مساوات در تقسيم بيت المال
«بيت المال»، مجموعه امکانات و اموال عمومي جامعه است که به دست دولت و امام در جامعه سپرده مي شود، و مالکيت امام و دولت نسبت به آنها، مالکيت منصب و جهت است نه مالکيت شخصي و فردي. بخش عمده ثروت هر جامعه - بويژه جامعه هايي که دچار استثمار و ظلم نباشند و سرمايه داران منابع ثروت را چپاول نکرده باشند - در دست دولت و بيت المال قرار مي گيرد. بيت المال از طرف دولت صرف هزينه هايي مي شود که مستقيم يا غير مستقيم در خدمت مردم و به سود ايشان است، چون سرمايه گذاريهاي مختلف، درباره راه سازي، ساختمان، استخراج معادن، سد سازي، بازرگاني، توليد، بهداشت، فرهنگ و...
از زماني که حوزه مسؤ وليت دولتها گسترده تر شده است دولت به بسياري از اموال که گذشته ها در مالکيت دولتها نبود دسترسي يافته است مانند مالياتها، عوارض، بيمه، در آمدهاي گمرکي، و... امروزه اين اموال در اختيار دولتهاست و از بيت المال شمرده مي شود. با توجه به گستردگي و فراواني اين سرمايه ها، اجراي اصل مساوات در آنها، بنياد و ريشه طبقات و اشرافيگري و استکبار اقتصادي و فقر و استضعاف را مي خشکاند، و جامعه مردم را به زندگيي عادلانه و همسان و نزديک سوق مي دهد.
اگر منابع ثروت عمومي و بيت المال، بطور برابر، در خدمت همگان قرار نگرفت و امکانات و سرمايه ها در هر بخشي از بخشهاي اقتصادي بيشتر به طبقات متنفذ و اشراف داده شد، مثلا بانکها به سرمايه داران وام دادند، دولت در بخش خصوصي و به سود آنان سرمايه گذاري کرد، معادن به سرمايه داران واگذار شد، آبها، مراتع، جنگلها، و... در اختيار آنان قرار گرفت، شهرسازي، خيابان کشي، آب و برق و ديگر سرويسهاي خدمات شهري، در حاشيه زمينهاي زمين داران به وجود آمد، و امکانات بهداشتي، فرهنگي، فني، و... در اختيار اشراف و متنفذان قرار گرفت، و حتي گلکاري و تزيين شهر به محلات خاصي اختصاص داده شد و... مساوات در تقسيم بيت المال انجام نگرفته و امکانات جامعه مساوي ميان مردم تقسيم نگشته است؛ و اين خود عامل و خاستگاه اصلي اکثريت قاطع محروميتها، فقرها و به وجود آمدن طبقات مرفه و تهيدست در جامعه است.
در آيين مقدس اسلام، مساوات دستور کار لازم دولتها و حکومتها شمرده شده است، و در صدر اسلام و دوراني که اسلام اصيل حاکم بود، به اين مساوات کاملا عمل مي شد. دوران حکومت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و چهار سال حکومت امام علي عليه السلام نمونه بسيار روشن اجراي اين اصل است:
امام علي عليه السلام:
«... و أعطيت کما کان رسول الله صلي الله عليه و آله يعطي بالسوية و لم أجعلها (الاموال) دولة بين الاغنياء...» [1] .
-... من چون پيامبر صلي الله عليه و آله (بيت المال) برابر (به همه) مي دهم، و آن را ويژه اغنيا نمي سازم...
امام علي عليه السلام:
«...و لو کان المال لي لسويت بينهم، فکيف و انما المال مال الله...» [2] .
-... اگر اين مالها از خود من بود مردم را در تقسيم برابر با يکديگر در نظر مي گرفتم، تا چه رسد به آنکه اين اموال متعلق به خود مردم است...
امام علي عليه السلام:
«... فوالله ما أنا و أجيري هذا الا بمنزلة واحدة. و أومي بيده الي الاجير.» [3] .
-... به خدا سوگند من و اين کار گرم در يک منزلت (مساوي) هستيم - با دست به کارگر اشارت کرد.
