بازگشت

مساوات به عنوان نوعي مسئوليت اجتماعي


برابري و همسان در زندگي و امور معاش، به عنوان اصلي انساني، در تعاليم اسلامي، از راهها و شيوه هاي گوناگوني آموزش داده شده است:

1- در پاره اي از تعاليم اسلامي، ثروتمندان به مشارکت با تهيدستان در زندگي فرا خوانده شده اند، و بينوايان شريک اغنيا به حساب آمده اند:

امام علي عليه السلام:

«الله! الله! في الفقراء و المساکين فشار کوهم في معائشکم.... [1]

-....خدا! خدا! درباره کم داران و نيازمندان، بايد ايشان را در امور زندگي شريک خويش قرار دهيد....

امام علي عليه السلام

«..و فقراء المسلمين أشرکوهم في معيشتکم... [2]

-...بينوايان را در زندگي خويش شريک سازيد....

امام علي عليه السلام

«ان الله سبحانه فرض في أموال الأغنياء أقوات الفقراء، فما جاع فقير الا بما منع غني، و الله تعالي جده سائلهم عن ذلک.» [3]

- خداوند سبحان روزي بينوايان را در اموال ثروتمندان قرار داد پس هيچ فقيري گرسنه نماند، مگر به سبب سرباز زدن ثروتمندان از دادن حق محرومان، خداوند بزرگ ايشان (سرمايه داران) را بر اين امر (امر معاش ‍ بينوايان) باز خواست خواهد کرد.

امام علي عليه السلام:

«... ففرض الله في أموال الأغنياء ما يقوتهم و يقوم به اودهم.»

-... خداوند، ثروتمندان را مکلف ساخت تا از مال خويش به بينوايان خوراک بدهند، و بارسنگين زندگي را از دوش آنان بردارند.

امام صادق عليه السلام:

«ان الله - تبارک و تعالي - اشرک بين الاغنياء و الفقراء في الاموال فليس لهم ان يصرفوا الي غير شرکائهم. [4]

- خداي متعال، ثروتمندان و بينوايان را در اموال شريک قرار داد، پس ‍ ثروتمندان حق ندارند به غير شريکانشان بدهند... (يعني بريزند و بپاشند و خود در مصرف زياده روي کنند).

2- در برخي ديگر از تعاليم، رعايت اصل مساوات نسبت به برادران ديني از تکليفهاي لازم جامعه مؤ منان شمرده شده است:

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله:

«لي ما رواه الامام الباقر عليه السلام: ما امن بي من بات شبعان و جاره جائع. قال: و ما من أهل قرية يبيت فيهم جائع،ينظر الله اليهم يوم القيامة. [5]

پيامبر صلي الله عليه و آله - به روايت امام باقر عليه السلام آنکس که شب بخوابد و همسايه او گرسنه باشد، به من ايمان نياورده است. و هر آباديکه در ميانشان گرسنه اي باشد، خداوند در روز رستاخيز به آنان نظر رحمت نکند.

امام صادق عليه السلام:

«امتحنوا شيعتنا عند ثلاث: عند مواقيت الصلوة کيف محافظتهم عليها، و عند اسرار هم کيف حفظهم لها عند عدونا، والي أموالهم کيف مواساتهم لاخوانهم فيها.» [6] .

- شيعيان ما را در سه مورد امتحان کنيد. [7] . در مراقبت نسبت به اوقات نماز، و در پوشيده داري اسرارشان از دشمنان ما [8] ، و در مساوات با برادرانشان در اموال.

امام صادق عليه السلام:

«ايما مؤ من مؤ منا شيئا يحتاج اليه و هو يقدر عليه من عنده او من عند غيره، أقامه الله يوم القيامة مسودا وجهه، مرزقة عيناه، مغلولة يداه الي عنقه. فيققال هذا الخائن خان الله و رسوله» ثم يؤ مر به الي النار. [9]

- هر مؤ مني که چيزي از چيزهاي مورد نياز مؤ من ديگري را از او دريغ دارد، و حال آنکه مي تواند از خود يا ديگران آنرا تهيه کند، روز رستاخيز خداوند او را با چهره اي سياه، و چشمهايي از حالت برگشته، و دستهايي بر گردن آويخته، برپاي دارد، و به او گفته شود: اين شخص خائني است که به خدا و رسول او خيانت کرده است، سپس فرمان داده شود تا او را به آتش برند.

