بازگشت

امنيت اجتماعي


امنيت اجتماعي، امنيت در بخشهاي گوناگون زندگي اجتماعي را شامل مي شود، يعني در بخشهاي اقتصادي، سياسي، دفاعي، فرهنگي و... امنيت اجتماعي زمينه همه فعاليتهاي درست و مفيد اجتماعي است و شرط لازم رشد و تکامل فرد و جامعه. در محيط امن و آرام، روابط اجتماعي بر اصل ظوابط استوار است، و حق و تکليف معيار رابطه ها است. با امنيت اجتماعي، منافع همه تأمين مي شود و حق هر حقداري تأمين مي گردد. تضاد و درگيري به حداقل مي رسد، و در صورت بروز تضاد و درگيري، هر کس در محدوده حقوق خويش محدود مي گردد، و قانون مانع تجاوز و دست درازي اوست. در جامعه امن، قانون حاکم است و مورد ستايش و پذيرش عمومي، حتي مجري قانون از قانون بيم دارد. در جامعه امن، بيم، هراس، دلهره و نگراني در مردمان نيست.کسي از کسي بي جهت نمي هراسد. و هر کس در هر مقام بالاي اجتماعي نمي تواند. به شخصي ديگر در هر پست و منزلت پايين اجتماعي زور بگويد و مانع راه و کار او گردد. در جامعه امن سرمايه داران و متنفذان بر جامعه تسلط ندارد، واقويا ناتوانان را نمي بلعند، و سرنوشت فرودستان، در دست فرادستان و مستکبران و سرمايه داران نيست.

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم:

«... ولم يغلق بابه دونهم فيأکل قويهم ضعيفهم... [1]

-... (حاکم اسلامي) در خانه خود را به روي مردم نبندد، تا تواناي ايشان ناتوان را بخورد...

در اين تعليم نبوي، چنانکه جامعه صالح و امن ترسيم گرديده، راه رسيدن به آن نيز ارائه شده است. در جامعه امن طبقه حاکم از مردم فاصله ندارند، و توده هاي مردم هر گاه لازم باشد به دولتمردان دست رسي دارند، و دربانان و نگهبانان مانع آنها نيستند.

همچنين اقويا و توانمندان نمي توانند ناتوانان و ضعيفان را ببلعند و در پنجه خود گلويشان را بفشارند. اين دو موضوع با يکديگر پيوندي ناگسستني دارد. اگر حکومتها درهاي دارالحکومه ها را به روي مردم بستند و دربان و حاجب گماردند و هر کس نتوانست به دادرسي نزد آنان رود و عرض حال کند، طبيعي است که توانمندان بر توده هاي مردم تسلط مي يابند و ناتوانان را مي خورند.

در جامعه امن، مردم در زندگي، از همه جهات، تأمين دارند، حوادث، پيش ‍ آمدها، ضررها، زيانها، کمبودهاي طبيعي و انساني و... موجب نگراني افراد نيست، زيرا که مردم تأمين کافي دارند، و دولتها مردم را تأمين مي کنند، و ضرر و زيانها و خسارتها جبران مي گردد.

امام صادق عليه السلام:

«من مات وترک دينا، فعلينا دينه و الينا عياله...» [2] .

- هر کس بميرد و ديني داشته باشد، اداي دين او و نگاهداري از عيال او بر عهده ما (حاکم اسلامي) است... [3] .

امام صادق عليه السلام:

«- دخل علي ابي عبدالله عليه السلام رجل فقال: يا ابا عبدالله! قرضا الي مسيرة. فقال ابو عبدالله عليه السلام: «الي غلة تدرک؟»! فقال: لا والله: فقال: «الي تجارة تؤ دي؟». فقال: لا والله. قال: «فالي عقدة تباع؟» فقال: لا والله، فقال: «فانت اذا ممن جعل الله له في أموالنا حقا». فدعا ابو عبدالله بکيس فيه دراهم، فادخل يده فناوله قبضة...» [4] .

- مردي بر امام صادق وارد شد و گفت: يا اباعبدالله! قرض بده تا گشايشي پيدا شود. امام گفت: «تا زماني که غله برسد؟» گفت: نه به خدا. گفت: «تا تجارتي سود دهد؟» گفت: نه به خدا. گفت: «تا ملکي به فروش ‍ رود؟» گفت: نه به خدا. گفت: پس تو ناگزير از کساني هستي که خدا در اموال ما حقي برايت قرار داده است». پس کيسه اي پر از درهم خواست و دست در آن برد و مشتي بر گرفت و...