امام علي عليه السلام جامعه و همه مردم را خانواده دولت و حکومت مي شمارد، و بودجه دولتها را تأمين کننده مخارج جامعه مي داند، و چنانکه تبعيض در يک خانواده کوچک موجب نيازمندي در برخي و زياده روي در برخي ديگر است، در سطح جامعه نيز نابرابري در تقسيم بيت المال و استفاده از امکانات، زمينه پيدايش طبقات با فاصله هاي وحشتناک و زيانبار و تباهي آفرين است.
امام علي عليه السلام:
«لان الناس کلهم عيال علي الخراج و أهله...» [4] .
- همانا مردمان همه هزينه گير از خراج و اهل آنند...
امام علي عليه السلام در برنامه حکومت خود - که همان حکومت اسلامي است - بطور دقيق به دوران نبوي بازگشت، و همان معيارهاي دقيق الهي را که به وسيله پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله تبيين گشت و به دست مبارک او اجرا گرديد، دنبال کرد، و راه و روش نبوي را، راه و روش حکومت خويش قرار داد، و جلو بسياري از اموال را که در دوران پيش از او، بر اساس امتياز دهي و طبقه پروري به اطرافيان حکومت داده شده بود، باز پس گرفت و اين سخن جاودانه را بر زبان آورد:
امام علي عليه السلام:
«... و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملک به الاماء لرددته...» [5] .
-... به خدا سوگند که اگر چنان مي ديدم که با آن (اموال)، زن به همسري گرفته شده و کنيز به ملکيت درآمده، باز آنها را برمي گردانم...
بسياري از مخالفتها و پيمان شکنيها در دوران خلافت امام علي عليه السلام به دليل اجراي دقيق همان اصول و معيارهاي عدل و مساوات بود، و جنگهاي داخلي امام براي اجراي عدالت و اصل مساوات انجام گرفت.
امام علي عليه السلام:
«- في قوم من أهل المدينة لحقوا بمعاوية بن ابي سفيان -... و عملوا أن الناس عندنا في الحق اسوة، فهربوا الي الأثر، فبعدا لهم و سحقا... [6] .»
- درباره گروهي از مردم مدينه که به معاويه پيوستند (چنين فرمود:).... آنان دانستند که مردم (همه) نزد ما در حق برابرند پس به امتياز خواهي (و خود محوري) گراييدند....
چون اين موضوع در تعاليم اسلامي - بويژه آن بخشها که به حکومت مربوط است - و تعاليمي که در راه و روشهاي امام مهدي عليه السلام رسيده است، فراوان مورد تأکيد قرار گرفته است، و در همه دوران تاريخ از جمله عوامل زيربنايي و اصلي سامانيابي جامعه است، حديث مشروحي را از امام علي عليه السلام - پيشواي عدالت و مساوات - مي آوريم:
امام علي عليه السلام:
«الا لايقولن رجال منکم غدا، قد غمرتهم الدنيا فاتخذوا العقار، وفجروا الانهار، و رکبوا الخيول الفارهة، و اتخدوا الوصائف الروقة، فصار ذلک عليهم عارا و شنارا، اذا ما منعتهم ما کانوا يخوضون فيه و أمرتهم الي حقوقهم التي يعملون، فينقمون ذلک و يستنکرون و يقولون: حرمنا ابن ابي طالب حقوقنا. الا و ايما رجل من المهاجرين و الانصار من اصحاب رسول الله، يري أن الفضل له علي من سواه لصحبته، فان له الفضل النير غدا عند الله، و ثوابه و اجره علي الله. و ايما رجل استجاب لله و للرسول، فصدق ملتنا و دخل في ديننا، و استقبل قبلتنا، فقد استوجب حقوق الاسلام و حدودة. فأنتم عباد الله و المال مال الله، يقسم بينکم بالسويه، لافضل فيه الاحد علي احد؛ و للمتقين عند الله غدا أحسن اجزاء، و أفضل الثواب. لم يجعل الله الدنيا للمتقين اجرا، و لاثوابا... و اذا کان غدا - انشاء الله - فاغذوا علينا! فان عندنا مالا نقسمه فيکم و لا يتخلفن احد منکم، عربي و لاعجمي، کان من اهل العطاء اولم يکن، الا حضر... فقال سهل بن حنيف: يا اميرالمؤ منين! هذا غلامي بالامس و قد اعتقته اليوم؟ فقال: «نعطيه کما نعطيک» فاعطي کل واحد منهم ثلاثة دنانير و لم يفضل احدا، و تخلف عن هذا القسم يومئذ طلحة و الزبير و عبدالله بن عمر و سعيد بن العاص و مروان بن الحکم و رجال من قريش...» [7] .