در اين سخن کوبنده امام صادق عليه السلام، نياز به واژه «شيئا: چيزي» تعبير شده است و اين کلمه کمترين نياز و هر نوع آن را شامل مي شود و تنها به نيازهاي مادي نظر ندارد؛ بلکه مردم به هر چيز و از هر مقوله و به هر مقدار نيازي بيابند انسانهاي ديگر وظيفه دارند براي برآورد آن نيازها تلاش ‍ کنند. بنابراين مسئوليت و تعهد برادري اسلامي، فراتر از دائره کمک رساني مادي و مالي است، و بايد براي حفظ و نجات برادران در جامعه اسلامي از همه امکانات مادي و معنوي مايه گذاشت، بلکه بايد با هستي خويش به ياري برادران ديني شتافت.

امام رضا عليه السلام:

«...و مواساتهم (الاخوان) و مساواتکم في کل ما يجوز فيه المساواة و الموساة... [10]

-...با برادران ديني در هر چيز مساوات و برابري روا است، به مساوات و برابري رفتار کند...

دائره و قلمرو مساوات اسلامي در اين تعاليم رضوي تا به هر چيز کشيده مي شود که مساوات در آن جايز است. روشن است که برخي از امور اختصاصي است و مساوات اجتماعي و اقتصادي در آنها راه ندارد، چون شغلها، تخصصها، ذوقها، هنرها، [11] ، زن، و فرزند و.... در اينگونه امور همساني و مساوات مفهومي ندارد، از اينها که گذشت در ديگر مسائل و امور برابري و مساوات اسلامي، مسئوليتي اجتماعي و تعهدي ديني است که آحاد مردم بايد آن را در روابط اجتماعي در جامعه اسلامي رعايت کنند، و از طبقه سازي و اشرافيگري و فراتر و فروتر ساختن گروههاي انساني دوري گزينند، و شيوه هاي طبقاتي و نابرابريهاي اجتماعي را اسلامي ندانند.

3- در بيان قانون زکات نيز بر اصل مساوات تأکيد شده و علت وجوب آن را ايجاد تعادل و برقراري مساوات شمرده اند.

امام صادق عليه السلام:

«... مقدار زکاتي که گرفته است صرف خانواده خود کند تا آنان را به (پايه و سطح زندگاني) مردم برساند.»

امام رضا عليه السلام

«ان علة الزکاة من أجل قوت الفقراء...لان الله کلف أهل الصحة القيام بشأن أهل الزمانة و البلوي...و الحث لهم علي المساواة... [12]

- قانون زکات، براي تأمين زندگي بينوايان وضع شد... چون خداوند توانمندان را مکلف کرده است که براي امور ناتوانان و بينوايان بپاخيزند.... و سوق دادن جامعه به مساوات و برابري...

اينگونه احاديث روشن مي کند که قوانين و ضرايب مالي در اسلام، براي نفي جامعه طبقاتي و از ميان بردن فاصله هاي زياد در زندگي اجتماعي - اقتصادي است. در احاديثي که درباره مصرف زکات رسيده نيز آمده است که زکات بگيران با زکات به حج مي روند، خدمتکار مي گيرند، صدقه مي دهند. اينها همه براي رسيدن به اصل مساوات اجتماعي است يعني قرار گرفتن زکات بگير در سطح زکات بده.

در اينجا سخني والا و ارزنده از فقيه نابغه، آية ا... شهيد، سيد محمد باقر صدر مي آوريم: «ان نصوص الزکاة صرحت بأن الزکاء ليست لسد حاجة الفقير الضرورية فحسب، بل لاعطائه المال بالقدر الذي يلحقه بالناس في مستواه المعيشي، اي لابد من توفير مستوي من المعيشة للفقير يلحقه بالمستوي العالم للمعيشة، الذي يتمتع به غير الفقراء في المجتمع. و هذا معني أن توفير مستوي معيشي موحد او متقارب لکل افراد المجتمع هدف اسلامي، لابد للحاکم الشرعي من السعي في سبيل تحقيه... [13] »: احاديث زکات تصريح کرده است که زکات تنها براي رفع نيازهاي ضروري نيست، بلکه براي اين است که به نيازمند تا آن حد زکات بدهند تا در سطح زندگي ديگران قرار گيرد، يعني ناگزير بايد براي بينوايان زندگييي فراهم گردد، همسطح زندگي عموم مردم، يعني آنچه متمکنان جامعه دارند، و اين معناي اين (اصل) است که فراهم کردن سطح زندگي يکسان يا نزديک (به يکسان) براي همه افراد جامعه، هدفي اسلامي است، که حاکم شرع بايد در راه تحقق آن بکوشد...»

