بازگشت

تدارک جنگ و تربيت جنگاوران


بي ترديد، جنگي با اين گستردگي و توفندگي و درگيري با همه پايگاههاي سلطه و قدرت در جهان، بويژه با توجه به عمق و گستردگي روز افزون قدرت اقتصادي و نظامي سلطه گران، مشکلات فراواني در پي خواهد داشت؛ زيرا که امام برنامه هاي خود را - بطور کلي - از راه عادي و در چهار چوب مهيارها و سنتهاي طبيعي (نه ماوراي طبيعي و غيبي مگر در مواردي خاص) اجرا مي کند، پس بايد دستياراني ويژه داشته باشد، دستياراني نستوه و خستگي ناشناس که در بعد بدني و روحي، شايستگي لازم براي تحمل چنين مبارزات را در جريان بحراني جهاني و دگرگونساز داشته باشند.

بنابراين، پيش از دست زدن به چنين اقدام بزرگ، تدارک نيروهاي لازم و کار آمد و متناسب با عظمت حرکت و اقدام ضرورتي است اجتناب ناپذير. براي همين است که دستياران اصلي قيام و انقلاب، در دوران پيش از ظهور، به هدايت عام و خاص حضرت مهدي عليه السلام تربيت مي شوند، و در ابعاد وجود انساني، رشد لازم را مي يابند تا توان شرکت در انقلاب سترگ و قيام عظيم و بيمانند را داشته باشند. کار گزاران اصلي آن انقلاب بخوبي باور دارند که مشکلات عظيم جهان بشري بسادگي حل نمي گردد و ظلمها و بيداد گريهايي که در طول تاريخ در پهنه زمين ريشه دوانده است، بآساني از ميان برداشته نمي شود، بلکه رنجها و فداکاريهاي فراوان لازم دارد تا نظام نو بر کل جهان حاکم گردد و همه نظامهاي ستم پيشه پيشين زوال پذيرد.

آموزشهايي در دوران طولاني پيش از ظهور به همه منتظران بويژه هسته هاي اصلي انقلاب امام مهدي عليه السلام داده شده است، تا آمادگي براي تحمل دشواريهاي بسيار سنگين را در خود بوجود آورند، و اين موضوع را از ذهنها بيرون کنند که انقلاب امام منجي بسادگي پديد مي آيد، و با راحتي و بدون درگيري و خونريزي، همگان به نعمت و آسايش و رفاه مي رسند. آري دوران فراواني نعمتها و رفاه و آسايش و دستيابي به همه حقها و حقوقها و تصحيح روابط انساني و هزاران آرمان انساني ديگر در پيش است، ليکن نه در آغاز کار و روزهاي نخستين انقلاب و قيام. درس آموزان راستين اين تعاليم، مؤ مناني هستند که در دوران ظلمت پيش از ظهور، در خود چنين رسالتي را احساس کرده اند، و خويشتن را براي انجام آن رسالت عظيم آماده ساخته اند.

امام باقر عليه السلام:

«بشير النبال: قلت لابي جعفر عليه السلام: انهم يقولون أن المهدي لو قام لا ستقامت له الامور عفرا، و لايهريق محجمة دم، فقال: کلا والذي نفسي بيده لو استقامت لا حد عفوا لا ستقامت لرسول الله صلي الله عليه و آله حين ادميت رباعيته، و شج في وجهه، کلا، و الذي نفسي بيده، حتي نمسح نحن و أنتم العرق و العلق. ثم مسح جبهته.» [1] .

بشير نبال مي گويد:

به خدمت امام باقر عليه السلام عرض کردم مردم مي گويند: مهدي که قيام کند، کارها خود بخود درست مي شود، و به اندازه يک حجامت، خون نمي ريزد. فرمود: هرگز چنين نيست، به خداي جان آفرين سوگند اگر قرار بود کار، براي کسي، خودبخود درست شود، براي پيامبر صلي الله عليه و آله درست مي شد، با اينکه دندانش شکست، و صورتش شکافت. هرگز چنين نيست که کار خود بخود درست شود. به خداي جان آفرين سوگند کار درست نخواهد شد تا اينکه ما و شما در عرق و خون غرق شويم.