در چنين اجتماعي، با اين سطح بالاي تأمين و امنيت، مردمان مي توانند با آرامش خاطر و آسايش کامل زندگي کنند، و از هيچ چيز و هيچ امري نگران نباشند.

در جامعه امن، هر کسي ادعاي بحق و سخن درستي داشت مي تواند بي بيم بر زبان آورد و حق و نظر خود را اظهار کند. و اين بالاترين ويژگي امنيت اجتماعي است، که در سخن پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم و ديگر امامان مطرح گرديده است.

امام علي عليه السلام:

«... واجعل لذوي الحاجات منک قسما تفرغ لهم فيه شخصک! و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فيه لله الذي خلقک، و تقعد عنهم جندک و اعوانک من احراسک و شرطک حتي يکلمک متکلمهم غير متتعتع، فاني سمعت رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم يقول: في غير موطن: «لم تقدس امة لا يؤ خذ للضعيف فيها حقه من القوي غير متتعتع» ثم احتمل الخرق منهم والعي ونح عنهم الضيق والانف...» [5] .

-... براي کساني که به ديدار تو نياز دارند، زماني را معين کن که شخص خود به سخنان ايشان گوش فرا داري، و در مجلس عامي بنشيني، و در آن در برابر خدايي که تو را آفريده است تواضع کني، و لشکريان و دستياران و پاسداران خود را چنان دور کني که صاحبان حاجت بدون احساس ترس و لرز و لکنت زبان با راحتي کامل بتوانند مطالب خود را بيان کنند، زيرا که از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم بارها شنيدم که مي گفت: «امتي که ضعيف آن نتواند حق خويش را بي لکنت زبان از قوي بگيرد، قابل احترام نيست» و سپس درشت گويي و ناتواني آنان را در بيان مطلب خود تحمل کن، با تنگ خلقي و بادبيني با مردم روبه رو مشو...

دقت در فرازهاي کلام امام علي عليه السلام بويژه با توجه به اينکه از عهد نامه مالک اشتر است و براي بر شمردن حوزه مسئوليت حکومت - و سخن الهي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم عمق و اهميت موضوع را نيک روشن مي کند. امام علي عليه السلام حضور در مجلس عمومي را لازم مي داند که شخص حاکم بطور معمولي و بدون اسکورت و تشريفات نظامي و حفاظتي و اداري، در کنار مردم بنشيند و به گفته هاي آنان گوش فرا دارد و در برابر مردم فروتن و خاضع باشد. و چون مردمان گرفتار و حاجتمند ناراحت و درشت گوي هستند، امام سفارش مي کنند که اين درشتگوي را تحمل کن و متکبرانه و آمرانه با مردمان روبرو مشو، تا همگان بتوانند مطالب خود را بدون کوچکترين ملاحظه و بيمي، اظهار کنند و مشکلات خود را در ميان نهند. و اينکه امام علي عليه السلام مي گويد اين سخن را بارها از پيامبر شنيدم: «امتي که ناتوان آن نتواند حق خويش را بي لکنت زبان از قوي بگيرد، قابل احترام نيست»، اهميت جدي موضوع را مي رساند،که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم بارها و بارها بر اين موضوع تأکيد فرموده اند و جامعه صالح را داراي چنين ويژگي دانسته اند که ناتوانان بتوانند سخن حق خود را براحتي بگويند.

در ظرف امنيت اجتماعي، مانع و سد راهي در سر راه انسانها وجود ندارد محصول کوشش و کار افراد نصيب خودشان مي گردد، و ثمره تلاشها و کوششهايشان را بي کم و کاست دست مي آورند. پديده شوم استثمار و بهره کشي از ثمره کار و کالاي ديگران وجود ندارد. سرنوشتها بازيچه دست جريانها و نوسانهاي اجتماعي نيست؛ بلکه سرنوشتها و انجام کارها منظم و حساب شده است. از آغاز هر کار روشن است که انجام آن کجاست و چيست؟. تلاش و صميميت در کار، نتيجه مثبت و سازنده دارد، و سستي و نيرنگ و کم کاري سرانجامي نامطلوب و پوک. در آن دوران نادرستي و دغلبازي در کار نيست، و بازار نامردميها و نا انسانيها رونقي ندارد، همه چيز بر معيار درستيها و مردميها استوار است و سرانجام بايد گفت: که امنيت اجتماعي، پديده اي است که در پرتو «عدالت اجتماعي» پديد مي آيد، و از شاخه ها و ميوه هاي آن درخت تناور است.