4- مساوات در شکل آرماني بس والايي نيز مطرح شده و بدان پايه همسان زيستي و برابري و برادري آموزش داده شده است که مرزي ميان مالکيتها و محدوديتها نماند، و داشتنها و نداشتنها مطرح نباشد و انسانها از اين موضوع و عوارض سوء آن گذشته باشند و به مسائل بالاتري انديشه کنند، و آدميان در موضوع مالکيت و امکانات و علائق فردي نسبت به اموال و کالاها، چون رهگذراني باشند که از کنار رودخانه اي عظيم مي گذرند، و هر کس نياز به آب دارد بدون مانع جامي بر مي گيرد و مي نوشد و به راه ادامه مي دهد. هيچکس مانع ديگري در بهره برداري از آب نمي گردد. اين آرمان بالايي است که مردمان نسبت به مالکيت چنين بينشي بيابند، و به چنين پايه اي از رشد عقلي و معنوي و انساني برسند، و در روابط اجتماعي هدف اصلي از آفرينش مواهب طبيعي را نيک شناخته باشند، و در عمل بدانها تحقق بخشند.

امام علي عليه السلام:

«... يا نوف! هل تدري شيعتي؟ قال لا واللّه. قال: شيعتي... و في أموالهم يتواسون، و في الله يتباذلون. يا نوف! درهم و درهم، وثوب وثوب، والا فلا...» [14] .

-... اي نوف! آيا مي داني شيعه ما چه کسانيند؟ گفت: نه به خدا سوگند.

امام گفت: شيعه من... در اموال خود ديگران را شريک مي کنند. (با آيين برادري رفتار مي کنند) و آن را در راه خدا به يکديگر مي بخشند، اي نوف! درهمي و درهمي (درهمي براي خود و درهمي براي ديگران) و جامه اي و جامه اي (جامه اي براي خود و جامه اي براي ديگران) و گر نه، نه (و گر نه شيعه نيستند).

امام باقر عليه السلام:

«جعلت فداک ان الشيعة عندنا کثير. فقال: فهل يعطف الغني علي الفقير؟ و هل يتجاوز المحسن عن المسي ء؟ و يتواسون؟ فقلت: لا. فقال: ليس هولأ شيعة، الشيعة من يفعل هذا.» [15] .

- (راوي مي گويد به امام باقر عليه السلام گفتم:) فدايت شوم، پيروان و شيعيان شما در شهرهاي ما فراوانند. امام گفت: آيا بي نيازان آنان به حال بينوايان توجه مي کنند؟ و آيا نيکوکاران از خطاکاران چشم مي پوشند؟ و در اموالشان به مواسات رفتار مي کنند؟ نه (چنين نيست). امام گفت: اينان شيعه نيستند، شيعه کسي است که چنين کند.

امام باقر عليه السلام:

«ايجئي احدکم الي أخيه، فيدخل يده في کيسه فيأخد حاجته فلا يدفعه؟ قال الراوي: فقلت: ما اعرف ذلک فينا. فقال فلا شي ء اذا. قلت فالهلاک اذا؟ فقال أن القوم لم يعطوا أحلامهم بعد.» [16] .

- آيا شما نزد برادرتان مي رويد و دست در جيب او مي بريد و به اندازه نياز بر مي داريد و او مانع شما نمي گردد؟ راوي مي گويد: گفتم اين رسم در ميان ما نيست. امام فرمود: پس قابل توجه نيست. گفتم آيا هلاکت در پيش ‍ است؟ گفت: اين مردم هنوز به رشد عقلاني نرسيده اند.

در اين حديث اشاره به رشد جامعه بشري شده است، که در آينده تحقق مي يابد، و انسان به بلوغ انساني و عقلي مي رسد، و مال و منال دنيوي وسيله - نه هدف - شناخته مي شود، و مردمان همه به هدفها و ارزشهاي والاي انساني مي گرايند، و از اسارت ارزشهاي پست مادي آزاد مي گردند.

امام باقر عليه السلام:

«يا ابن أرطاة! کيف تواسيکم؟...يدخل أحدکم يده في کيس أخيه فيأخذ حاجته اذا احتاج اليه؟ قلت: اما هذا فلا. فقال: لو فعلتم ما احتجتم.» [17] .

- اي پسر ارطاة! آيا ديگران را در مال خود شريک مي کنيد؟.... آيا کسي از شما به جيب برادرش دست مي برد و نياز خود را بر مي دارد؟ گفتم: اينگونه امور (در ميان ما) نيست. امام فرمود: اگر چنين مي کرديد محتاج و نيازمند نمي شديد.