- مبادا کساني از شما بگويند که دنيا به ايشان رو آورد، پس املاکي فراهم آوردند و نهرهايي روان ساختند و بر اسبان راهوار سوار شدند و کنيزکان زيبا به خدمت گرفتند. و چون آنان را از کارهايي که مي کردند بازداشتيم و به حدود و حقوقشان آشنان ساختيم، اين کار را براي خود ننگ و عار بدانند و خشمگين شوند و بگويند که پسر ابيطالب ما را از حقوقشان مرحوم ساخت. بدانيد که هر کسي از مهاجران و انصار، از اصحاب رسول الله، که خود را از لحاظ همصحبتي (با پيامبر) برتر از ديگران مي شمارد، بايد بداند که برتري آشکار مربوط به فرداي قيامت است و در نزد خدا است و پاداش و اجر آن را خدا خواهد داد. و هر کس که دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت و به دين ما در آمد و رو به قبله ما ايستاد، مستحق حقوق و حدود اسلام است. شما بندگان خداييد و مال مال خدا است، و ميان شما برابر پخش خواهد شد، و هيچ کس را در آن بر ديگري برتري نيست؛ و به پرهيزکاران فردا در نزد خدا نيکوترين جزا و برترين پاداش داده خواهد شد. خدا دنيا را پاداش و ثواب پرهيزکاران قرار نداده، بلکه آنچه در نزد خداست براي نيکوکاران بهتر است. و چون فردا شود، ان شاء الله، به نزد ما بياييد که مالي هست و آن را ميان شما تقسيم خواهيم کرد، و هر يک از شما، چه عرب و چه عجم، خواه جيره خوار بيت المال باشد يا نباشد، بايد که حاضر شود و تخلف نورزد....
به هنگام تقسيم سهل بن حنيف گفت: يا اميرالمؤ منين، اين شخص تا ديروز غلام من بود و او را آزاد کردم؟! گفت: «به او نيز همان اندازه مي دهيم که به تو مي دهيم».
پس به هر يک سه دينار داد، و هيچ کس را بر ديگري ترجيح ننهاد، طلحه و زبير و عبدالله بن عمر و سعيد بن عاص و مروان بن حکم و مرداني از قريش از جمله کساني بودند که در تقسيم غنايم شرکت نجستند....
ترديدي نيست که اين چهار نوع مساوات [8] که از برنامه هاي انکارناپذير اسلام و آيين محمدي صلي الله عليه و آله و تشيع علوي است، پس از دوران خلافت. امام علي عليه السلام رو به مهجوري و ناکامي گذارد و از يادها رفت و حکومتها بظاهر اسلامي آنها را فراموش کردند، و محور کارها را بر امتيازدهي و اشراف پروري نهادند. و بسياري از عالمان فرق اسلامي يعني آنان که مي بايست خط اصلي اسلام ناب محمدي را بخوبي تبيين کنند، و مردمان را از حقوق خويش آگاه سازند، و دولت مردان را به معروف دعوت کنند و از منکر باز دارند، و انحرافها و سمتها را مانع گردند، در برابر اين ناهنجاريها دم فرو بستند، يعني آنانکه مي بايست به رسالت اصلي خويش که در سخن امام علي عليه السلام آمده است: «و ما اخذ الله علي العماء ان لايقاروا علي کظة ظالم و لا سغب مظلوم...» [9] .