امام صادق عليه السلام:

«مفضل بن عمر قال: سمعت ابا عبدالله عليه السلام و قد ذکر القائم عليه السلام فقلت: اني لارجو ان يکون امره في سهوله فقال: لايکون ذلک حتي تمسحوا العلق و العرق.» [2] .

- مفصل بن عمر مي گويد: نام قائم عليه السلام در نزد امام صادق عليه السلام برده شد، من گفتم: اميدوارم که کار آن امام به آساني انجام پذيرد. حضرت فرمود: چنين نخواهد شد مگر اينکه شما در عرق و خون غرق شويد (يعني در آغاز رنج و زحمت و درگيري خواهد بود).

ياران امام در اين پيکار بزرگ، در درجه نخست 313 تنند، که در روايات فراواني از آنان سخن رفته است. ايشان انسانهايي خود ساخته و دريادلاني مجهز به سلاح معنوي و مادي هستند، که در بعد جسماني نيرومند و پر توانند، و در بعد معنوي داراي قدرت اراده اي نافذ که بر انبوه مشکلات فايق مي آيند، و خواسته هاي پيشواي خويش را بي کم و کاست تحقق مي بخشند، و بدون مجامله و سازش و نرمش و ضعف و ترس، حق دقيق و عدل صريح را در عينيت جامعه شکل مي دهند.

رهبران بزرگ، هر چند نيرمند و برتر و متعالي باشند، دستياراني نيز لازم دارند. و اين ياران و دستياران در پيشبرد اهداف پيشوا نقشهاي موثري خواهند داشت و دستياران امام مهدي عليه السلام، ذخيره اي الهيند براي آن انقلاب بزرگ، و - مستقيم يا غير مستقيم - تربيت يافته خود امام مهدي عليه السلام هستند. از اينرو، در انديشه و عمل و امور باطني و روحي، در چار چوب معيارهاي مهدوي عليه السلام و همسوي پيشواي خويش ‍ حرکت مي کنند، و چون معيارها و اصول کار امام مهدي عليه السلام را نيک مي شناسند و در آن ترديد و ابهامي ندارند، در اجرا نيز استوار و کوبنده و دور از هر گونه سستي و سازشکاري عمل مي کنند (و چون خود زاهدند و اهل دنيا يا علاقه به تعلقات دنيا نيستند مي توانند کار اهل دنيا را درست کنند).

وجود اين عده از برگزيدگان و نخبگان در آغاز کار براي ياري رساني به آن امام بزرگ، از موفقيتهاي نخستين است. اينها به تعبير روز تئوريسين هاي انقلابند در بعد انديشه، و در بعد عمل رزمندگان و مجاهداني هستند که ايمان قلبي و قدرت بدني کافي براي ميدانهاي نبرد را دارند. اين ياران از برنامه هاي انقلاب کاملا آگاهند و اسلام را چنانکه بايد - و بد انسان که مفسر واقعي آن حضرت مهدي عليه السلام تفسير مي کند - مي شناسند، و در همه زمينه هاي تبيين خطوط ايدئولوژي اسلامي تنها از امام و پيشواي خود الهام مي گيرند، و هر رأي و نظري را که با نظر و رأي امام خود سازگار نباشد بي بيم زير پا مي گذراند. [3] .

استواري و پايمردي و نستوهي امام و يارانش در آن نبردهاي رهايي بخش ‍ چنين توصيف شده است:

امام باقر عليه السلام:

«کان يقراء: «بعثنا عليکم عبادا لنا اولي بأس شديد» [4] ثم قال: و هو القائم و أصحابه اولي بأس شديد.» [5] .

- امام اين آيه را مي خواند: «گروهي از بندگان خويش را که جنگاوراني زورمند (و پر صلابت) بودند بر سر شما فرستاديم» سپس گفت: اين کسان (بندگان جنگاور و پر صلابت) امام قائم و ياران اويند که جنگاور و پر صلابتند.

