بازگشت

رشد عقلي و تکامل علم


انسان، در بعد عقلي و رشد فرهنگي، سيري طولاني داشته است. از آغاز دوره هايي را که تاريخ نشان مي دهد، به کارهاي فرهنگي و علمي گرچه در سطحي پايين پرداخته است و تجربه هايي اندوخته و به دانشها و حقايقي دست يافته است. در ميان دست آوردهاي علمي که نصيب انسان شده است، تعاليم انبيا و آموزگاران اصول وحي، مقامي بلند و ارزشمند دارد. يکي از اهداف اصلي و اصول رسالت پيامبران نشر دانايي و گسترش آگاهي در ميان جامعه انساني است، دانايي و آگاهي در همه زمينه ها، از خودشناسي تا خداشناسي، و از ذره شناسي تا جهان شناسي. امام علي عليه السلام در ترسيم اين بخش از اصول رسالتهاي الهي چنين مي فرمايد:

«... فبعث فيهم رسله، و واتر اليهم انبياءه ليستأدوهم ميثاق فطرته، و يذرکروهم منسي نعمته،... و يثيرو الهم دفائن العقول و يروهم الايات المقدره: من سقف فوقهم مرفوع، و مهاد تحتهم موضوع، و معايش تحييهم، و اجال تفنيهم، و او صاب تهرمهم و احداث تتابع عليهم...» [1] .

- خداوند فرستادگان خود را در ميان مردمان برانگيخت، و پيامبران خويش ‍ را پياپي روانه کرد، تا از آنان رعايت ميثاق فطري (الهي) را باز طلبد، و نعمتهاي فراموش شده خدايي را به ياد آنان آورند... و نيروهاي پنهان خود آدمي را آشکار سازند، و آيات بهنجار آفرينش را به مردمان بنمايانند، يعني سقف افراشته آسمان، و مهد گستره زمين، و نعمتها و وسايل زندگي که حيات مردمان را تأمين مي کند، و مرگي که (دوران زندگي) آنان را به پايان مي برد و بيماريهايي که آنان را مي فرسايد، و حوادثي که پياپي در زندگيشان روي مي دهد....

شناخت مسائل اصلي جهان و انسان، از اهداف اصلي انسان که در اين خطبه مطرح گرديده است چون: خودشناسي، آسمان شناسي و شناخت ستارگان و کهکشانها، شناخت زمين در ابعاد گسترده و ژرف آن، شناخت شيوه هاي معيشت و اداره زندگي و راهيابي به علم معاش با ابعاد عميق آن، شناخت مرگ، شناخت بيماريهايي که انسان را از پا در مي آورد، و شناخت تاريخ و حوادث و پيشآمدهاي اجتماعات بشري.

نقش اصلي دعوت پيامبران گسترش دانايي و آموزش و تجربه و تعليم است. و ايمان خود از شاخه هاي دانايي و شناخت به شمار مي رود. پيامبران به انسانها راه و رسم زندگي، هدف و نتيجه آن را مي آموختند، ارزش انسان و والايي مقام و پايگاه بلند او در کائنات و مقدار توان و قدرت او را در رسيدن به تکامل، به او تعليم مي دادند. در پرتو چنين آموزشهاي نيروي تفکر و تعقل را در او بيدار مي ساختند و به انديشه درباره مبدأ و معاد و کشف رموز و اسرار آيات الهي وا مي داشتند. از اين رهگذرها و با اين هدايتها و راهنماييها، انسان در علوم تجربي و مسائل عقلي و جهان بيني و جهان شناسي، در پهنه بيکرانه دانايي و شناخت گام نهاد، و به حقايقي دست يافت و اصول و معيارهايي را کشف کرد، و راه و روشهايي را درک نمود، و ضوابطي به دست آورد. و بدينگونه پيش آمد تابه قرن حاضر رسيد. در اين دوره دانش تجربي ره آوردهايي تازه به ارمغان آورد، که از اهميت بسزايي بر خوردار است، و آدمي را در بسيار از دشواريهاي زندگي توان مي بخشد، و راه بسياري از مشکلات را هموار مي سازد. انسان در اين راستا و با اين تجربه ها همواره مي کوشد، تا به بار فرهنگي سنگين تري دست يابد، و به شناختهاي تازه تري برسد، و اسرار و رموز بيشتري را آشکار کند، و ابهامهاي فراوان تري بر طرف سازد.