...خدا از عالمان پيمان گرفته است که در برابر پرخوري ستمگران و گرسنگي ستمديدگان آرام نگيرند...» عمل کنند، و حق ضعيفان را بگيرند، و اقويا را سرجايشان بنشانند، و مساوات اسلامي را که مايه حيات همه طبقات جامعه است برقرار سازند. آري بسياري از عالمان، در برابر اين انحرافهاي اصولي در راه و کار اسلام و امت اسلامي سکوت کردند، و در موارد بسياري با نظامهاي فاسد و بيدادگر اشرافيگري و طبقاتي ساختند، و راه و روش غير اسلامي و نادرست آنان را ستودند، و حتي با تأويل و توجيه آيات و احاديث و تحريف معنوي و موضوعي احکام کار حکومتهاي طبقاتي را اسلامي جلوه دادند، و به تعبير امام حسين عليه السلام ضعيفان را تباه کردند و جانب قدرتمندان را گرفتند: «....فأما حق الضعفاء فضيعتم... فأسلمتم الضعفاء في أيديهم فمن بين مستعبد مقهور، و بين مستضف علي معيشته مغلوب...يتقلبون في الملک بآرائهم... [10] .»
... حق ناتوانان را شما ضايع کرديد.... ضعيفان را به دست جباران سپرديد، که يا همچون برده مقهور باشند، يا همچون مستضعفي که براي امور زندگي در دست آنان اسير است.... در کشورداري به انديشه خود هر چه مي خواهند مي کنند.»
و چنين شد که اسلام از هدفهاي اصلي خويش دور ماند، و آرمانهاي والاي رهبران اسلام ناکام گرديد، و همه آن آرمانها با غروب دوران کوتاه حکومت علوي، غروب کرد.
طبق بشارات راستين قرآن کريم و رهبران معصوم اسلام، ديگر بار اسلام به دوران عدل و مهدوي گام خواهند گذارد، و عدل مهدوي را به عدل علوي و محمدي پيوند خواهد داد، و گسترده تر از آن دوران و متناسب با فراخوري انسان مترقي و رشد اجتماعات بشري، مساواتي آرماني و انساني تحقق خواهد پذيرفت و در هنگامه ظهور، جامعه بشري از آنهمه امتياز طلبيها و برتري خواهيها و سلطه جوييها ناروا نجات خواهد يافت، و چهار نوع مساوات ياد شده بيگمان در آن دوره با قاطعيت و بيدرنگ به اجرا گذاشته خواهد شد.
مي توان از برخي احاديث احتمال داد که در آن دوره مساوات ديگري نيز مطرح مي گردد که دقيقتر و آرماني تر از مساواتهاي چهارگانه ياد شده است. و اگر چه با اجراي مساوات در آن چهار محور، جايي براي امتيازطلبي و باج خواهي طبقات سرمايه دار و وابسته به حکومتها نمي ماند، و همگان به طور مساوي و عادلانه از همه امکانات و زمينه ها بهره برداري خواهند کرد، ليکن مساوات در حد و مرز بالاتر و والاتري به طور تکليفي اجتماع مطرح خواهد گرديد. و آن اجراي مساوات در سطح جامعه و به دست همه افراد است، که خود مردم نسبت به تهيه معاش و زيست سالم بينوايان بکوشند، و اين امر را چون وظيفه و تکليفي براي خود بدانند.
اين اصل در تعاليم انساني اسلام آمده است. و در دوران امام مهدي عليه السلام جامه عمل مي پوشد، و در پرتو تربيت عميق و والايي که انسانها مي بينند و رشد عقلي و علمي که مي يابند معيارهاي برتري بر زندگيها حاکم مي گردد، و بسياري از ضوابط و روشهايي را که اکنون جامعه ها آنها را اخلاقي مي دانند، در آن دوران تکليفي و قانوني و لازم شناخته مي شود. در اينجا نخست نمونه اي از اين تعاليم را که در فرهنگ اسلام آمده است مي آوريم، سپس به چگونگي تحقق حتمي آنها در رستاخيز ظهور اشاره مي کنيم:
پاورقي
[1] «کافي» 8 / 60 - 61.
[2] «نهج البلاغه»، 389 - 390؛ «الحياة» 2/255.
[3] «مناقب» 2/108.
[4] «نهج البلاغه» /1013.
[5] «نهج البلاغه» /1013.
[6] نهج البلاغه، 1072
[7] کافي 8/360 و 361؛ الحياة 2/262 و 263؛ فارسي آن 263 و 264.
[8] مساوات در نظام تکوين، مساوات در برابر قانون، مساوات در بهره برداري از مواهب طبيعي، مساوات در تقسيم بيت المال.
[9] «نهج البلاغه» / 52.
[10] تحف العقول /172؛ الحياة 2/307 و 308