، و يکون من حيث يريدون، و يرضي بالقليل، و يملاء الارض بعون الله عدلا کما ملئت جورا... و لا يتخذ حاجبا و لا بوابا.» [2] .

- (امام) قائم با يارانش پيمان مي بندد و از آنان بيعت مي گيرد که (به اين اصول عمل کنند):... مسلماني را دشنام ندهند... حريمي را هتک نکنند، به خانه اي (بدون اجازه) هجوم نبرند، کسي را بناحق نزنند، طلا و نقره گنج نکنند، همچنين گندم و جو (مواد غذايي) اندوخته نسازند، مال يتيمان را نخورند... لباس خز و حرير (لباسهاي اشرافي) نپوشند. کمربند زرين نبندند [3] ... گندم و جو (فرآورده هاي خوراکي) را احتکار نکنند، در امور معاش ‍ به اندک بسنده کنند... لباس درشت بپوشند و (در حال عبادت و نماز) صورت بر خاک بگذارند... و در راه خدا به جهادي شايسته دست يازند.

(امام) خود نيز متعهد مي شود که از همان راهي که آنان مي روند برود، و چون آنان لباس بپوشد، و بر مرکوبي مانند مرکوب آنان سوار شود، و چنان باشد که آنان هستند. به اندک بسنده کند، و زمين را با ياري خداي از دادگري بيآکند، پس از آنکه از ستم آکنده باشد... و حاجب و درباني نگمارد. [4] .

والايي اين اصول بر کسي پوشيده نيست، بويژه تعهدي که امام در برابر ياران خود مي کند که به اين اصول چون آنان عمل کند از ارزش و عظمت وصف ناپذيري برخودار است.

انقلابها در طول تاريخ، دچار اين آفت بزرگ شده است، که پس از دستيابي به هدفهاي نخستين و تشکيل حکومت و تأسيس نظام، انقلاب به نظام تبديل مي شود و انقلابيون فراموش مي کنند که براي چه آرمانها و هدفهاي نهايي انقلاب کردند و چه اصول و معيارهايي را بايد عملي سازند. شگفت آور اينکه حتي از يادها مي برند که از چه طبقه اي بودند و بايد در خدمت آن طبقه باشند. اينها همه فراموش مي گردد، و روحيه و حال و هواي انقلاب سايه بر مي گيرد، و سازشکاري به سراغشان مي آيد، و آزمندي طبيعي انسان و آسايش طلبي به جاي ساده زيستي و سخت کوشي انقلابي مي نشيند، و به زراندوزي و کاخ سازي و شادخواري روي مي آورند. مردم يعني پايگاه اصلي حکومت و انقلاب را فراموش مي کنند، و از آنان فاصله مي گيرند، و در قصرها و کاخها مسکن مي گزينند، و دربانها و نگهبانان و حاجبان مي گمارند، و به توده انسانها پشت مي کنند، و با طبقات بالا و خاص جامعه در مي آميزند و بدينسان بوده است سرگذشت غمبار انقلابهاي بشري در تاريخ.

سراسر نهج البلاغه، از اين غمنامه بزرگ پرده بر مي دارد، و امام علي عليه السلام با سوزي جانکاه، بسياري از دستياران و کارگزاران حکومت خويش ‍ را به باد پرخاش مي گيرد، و ايشان را بازخواست مي کند، و حضور آنان در مهماني يک ثروتمند را محکوم مي نمايد و حتي به محاکمه و برکناري و عزل از مسؤ ليت تهديد مي کند. و اينها همه، براي همين بود که برخي از آنان پس از رسيدن به حکومت و مقام و پست و دستيابي به بيت المال و امکانات رفاهي، هدفهاي اصلي و آرمانهاي مردمي و مسئوليتهاي الهي را فراموش مي کردند.

امام مهدي عليه السلام، اين آخرين يادگار پيامبران و اولياي خدا، براي پيشگيري از اين آفت بزرگ، چنين اصولي را در شرايط بيعت خويش ‍ مي گنجاند و اصول کار را مشخص مي سازد، و با يارانش در آن باره تجديد عهد مي کند، با اينکه ياران درجه يک آن امام، انسانهاي خود ساخته و استثنايي هستند، و دين باوراني بي نظيرند که کمتر رهبري چون ايشان دستياران و حوارياني داشته است، با اينهمه، چنين پيمان و بيعتي، راه را هموارتر و کار را استوارتر مي سازد.

موضوع بيعت و اصول و مواد آن، براي همه دوستداران و منتظران، آموزنده است. و آيا ما نبايد با امام خود بر رعايت اين امور بيعت کنيم؟ و آيا شيعيان و منتظران با اين اصول با امام خود هم پيمان مي شوند، آيا مي توانند اين معيارها را در زندگي خويش پديد آورند: به مسلماني دشنام ندهند، حرمت و حريمي را هتک نکنند، کسي را بناحق نزنند، طلا و نقره گنج نکنند، لباسهاي اشرافي نپوشند و پول و ثروت گرد نياورند، خوراک و مايحتاج مردم را احتکار نکنند، به اندک خشنود باشند و بسنده کنند، لباسهاي درشت و ساده بپوشند، و هزينه هاي اضافي را به محرومان برسانند. و...

آيا مي شود هر روز دعاي عهد بخوانند - دعاي مبارکي که چون بيعت و پيمان با امام غائب است - و در مجالس صبح هاي جمعه شرکت کنند، و آنگاه همينکه پاي به داخل جامعه گذاردند، همه اصول عدل و انصاف و انسانيت را زير پا نهند، و به احتکار و گرانفروشي و استثمار و چپاول حقوق مردم و زراندوزي و شادخواري و خوشگذراني بپردازند؟ و از استثمار و ظلم و غصب کار مايه کارگر و کشاورز و انسانهاي محروم کاخها بسازند، و وسايل عيش و طرب فراهم آورند، و زيستي طاغوتي داشته باشند، و مجالسي طاغوتي بر پا کنند، و عروسيهايي قاروني بگيرند؟ و از غم و درد و محروميت انسانهاي محروم فارغ باشند؟ تشخيص راستي و درستي اين ادعاها کار چندان دشواري نيست؟! [5] .


پاورقي

[1] به «الغدير» و ديگر کتابهاي مربوط مراجعه شود.

[2] «منتخب الائر» 469.

[3] اشراف زادگان و اميران و شاهان و شاهزادگان کمربندهاي زرين مي بستند. و

امام در بيعت خويش پيمان مي گيرد که کارگزاران حکومت و يارانش از اين شيوه هاي

طاغوتي و غير اسلامي و اشرافيگري بپرهيزند.

[4] مشکلي که همه حکومتگران گرفتار آنند، و با گماردن مأموران و نگهبانان از

مردم فاصله مي گيرند، و کمترين زيان آن، بيخبري از واقعيات روزمره جامعه و بي

اطلاعي از ستم ستم پيشگان و زور زورداران بر طبقات محروم است.

[5] در بخش «انتظار» اين موضوع بررسي مي شود.