ياران امام موعود عليه السلام نستوهاني استوارند که هيچ نيرويي در برابر اراده هاي آنان تاب مقاومت ندارد. و براي همين سرشت والا، «سپاه خشم» ناميده شده اند. [6] .

امام صادق عليه السلام:

«ماکان قول لوط عليه السلام لقومه «لو ان لي بکم قوه او آوي الي رکن شديد» [7] الا تمنيا لقوة القائم المهدي و شدة اصحابه و هم الرکن الشديد، فان الرجل منهم يعطي قوة اربعين رجلا و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحديد، لومروا بالجبال الحديد لتد کد کت، لايکفون سيوفهم حتي يرضي الله - عزوجل.» [8] .

- سخن لوط عليه السلام (پيامبر) به قومش: «اي کاش در برابر شما قدرتي مي داشتم يا به تکيه گاهي استوار پناه مي بردم»، نبود جز آرزوي قدرت امام قائم و سر سختي ياران او که آنان «رکن شديد: پايه استوارند»، زيرا که به يک تن از آنان نيروي چهل تن داده مي شود، و قلب هر يک از آنان سخت تر از پاره آهن است. اگر بر کوههاي آهن بگذرند متلاشي گردد. آنان شمشيرها را در نيام نمي برند تا (بااجراي احکام خدا)، خداي بزرگ خشنود گردد.

امام سجاد عليه السلام:

«اذا قام قائمنا عليه السلام اذهب الله - عزوجل - عن شيعتنا العاهة، و جعل قلوبهم کزبر الحديد، و جعل قوه الرجل منهم قوة اربعين رجلا و يکونون حکام الارض و سنامها.» [9] .

- هنگامي که قائم قيام کند، خداوند هر عيب و نقصي را از شيعيان بر طرف مي کند، و دلهاي آنان را چنان پاره هاي پولاد مي گرداند. قدرت هر مرد از آنان را، به اندازه قدرت چهل مرد قرار مي دهد. و آنگاه آنان حاکمان و فرمانروايان زمين خواهند بود، و سران بزرگوار جهان.

پس از اين گروه گزيدگان و نخبگان که کار گزاران اصلي آن حرکت عظيم هستند، نوبت به ياران درجه بعد مي رسد که اينان نيز انسانهايي بيم نشناخته و نستوهاني استوارند، که فرمانبري از فرماندهان خويش را بر همه چيز مقدم مي دارند - ايشان خود را چنان ساخته اند که رنج خستگي و سختي نمي شناسند و استواري و تاب و توان لازم براي اجراي برنامه ها و روشهاي امام را دارند. از اين گروهها که در شمار بسيارند نيز در احاديث سخن رفته است:

امام باقر عليه السلام:

«... فاذا اجتمع اليه العقد و هو عشرة الاف رجل خرج...» [10] .

-... آنگاه که ده هزار نفر نزد او گرد آيند (از محل اوليه قيام، به سوي ديگر سرزمينها) حرکت خواهد کرد.

امام صادق عليه السلام:

«سأل رجل من اهل الکوفة ابا عبدالله عليه السلام: کم يخرج مع القائم فانهم يقولون انه يخرج معه مثل عده اهل بدر ثلاثمأة و ثلاثة عشر رجلا. قال: ما يخرج الا في اولي قوة، و ما يکون اولو القوه اقل من عشرة آلاف.» [11] .

- مردي از کوفيان، از امام صادق سؤ ال کرد: چند نفر با (امام) قائم قيام مي کنند، چونکه مي گويند: با او به تعداد (اصحاب پيامبر اکرم در) جنگ بدر قيام مي کنند، يعني 313 تن. امام فرمود: قيام نمي کند مگر با گروهي نيرومند، و گروه نيرومند کمتر از ده هزار نفر نيستند.

امام جواد عليه السلام:

«... فاذا کمل له العقد و هو عشرة آلاف رجل خرج باذن الله - عزوجل - فلا يزال يقتل أعداد الله حتي يرضي الله - عزوجل -» [12] .