امام مهدي عليه السلام پديد آورنده امنيت اجتماعي است، امنيتي که بشريت در تمام دوران تاريخ خود مانند آن را ناديده است. او در جامعه عدالت بنياد خود، همه معيارها و ضوابط غير انساني و نادرست را کنار مي زند، و علل و عوامل دلهره، نگراني، ترس را نابود مي کند، و بيم آفرينان و هراس انگيزان را از سر راه جامعه بر مي دارد [6] ، و اعمال نفوذها و قانون شکنيها را نفي مي کند، و حرکت جامعه و روابط اجتماعي را بر پايه هاي قانون و عدل و احترام به حقوق و ارزش انسان استوار مي سازد. در آن دوران سعادت بار، هيچ حقي تضييع نمي گردد و هر کس در هر مقام به بيش از آنچه حق دارد دست نمي يابد. همه چيز به اندازه و حساب و حق است. به معناي واقعي کلمه اراده آزاد انساني در قلمرو درست و قانوني خود حرکت مي کند، و انسانها بي مانع، امکان شدن و رشد را مي يابند.

در اين جامعه، انسان به انسان نزديک مي شود، دوستي و مهرورزي جاي کينه توزي و دشمني را مي گيرد. تضاد، درگيري و تزاحم جايش را به رقابت سالم و آزاد و انساني مي دهد. و دارالسلام و جامعه امن و زندگي آرام و آسوده اي که نمونه زندگي در بهشت جاويد است، نصيب انسان مي گردد.

امام صادق عليه السلام:

«- في معني قوله عزوجل: «وعدالله الذين امنوا منکم... ليستخلفنهم في الارض... و ليبدلنهم من بعد خوفهم أمنا...» [7] قال: «نزلت في القائم و اصحابه.» [8] .

- «خدا به کساني از شما که ايمان آورده اند... وعده داد که بيقين در روي زمين ايشان را خليفه کند... و وحشتشان را به امنيت بدل سازد،...» اين آيه درباره (امام) قائم و يارانش نازل شده است.

جامعه در دست مؤ منان قرار مي گيرد و مؤ منان مرزبانان حق و حقوق همگان و در برابر خدا و خلق تعهدي ايماني دارند.

امام صادق عليه السلام:

«- عمار الساباطي: فقلت لابي عبدالله عليه السلام: جعلت فداک، فما نتمني اذا ان نکون من اصحاب الامام القائم في ظهور الحق، و نحن اليوم في أمامتک و طاعتک أفضل أعمالا من أعمال اصحاب دولة الحق؟ فقال: سبحان الله، أما تحبون ان يظهر الله - عزوجل - الحق و العدل في البلاد، و يحسن حال عامة العباد، ويجمع الله الکلمة، و يؤ لف بين قلوب مختلفة، و لا يعصي الله - عزوجل - في ارضه، ويقام حدود الله في خلقه، ويرد الله الحق الي اهله، فيظهروه حتي لا يستخفي بشي ء من الحق مخافة احد من الخلق...» [9] .

- عمار ساباطي مي گويد: به امام صادق عليه السلام گفتم: فدايت گردم چرا ما در اين زمان، آرزو کنيم که از ياران امام قائم در دوران آشکاري حق باشيم، و حال آنکه ما در اين روزگار که در: (دوران) امامت شما و پيروي از شما بسر مي بريم، کارهايمان افضل از اعمال ياران دولت حق است؟ امام گفت: سبحان الله! آيا دوست نداريد که خداي بزرگ حق و عدالت را در آباديها آشکار سازد و حال عموم مردم رابهبود بخشد، و وحدت کلمه پديد آورد، و افکار ناسازگار را سازگار کند و خداي در زمين معصيت نشود، و حدود الهي ميان مردم اجرا شود، و خداوند حق را به اهلش باز گرداند، و ايشان آن را آشکار: کنند، تا اينکه هيچ چيز از حق، براي بيم از هيچيک از مردمان، پنهان نگهداشته نشود؟

امنيت اجتماعي از اين رهگذرها تأمين مي شود: حق و عدل آشکار مي گردد، حدود الهي جاري مي شود، دلها يکي و ايدئولوژيها يگانه مي شود، و کمترين حق به دليل ترس از افراد و اشخاص پوشيده نمي ماند. اين فراز از تعليم امام صادق عليه السلام با اهميت ترين ساختار اجتماعي را روشن مي سازد، و مفهوم واقعي «امنيت اجتماعي» را بطور دقيق تبيين مي کند. امنيت واقعي هنگامي بر اجتماعي پرتو مي افکند که ذره اي از حقها و حقوقها پنهان نماند، و هيچ قدرت و مقام و فردي در: هر طبقه اجتماعي، مانع اعطاي حق و اظهار حق نشود. اين آرمان والا آنگاه تحقق مي يابد که اثري از آثار طبقات سلطه گر و زورمند و زر به دست برجاي نماند، و جامعه و مردم در جرياني طبيعي و انساني به زندگي ادامه دهند.