کوشش انسان در مسير تکامل شناخت، بيشتر به بعد مادي جهان و زندگي انسان معطوف بوده است. چون انسان با ماده سر و کار دارد و تلاش او براي اين است که خواص و آثار بيشتري از ماده را بشناسد. مسائل ماوراي ماده و بعد معنوي حيات، به خاطر پيچيدگي و دشواريي که دارد بدان پايه مورد توجه و بررسي قرار نگرفته است. حيات روحي و معنوي، در گستردگي و اسرار آميزي قابل مقايسه با حيات مادي و فيزيکي انسان نيست. انسان در قلمرو حيات معنوي ابزار لازم براي شناخت را نيز - به طور کامل - در اختيار ندارند. از اينرو، مي توان گفت که رشد و پيشرفت علمي و فرهنگي انسان بطور عمده در بخش مسائل مادي حيات بوده است، و در مسائل ماوراي طبيعي رشد و پيشرفت چنداني نداشته است. در بخش شناسايي بعد فيزيکي جهان نيز، شناختهاي سطحي و صوري و نوعا کشف آثار است. و در حوزه بررسيهاي انساني، مجهولات فراواني وجود دارد که در مقايسه با شناختها و داناييهاي او بسيار عميق و گسترده است. در حقيقت شناخت از جهان اسرارآميز بسيار محدود و اندک است، و متخصصان رشته هاي گوناگون علوم بشري به دست مايه هاي اندک و ناچيز علوم اعتراف دارند.

از سوي ديگر چون هدف از خلقت انسان رشد و تکامل معرفت و شناخت اوست، بايد روزي اين هدف تحقق يابد و روزگار دانشهاي راستين و پيروزي خرد بر مجهولات فرا رسد. از اين رو در دوران ظهور که روزگار تحقق همه آرمانهاي انساني و الهي است، شناخت انسان به تکامل نهايي مي رسد، و در ابعاد گوناگون دانايي از جهان شناسي، انسان شناسي و خداشناسي، عروج لازم را مي يابد، و آموزگار بزرگ اسرار و رموز، درس ‍ آموزان مدرس بشريت را به سرچشمه جوشان علوم حقيقي مي رساند، و کار آموزش او بر پندار و فرض و شک بنا نشده است، بلکه بر اصل يقين و دريافتهاي راستين از حقايق و کشف حقيقت پديدها و اشيا استوار است. در دوران امام بزرگ دانايي، همه مسائل بشري، به هدف اصلي و مرز نهايي مي رسد، و بشريت - در تلاش اعصار و قرون خويش - به محضر استاد و معلمي راه مي يابد که نکته اي از ديده ژرف نگر و حقيقت بين او پوشيده نيست، و هدف او پرده برداري از حقايق و مجهولات است و تا سرحد امکان و توان انسانها آنان را به اوج تکامل علمي مي رساند.

اين موضوع از مهمترين برنامه ها و اقدامهاي امام مهدي عليه السلام است. او از حقايق گسترده و جهاني براي بشريت پرده بر مي دارد، و مردمان را به دانشهاي يقيني و درست هدايت مي کند و شناختهاي ناب و خالص به ارمغان مي آورد، و از اين رهگذر دو محور اساسي تحقق مي پذيرد:

1- با گسترش شناخت و کشف اسرار کائنات، پايه هاي خداشناسي استوار مي گردد.

2- گسترش شناخت و دانايي، تشکيل جامعه انساني و بسامان و مرفه را ممکن مي سازد، زيرا در پرتو شناخت درست مسائل حيات و بخشهاي گوناگون آن، مسائل تربيت، رشد، تکامل معنوي و مادي، آغاز و انجام کار انسان، سرنوشت اکنون و آينده او، شيوه ها و روشهاي اداره زندگي، تأمين و تنظيم خانواده، بهره وري از مواهب و امکانات طبيعي و انساني و بسياري از مسائل ديگر، بخشهاي زندگي در همه ابعاد به شايستگي اداره مي شود و ساماني در خور مي يابد. در پرتو علم و آگاهي از مسائل مادي و فيزيکي جهان، زيست اين دنيايي انسان بهبود مي يابد، و با شناخت مسائل معنوي و صلاح و سعادت روح انساني، راه تکامل معنوي گشوده مي شود، و جامعه آرماني در بعد مادي و معنوي پديدار مي گردد.