امام کاظم عليه السلام:

«يا عاصم! کيف أنتم في التواصل و التواسي؟...أياتي أحدکم الي دکان أخيه او منزله عند الضائقة فيستخرج کيسه و يأخذ ما يحتاج اليه فلا ينکر عليه؟ قال: لا قال: فلستم علي ما احب في التواصل.» [18] .

- اي عاصم! چگونه پيوندهاي اجتماعي را محکم مي داريد و ديگران را در مال خود شريک مي سازيد؟...آيا در تنگدستيها کسي از شما به دکان يا منزل برادرش مي رود و آنچه را نياز دارد بر مي دارد و (صاحب آن) مانع او نمي گردد؟ گفت: نه چنين نيستيم. امام فرمود: شما (در روابط اجتماعي) آنطور که من دوست دارم نيستند.

امام کاظم عليه السلام در اين سخن به جامعه آرماني تشيع و اسلام اشاره مي کنند، که روابط اجتماعي بر اصل ياري رساني و ديگري خواهي استوار مي گردد، و بستگي به مال و مال اندوزي و دنياپرستي رنگ مي بازد، و تعهد و مسئوليت اصل ضابطه در روابط اجتماعي مي گردد. و اين چنين اجتماعي، اجتماع آرماني تشيع است.

اينها نمونه هاي بسيار اندکي بود در تعاليم اسلامي از اصل مساوات و مواسات (يعني شرکت دادن ديگران در مال خود و اختصاص دادن بخشي از مال خود به ديگران) و اصل اخوت و اصل برادري اسلامي، که در متن قرآن [19] کريم مطرح گرديده است و در زمان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله جامه عمل پوشيده است. [20] اينها اصل بردباري و اخوت و مساوات و برابري را تثبيت مي کند، زيرا که برادري با تبعيض و اختلاف طبقاتي و داشتنهاي افراطي و نداشتنهاي تفريطي مطلقا سازگار نيست. همچنين در احاديث حق و حقوق مؤ منان نسبت به يکديگر اگر نيک نگريسته شود و سبک و شيوه بيان و واژگاني آنها درست مورد دقت قرار گيرد، کاملا روشن مي شود که در جامعه اسلامي بايد همساني و همسويي حاکم باشد. [21] .

پس از اين نمونه ها که ياد شد، درباره دوران ظهور و تحقق اصل مساوات و گسترش برادري و برابري در سراسر اجتماعات، احاديثي رسيده است که از بيان و محتواي آنها مي توان کشف کرد که در دوران امام منجي مساوات اجتماعي در سطحي بسيار متعالي عينيت مي يابد، که شايد چگونگي آن و فراگيري و عمق نفوذ آن، در اين روزگاران، براي ما - با ذهنيتهاي موجود پذيرفتني نباشد. و شايد برنامه و روشهاي امام موعود عليه السلام در اين زمينه از جمله معيارها و اصول اجتماعي اسلامي است که در آنها تحريف روي داده است، آنطور که بايد مطرح نگرديده و تبيين و تفسير نگشته است ليکن امام مهدي عليه السلام آنها را به شکل درست و اصلي و اسلاميش ‍ ديگر بار عرضه مي کند، چنانکه در بخش «برنامه و کتاب جديد» مطرح خواهيم کرد، که امام مهدي عليه السلام اسلام جديد و کتاب تازه اي عرضه مي کند. و با توجه به اينکه اسلام ديني ابدي و قرآن قانون جاودانه است، آيين نو و کتاب تازه به معناي برداشتها و تفسيرها و کشف مسائل و قوانيني است که در جامعه هاي اسلامي يا دچار تحريف گشته يا شناخته نشده است، و اگر شناخته شده بدانها عمل نشده است. از اين رو ممکن است با نشر تربيت قرآني درست و تعالي بخشيدن به انگيزه ها و ايجاد آرمانهاي انساني در ذهن جامعه و افراد، انسان گرايي و انسان دوستي چنان عميق و ريشه اي گردد، و تعهد و تکليف شناسي و مسؤ وليت پذيري بدان پايه در درون آدميان جايگزين شود، که حتي اموال شخصي، بدون هيچ مانعي براي رفاه انسانها صرف گردد. و هنگامي که امام از مردم دعوت کند که از اموال شخصي خود به ديگران بدهند و نيازهاي جامعه را بر آورند، يا هر چه دارند روي هم بريزند و همگي در خانواده اي بزرگ به نام خانواده بشري برادرانه زندگي کنند، همه آمادگي داشته باشند، و از دستورات امام در اين زمينه ها با آغوش باز فرمان برند. زمينه ها و هسته هاي اصلي اين معيارها و ضوابط در روابط اجتماعي، در تعاليم اسلامي آموزش داده شده است و ما نمونه هايي از آنها را آورديم. اين تعاليم در سطح جامعه بشري، در هنگامه ظهور و رستاخيز دولت مهدي عليه السلام، شکوفا خواهد شد.