امام علي عليه السلام:

«...و بنا يدفع الله الزمان الکلب... و لو قد قام قائمنا لذهبت الشحناء من قلوب العباد، و اصطلحت السباع و البهائم حتي تمشي المرأة بين العراق الي الشام... علي رأسها زينتها لا يهيجهاسبع و لا تخافه...» [10] .

- به دست ما (حکومت ما) روزگار سختيها و تشنه کاميها سپري گردد... و چون قائم ما قيام کند کينه ها از دلها بيرون رود، حيوانات نيز با هم سازگاري کنند. در آن روزگار، زن، با همه زيب و زيور خويش، از عراق در آيد و تا شام برود و از هيچ چيز نترسد...

و اين چگونگيها در دوران دولت حق آشکار مي گردد. و براي ما که در زمانه آزمند حاکميت سرمايه و سرمايه داري بر جهان، و در اين قرن ناآرام و ديوانه زندگي مي کنيم، و کينه توزيها و تجاوزگريها آشکارا در هر مرز و بومي به چشم مي خورد، و انسانهاي حق طلب از هر سوي عالم در فشارند، و از در و ديوار آباديها و کشورها صدمه و گزند مي بينند، تصور چنين دوراني دشوار است. ما که در دوران آکل و مأکولي اقتصاد سرمايه داري زندگي مي کنيم، دوراني که ويژگي اصلي آن اينست که هر کس حق ديگري را بربايد و او را بدرد و از اين رهگذر به مبلغ سود و سرمايه خود بيفزايد، چگونه مي توانيم دوراني را ترسيم کنيم که حتي حيوانات درنده به انسانها آزار نرسانند، و به حريم حقها و حقوقها هيچگونه تجاوزي صورت نگيرد، و قدرتمندان کارمايه توده هاي نجيب انساني را استثمار نکنند. آري تصور اينها و همانندهاي اينها براي ما دشوار است، ليکن وعده و پيمان خدا است. و خداوند پيمان شکن نيست. و چنين روزگاراني پديد خواهد آمد، و امنيت و آسايش فراگير خواهد گشت.


پاورقي

[1] «کافي» 1/406؛ «الحياة» 2/490؛ فارسي آن 2/482

[2] «کافي» 7/167؛ «الحياة» 2/487؛ فارسي آن 2/479.

[3] براي توضيح بيشتر به «الحياة» 2/484 به بعد مراجعه شود.

[4] «الحياة» 2/487 و 488.

[5] «نهج البلاغه» /1021؛ «الحياة» 2/475.

[6] عواملي اصلي گسترش ترس و هراس در جامعه چند دسته اند: سرمايه داران

که اقتصاد جامعه را به صورت عامل فشاري بر گرده انسانهاي محروم در مي آورند و

توده هاي محروم را نسبت به تأمين معاش خود، در نگراني عميقي فرو مي برند و خود در

امنيت و آسايش زندگي مي کنند. سياسيون که از اهرم قدرت و سلطه سياسي خود ابزاري

براي ارعاب و ترساندن توده هاي محروم مي سازند. نظاميان که از سلاح براي تسليم

کردن گروههاي انساني بهره مي گيرند. روحاني نمايان که از ابزار فکر و فن و

تحريف تعاليم مذهب، زمينه نگراني و تشويش خاطر توده هاي مردم را فراهم مي سازند و

با تزوير و نيرنگ و فرو پوشي حقايق و نگفتن تعاليم ناب و سره مذهب، آنان را به

تسليم در برابر قدرتهاي مسلط زمانه وا مي دارند، و آزادي و امنيت عمومي را با اين شيوه

ها سلب مي کنند يا به مخاطره مي اندازند.

اين طبقات همه با شمشير انتقام مهدي عليه السلام نابود مي شوند.

[7] سوره نور (24): 55.

[8] «غيبت نعماني» / 240.

[9] «کمال الدين» 2/646.

[10] «منتخب الاثر» / 474.