- آنگاه که عدد (منظور) کامل شد يعني ده هزار نفر، باذن خداي بزرگ قيام مي کند، و بي درنگ به کشتار دشمنان خدا (و دين خدا) دست مي يازد، تا خداي بزرگ خشنود گردد.

قيام امام مهدي عليه السلام، با 313 تن افراد مخصوص و مشخص آغاز مي گردد، ليکن تهاجم براي گسترش قيام و انقلاب به ديگر نواحي جهان و آزادي ملتهاي دربند، پس از گرد آمدن ده هزار نفر آغاز خواهد شد و ترديد نيست که بتدريج بر اين گروه نيز افزوده خواهد گشت، و آزادگان وارسته ديگري صحنه به صحنه به اين ارتش خدايي خواهند پيوست. و به گفته علامه مجلسي: «ياران آن امام محدود در 313 تن نيستند، بلکه اين گروه در آغاز قيام نزد او حضور مي يابند». [13] .

امام صادق عليه السلام:

«... و يقيم بمکة حتي يتم أصحابه عشرة الاف انفس ثم يسير منها الي المدينه...» [14] .

... در مکه (پس از ظهور) اقامت مي گزيند تا يارانش به ده هزار نفر برسند، آنگاه از مکه به سوي مدينه حرکت مي کنند...

بنابرين، راه و روش امام در تدارک اين سپاه الهي از نظر کمي و کيفي بدينسان است که جنگاوران و پيکارگران در آن جهاد بزرگ انسانهاي تربيت شده و تکامل يافته اي هستند که در عدد و شماره نيز اندک نيستند و هر چه دامنه جهاد و درگير گسترده تر شود.، گروهاي ديگري به اين جريان مي پيوندند و چنانکه ياد کرديم تکليف بر دوش گروهي محدود نيست، بلکه اين رقمها براي پيکارهاي نخستين است و پس از آن چون مبارزه و جهاد گسترش مي يابد دامنه جنگ و شمار جنگاوران نيز افزايش مي يابد، زيرا که از نظر نيروهاي انساني و ابزار جنگ بايد در سطحي باشند که در برابر تکنيکهاي پيشرفته جنگي و مبارزه گسترده و عميق دشمنان پيروزمند بيرون آيند. از اين رو در احاديث دستور آمادگي نظامي داده اند، براي شرکت در آن دوره و نبردهاي سنگين آن. افزون بر اينکه در تکليف انتظار کاملا اين معنا نهفته است که منتظران بايد براي مبارزه و شرکت در آن جهاد بزرگ الهي آمادگي داشته باشند.

امام صادق عليه السلام:

«ليعدن احد کم لخروج القائم عليه السلام و لو سهما فان الله تعالي اذا علم ذلک من نيته رجوت لان ينسي في عمره حتي يدر که (فيکون من أعوانه و انصاره)» [15] .

- بايد هر يک از شما براي خروج قائم اسلحه تهيه کند اگر چه يک نيزه چون وقتي خداوند ببيند کسي به نيت ياري مهدي اسلحه تهيه کرده است، اميد است عمر او را دراز کند تا ظهور را درک نمايد و از ياوران مهدي باشد (يا براي اين آمادگي به ثواب درک ظهور برسد).

در تشکيل هسته اصلي آن پيکار بزرگ و جهاد مقدس، زنان نيز نقش دارند و طبق تعبير برخي از احاديث حدود پنجاه زن از ياران اصلي امام و همراه هسته مرکزي آن قيام و همراه 313 تن مي باشند. اين موضوع دو نکته را روشن مي سازد:

1- زنان که در طول تاريخ از حقوق خويش محروم بودند و شخصيت آنان تحقير گشته بود، در دوران آن انقلاب بزرگ شخصيت واقعي خويش را باز خواهند يافت، و به عنوان کاگزاران اصلي تحول عظيم در جامعه جهاني شرکت خواهند داشت. اين موضوع اهميتي ويژه دارد که ارزش واقعي و پايه قدرت و توانمندي نوع زن و ارزشيابي استعدادهاي او را در صورتي که خود را ساخته باشد مشخص مي سازد.