اين شناختها همه در روزگار رستاخيز امام مهدي عليه السلام تحقق مي پذيرد، و نقطه هاي ابهام و ترديد و سرگرداني محو مي شود، و انسان، دوران تکرار اشتباهها و تجربه هاي پياپي را پشت سر مي گذارد، و در رستاخيز ظهور هر روز به شناختهاي اصيل و تازه اي دست مي يابد، و حقايقي تازه براي کشف او کشف مي شود، و به راهها و روشهاي متعالي تر و بالاتري دست مي يابد و شيوه هاي بهتري را در پيش مي گيرد. و بدينسان هر روز او و هرگام او در همه مسائل حيات و ابعاد زندگي، گامي به پيش است، و واپس گرايي و تکرار در آن راه ندارد. و بدينگونه ها اهريمن جهل و ناداني به سر پنجه تواناي خداوند دانايي و بينايي از سرزمين زندگي انسان بيرون رانده مي شود، واي آن را آگاهي، دانايي، روشني و نور فرا مي گيرد.

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم:

«... تاسعهم قائمهم الذي يملاءاللّه - عزوجل - به الأرض نورا بعد ظلمتها وعدلا بعد جورها، و علما بعد جهلها... [2] .»)

-... نهمين (امام از فرزندان امام حسين عليه السلام) قائم است که خداوند به دست او سرزمين تاريک (زندگي) را نوراني و روشن مي کند، و از عدل مي آکند، پس از (دوران) ظلم، و علم و دانايي را فراگير مي سازد پس از (دوران) جهل و ناداني...

سخن پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم از هرگونه مبالغه و گزافه بدور است، پس چنانکه سراسر آباديهاي زمين و جامعه هاي انساني از عدالت و دادگري آکنده مي گردد، و کشوري و شهري و دهکده اي دور از عدالت باقي نمي ماند، بدينسان همه جامعه ها و انسانها از تاريکي ناداني به روشنايي و نور دانايي رهنمون مي گردند.

امام صادق عليه السلام:

«العلم سبعة و عشرون حرفا فجميع ما جاءت به الرسل حرفان فلم يعرف الناس حتي اليوم غيرالحرفين، فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة والعشرين حرفا فبثها في الناس، وضم اليها الحرفين، حتي يبثها سبعة و عشرين حرفا.» [3] .

- علم و دانايي از 27 حرف تشکيل مي شود، تمام آنچه پيامبران (تاکنون) آورده اند 2 حرف است و مردمان بيش از اين 2 حرف تاکنون نشناخته اند. آنگاه که قائم ما قيام کند 25 حرف ديگر را آشکار سازد، و ميان مردمان بپراکند، و آن 2 حرف را (نيز) بدانها ضميمه سازد، تا 27 حرف را گسترش ‍ داده باشد.

اين سخن امام صادق عليه السلام که به صورت رمز و سمبليک تعبير شده است [4] - مقدار دانايي بشر در دوران قبل از ظهور و پس از ظهور مقايسه شده است، و دانشها و شناختهاي بشري پيش از دوران تکامل علم و عقل - به نسبت به دوران ظهور - بسيار ناچيز محسوب گشته است، چون در رستاخيز ظهور است که بشر به مرزنهايي و آرماني تکامل شناخت و خردوري دست مي يابد.

امام باقر عليه السلام:

«اذا قام قائمنا وضع يده علي رؤ وس العباد، فجمع به عقولهم واکمل به احلامهم.» [5] .

- قائم ما، به هنگام رستاخيز خويش، (به تأييد الهي) نيروهاي عقلاني توده ها را تمرکز دهد. و خردها و دريافتهاي خلق را به کمال رساند (و در همگان فرزانگي پديد آورد).

تکامل شناخت مباني دين و آموزش احکام و معارف ديني نيز از جمله دانشهايي است که به صورت الزامي در آن دوره انجام مي گيرد، و همه جامعه بشري دين شناس و عالم به مسائل و برنامه هاي خدايي مي گردند. امام جواناني را که به سن بيست سالگي برسند و فقه دين را نياموخته باشند قصاص مي کند.