روشن است که اجراي دقيق و قاطع و بدون استثناي اصل مساوات در سه محور ياد شده، جامعه مرفه و هم سطح را مي سازد، و ريشه طبقه و امتيازات طبقاتي و افراط و تفريط مالي را مي خشکاند، و نيازي براي اجراي مساوات در اموال شخصي نمي ماند، و بر فرض بماند، برنامه هاي متعالي تري در کار است، که افراط و تفريطها را بکلي ريشه کن مي کند، و تعادل و توازني عادلانه و انساني برقرار مي سازد، احاديثي در اين زمينه رسيده است که همگي بيانگر همين اصل است:

پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله:

«ابشر کم بالمهدي يبعث في امتي... يرضي عنه ساکن السماء و ساکن الارض يقسم المال صحاحا. فقال له رجل: و ما صحاحا؟ قال: السوية بين الناس.» [22] .

- به مهدي بشارتتان مي دهم. او از ميان امت من برانگيخته مي شود... ساکنان آسمان و زمين از او خشنود خواهند بود. او مال را درست درست تقسيم مي کند مردي پرسيد: درست درست چيست؟ فرمود: «ميان همه، مساوي.»

امام باقر عليه السلام:

«... فانه (القائم) يقسم السوية، و يعدل في خلق الرحمان: البر منهم و الفاجر...» [23] .

-... امام قائم (اموال را) برابر تقسيم مي کند و ميان (همه) مردم - نيکوکار و بدکار - به عدالت رفتار مي نمايد....

«و يسوي بين الناس حتي لاتري محتاجا الي الزکاة...» [24] .

-... (امام مهدي عليه السلام) ميان مردم به مساوات رفتار مي کند، به گونه اي که به زکات نيازي نباشد...

تعاليم اسلامي در اين زمينه فراوان است. در اينجا به همين چند حديث بسنده مي گردد. برخي ديگر از اين احاديث در فصل «رفاه اقتصادي» ياد شد و تفسير و تبيين گشت.


پاورقي

[1] تحف العقول /140؛ الحياة 4/392.

[2] امالي طوسي 2/136؛ الحياة 4/391.

[3] نهج البلاغه 1242.

[4] وسائل 6/150؛ وافي 2/ (م 6) 25.

[5] «کافي» 2/688.

[6] خصال 1/103.

[7] اگر در اين سه مورد از امتحن خوب در آمدند شيعه هستند، و گرنه، نه.

[8] ظاهرا مراد از اين «اسرار» مطالبي بوده است مربوط به سازماندهيهايي

مخفي که از ائمه عليه السلام گاه گاهي تدارک مي ديده اند براي قيام عليه نظامهاي

جور و ظلم.

[9] «کافي» 2/367 وسائل 11/599.

[10] «بحار» 74/227؛ «الحياة» 2/243.

[11] البته در اين موارد هم نبايد از آموختن آنها به کساني که مستعدند مضايقه

کرد، و از قرار دادن آنها در اختيار جامعه دريغ شود.

[12] وسائل 6/159.

[13] «الاسلام يقود الحياة»، 45.

[14] «بحار» 68/191.

[15] «بحار» 68/191.

[16] «کافي» 2/178.

[17] «بحار» 78/185.

[18] «بحار» 74/231 و 232.

[19] سوره حجرات (49): 10.

[20] «الغدير» 3/113؛ «حضرت معصومه و شهر قم» /96.

[21] براي توضيح بيشتر به «الحياة» ج 5،

فصل 45؛ «الاخوة الاسلاميه و الاقتصاد» ص 99) - 106 و

فصل 46: «المواساة، اصل عظيم»، ص 111 - 120،

فصل 47: «مبدأ المساواة في الاسلام»، ص 123 - 165، مراجعه شود.

[22] «بحار» 51 / 81.

[23] «بحار» 51 / 29.

[24] «بحار» 51 / 390.