2- زنان اگر در جهاد و رويارويي مستقيم شرکت نکنند در ديگر پستها و مسؤ وليتها و سازندگيها مي توانند مشارکت داشته باشند همچنين در گسترش فرهنگ اسلامي و تبيين خطوط اصلي دين و آموزش معارف الهي و جايگزين ساختن معيارها و اصول انقلاب مهدي عليه السلام مي توانند کار آمد باشند و نقشهاي اصلي و اصولييي را بر عهده گيرند و از اصل جهاد و جنگ که گذشت در مسائل پشت جبهه و ديگر مسائل اجتماعي و فرهنگي و تربيتي مي توانند نقشي سازنده داشته باشند.

امام باقر عليه السلام:

«و يجبي و الله ثلاثماة و بضعة عشر رجلا فيهم خمسون امراة...» [16] .

اين موضوع والايي مقام زن و حد بالاي رشد و تکامل زنان را روشن مي سازد. اثر تربيتي اين موضوع مهم در جامعه کنوني که جامعه منتظر است مي توانند به خود آيي زنان و بازشناسي توان رشد و بازيابي شخصيت آنان باشد براي شرکت در آن دگرگوني و انقلاب بزرگ و جهاني. زنان از هم اکنون بايد با معيارهاي دقيق اسلامي و اخلاقي شخصيت خود را بسازند و در بعد علم و عمل تکامل يابند و بدانند که هم تاکنون و در آينده مسئوليتهاي بزرگي بر عهده دارند و در آينده نقشهاي اصولي تري را به انجام خواهند رسانيد پس ناگزير از هم اکنون به شناخت دقيق و درست اسلام بپردازند و در تربيت خويش بکوشند تا پيش از ظهور در جامعه زنان منتظر قرار گيرند و در دوران ظهور شايستگي شرکت در آن حرکت بزرگ و کمک رساندن به داعي حق را داشته باشند.


پاورقي

[1] «غيبت نعماني» / 284؛ «بحار» 52 / 358؛ «خورشيد مغرب» / 299.

[2] «غيبت نعماني» / 284.

[3] از اينرو، بودن دو گانگي در تفسير خطوط اصلي ايدئولوژي اسلامي در همه

زمينه ها، به اجراي احکام و قوانين اسلام مي پردازند، و امام هر بخشي از عالم را به

فردي از آنان مي سپارد، و در برنامه و عمل کاملا مطمئن است که آنچه اسلام راستين است و

خواسته و هدف اوست، عملي مي شود و دو گانگي و تضاد و ناهماهنگيي در معيارها و

اصول متکب در نهادهاي مختلف اجتماعي پديد نمي آيد، و با تفسيرهاي گونه گون که از

برداشتهاي شخصي ريشه مي گيرد جامعه به سر گرداني کشانده نمي شود، و ناساز

گاري ميان ابعاد. مختلف حيات اجتماعي پديد نمي آيد، و مانع پيشرفت و

تکامل جامعه و فرد نمي گردد، و افکار ارتجاعي جايي براي نفوذ نمي يابد.

[4] سوره اسراء (17): 5.

[5] «بحار» 51 / 57.

[6] «موسوعة الامام المهدي - ع -»، الکتاب الثالث، 417، سيد محمد صدر، مکتبة

الامام اميرالمومنين العامة اصفهان.

[7] سوره هود (11): 80.

[8] «منتخب الاثر» / 486.

[9] «بحار» 52 / 317؛ «خورشيد مغرب» / 294.

[10] «کمال الدين» 1 / 331.

[11] «کمال الدين» 2/654؛ «بحار» 52/323.

[12] «بحار» 51/157.

[13] «بحار» 52 / 323.

[14] «منتخب الاثر» / 468.

[15] «غيبت نعماني 320؛ «بحار» 52/366 «خورشيد مغروب» 274.

[16] تفسير عياشي 1/65 «بحار» 52/223 «خورشيد مغرب» 292.