زنان نيز در آن دوران سعادت بار، در شناخت مباني دين به پايگاه بلندي مي رسند، و عالمان فقيهان و دين شناسان در طبقه زنان پديد مي آيند، بدان پايه که مي توانند در خانه هاي خود با قانون قرآن و آيين اسلام به قضاوت بنشينند. روشن است که قضاوت براساس قرآن و سنت کاري دشوار است، و آگاهي و شناخت عميق و گسترده از آيات و احاديث لازم دارد. در آن دوره دانايي و دين شناسي به مرزي مي رسد که زنان جامعه نيز به چنين کار بزرگي مي توانند دست يازيد.

امام باقر عليه السلام:

«وتؤ تون الحکمة في زمانه، حتي ان المرأة لتقضي في بيتها بکتاب الله تعالي و سنة رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم.» [6] .

- در زمان حکومت مهدي عليه السلام، به همه مردم، حکمت و علم بياموزند، تا آنجا که زنان در خانه ها، با کتاب خدا و سنت پيامبر، قضاوت کنند.

مدارسي که براي آموزشهاي عمومي در سطح جامعه ها تشکيل مي شود، آموزگاران فراواني لازم دارد. آموزگاران در درجه نخست شيعيان هستند که دانشها را از امام خود فرا مي گيرند، و سپس به ديگران مي آموزند.

امام علي عليه السلام:

«کاني انظر الي شيعتنا بمسجد الکوفة قد ضربوا الفساطيط يعلمون الناس القرآن...» [7] .

- گويا شيعيان را مي بينيم که در مسجد کوفه خيمه ها برافراشته اند و به مردم قرآن (و حقايق و اسرار و احکام قرآن) مي آموزند...

ايرانيان که در گرايش به تشيع و پيروي از خاندان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله وسلم، وفاداري سرشار و عشق بي مانندي را نشان داده اند، در ايمان به مهدويت و پيوند به امام مهدي عليه السلام نيز در ميان امتها و ملتها نمونه اند، و بر سر اين آرمان والا استواري و پايداري ويژه اي نشان خواهند داد. از اينرو، در آن دوران نيز نقش آفرينان صحنه هاي حساس و کارگردانان حماسه هاي خروشانند.

امام علي عليه السلام:

«کاني بالعجم فساطيطهم في مسجد الکوفة يعلمون الناس ‍ القرآن...» [8] .

- ايرانيان در مسجد کوفه خيمه ها برافراشته اند، و به مردم قرآن مي آموزند...

در پايان اين بخش، اين حديث ياد مي شود:

امام باقر عليه السلام:

«- في قول الله - عزوجل -: «قل ارايتم ان اصبح مآوکم غورا فمن يأتيکم بماء معين [9] »، فقال: هذه نزلت في القائم، يقول:... فمن يأتيکم بامام ظاهر، يأتيکم بأخبار السماء والأرض، وحلال الله - جل وعز- وحرامه، ثم قال: والله ما جاء تأويل هذه الاية، ولابد أن يجي ء تأويلها.» [10] .

- امام باقر عليه السلام: در تفسير اين آيه: «قل ان اصبح مآؤ کم غورا فمن يأتيکم بماء معين:» بگو: اگر آبتان در زمين فرو رود، چه کسي شما را آب روان خواهد داد؟» فرمود: اين آيه درباره امام قائم عليه السلام نازل شده است. خداوند مي فرمايد: (اگر امام شما غايب شد)... پس کيست که امام را آشکار سازد، که شما را از آسمان و زمين آگاه کند، و از حلال و حرام (و آيين) خدا؟ سپس فرمود: به خدا سوگند زمان تأويل اين آيه هنوز فرا نرسيده است، و ناگزير روزي خواهد رسيد، که تأويل (معناي باطني آيه) روشن گردد.


پاورقي

[1] «نهج البلاغه»/33.

[2] کمال الدين 1/260

[3] «بحار» 52/336.

[4] شناخت عمق اينگونه احاديث جز با هدايت خود امامان معصوم عليه السلام امکان پذير نيست.

[5] «بحار» 52/336؛ «در فجر ساحل» / 45.

[6] «غيبت نعماني» / 239؛ «بحار» 52/352؛ «خورشيد مغرب» / 32.

[7] «منتخب الائر» / 171.

[8] «غيبت نعماني» /318.

[9] سوره ملک (68): 30.

[10] «کمال الدين» 1/325 و 326؛ «بحار» 51/52.