در سايه شمشير
جنگي تمام عيار با تمام انسان نماهاي خون آشام
برگرفته از کتاب: عصر زندگي و چگونگي آينده انسان و اسلام
از کارهاي حتمي امام موعود عليه السلام جنگي تمام عيار با تمام انسان نماهاي خون آشام است. در آغاز آن انقلاب بزرگ، جنگ در رأس همه کارها قرار دارد. اين موضوع در آيات به طور کلي و در احاديث به طور مشروح آمده است.
در مسئله جنگ، ممکن است چنين انگاشته شود که هدايت انسان و ساختن جامعه بشري، با دعوت اخلاقي و تربيت درست امکان پذير است و نيازي به خونريزي و جنگ نيست؟
در پاسخ مي گوييم: مطالعه تاريخ بشري - از روزي که تاريخي بر جاي مانده است - و بررسي غمنامه سرگذشت انسان، بخوبي اين واقعيت را آشکار مي سازد که موانع راه رشد و تکامل انسان جز با قدرت و خونريزي از سر راه برداشته نمي شود، و تعاليم اخلاقي و اصول تربيتي هر چند تأثيرهاي ژرف و گسترده داشته است، ليکن اين تأثيرها در برخي از افراد نجيب انساني بوده است، و در طبقه سلطه طلب و دنيادار و استثمارگر که منابع قدرت اقتصادي، سياسي و نظامي جامعه ها را در دست داشته اند و دارند يا هيچ تأثيري نداشته يا تأثيري تحول آفرين و دگرگونساز نداشته است. براي تربيت و هدايت آنان بايد عامل ديگري به کار مي رفته است، تا سدّ راه انسانها نگردند، و راه رشد را بر توده ها نبندند، تا همگان بتواند بي هيچگونه مانعي به راه رشد خويش ادامه دهند. از اين رو، مسئله جنگ و کاربرد نيرو، به عنوان يک ضرورت، براي دستيابي به هدفهاي انساني مطرح مي گردد. و بي ترديد انسان هر چه آرماني و اخلاقي فکر کند و به اصلاح معنوي و تربيتي جامعه و انسان بينديشد، کاربرد نيرو را به عنوان يک راه و ابزار مقدماتي و اجتناب ناپذير نمي تواند از نظر دور بدارد. در غير اين صورت، از حقيقت حوادث و واقعيتهاي زندگي گذشته و اکنون انساني بي اطلاع است. بنابراين، جنگ و خونريزي و قصاص و قتل، تنها راهي است که به صلح و آسايش و امنيت و حفظ جانها و تربيت نفوس رهنمون مي گردد و راه تربيت درست و اصلاح اخلاقي را باز مي کند، و موانع راه را بر مي دارد. جز از اين راه نمي توان امنيت اجتماعي و اقتصادي و سياسي در جامعه برقرار کرد و زمينه و شرايط محيطي و اجتماعي حيات معقول را فراهم آورد و جامعه را براي تلاش و کوشش آزادانه افراد آماده ساخت. [1] .
اسلام با توجه به همين واقعيتها، جنگ را نه به عنوان هدف و آرمان، بلکه به عنوان راه و وسيله براي تحقق هدف پذيرفته است.
در قرآن کريم آمده است:
«و قاتلو هم حتي لا تکون فتنه و يکون الدين کله لله...» [2] .
- با آنان نبرد کنيد تا ديگر فتنه اي نباشد و دين همه دين خدا، دين خدا گردد...
در راه هدف ارزشمند و انساني نابودي فتنه ها و آشوبها به معناي وسيع آن بايد جنگيد. فتنه، همه ناآراميها، و مزاحمتهاي اجتماعييي را در بر مي گيرد که جامعه و مردم را از سير طبيعي خود باز مي دارد، و مشغوليتها و موانعي بر سر راهها مي نهد که باز دارنده حرکت اصلي انسانها است. چنين اموري بي ترديد مانع تربيت و رشد معنوي و مادي جامعه انساني است و زدايش آنها، هدف از تجويز کشتار و جنگ است در منطق قرآن کريم.
تاريخ پيامبران نيز سرشار است از اين شيوه مبارزه و جهاد صفحات تاريخ از درگيريهاي انبيا عليه السلام آکنده است. هر جا جمعه اي بنياد شد و امتي پديدار آمد و پيامبري به اداي رسالت برخاست و دعوتي آغاز کرد، درگيري و پيکار نيز به ميان آمد و تضادها پديدار گشت. زيرا که مراکز قدرت مالي و سياسي و نظامي و به تعبير قرآن کريم: ملا و مترفان و مستکبران براي حفظ منافع خود تمام توان و قدرت خويش را به کار مي گرفتند تا دعوت نو و آيين جديد حاکم نگردد. کمتر دوراني را مي يابيم که به گونه اي اين درگيريها و کشمکشها ميان رهبران حق و عدالت و مدعيان و رهروان راه باطل و ستم رخ نداده باشد. بدينسان مي توان گفت که صحنه هاي زندگي پيامبران، تماشاگهي عظيم از نبردها، مبارزه ها، درگيريها، جهادها، مقاومتها و فداکاريهاست.
از اين رو پيامبر اسلام که «رحمة للعالمين» است و اشاعه مکارم اخلاقي «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» شعار اوست، 83 جنگ تدارک ديد، حتي با مخالفان داخلي نيرو بکار برد و در اين زمينه پيامي والا و الهي به بشريت داد و قانوني جاودانه عرضه کرد، و خط مشي همه مصلحان و عدالتخواهان و انسان دوستان را چنين ترسيم نمود:
«الخير کله في السيف، و تحت ظل السيف، و لا يقيم الناس الا السيف و السيوف مقاليد الجنة و النار.» [3] .
- تمام نيکي و خير در شمشير است و در زير سايه شمشير. و مردمان را جز شمشير راست نکند و شمشيرها کليدهاي بهشت و دوزخ است.
آن انسان شناس بزرگ که انسان را در درون و برون و مجموعه تمايلات و خواسته هاي فردي و جمعي مي شناسد و نيازهاي روان و تن او را مي داند و راه سعادت و خوشبختي مادي و معنوي انسان برايش آشکار است، درمان کردن دردها، و از ميان بردن زياده رويها، تجاوزکاريها و افزونخواهيها را با نيرو و کاربرد سلاح و در پرتو جنگ و جهاد امکان پذير مي داند. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله به عنوان آموزگار اخلاق و مربي بي همتاي بشريت، تمام نيکها را در سايه شمشير و با کمک جهاد و جنگ و نيروي نظامي تحقق پذير مي شناسد و جنگ را تنها راه در بسياري از موارد براي پيدايي آرمانهاي صلح جويانه و اخلاقي و انساني مي شمارد. پيامبر انسان شناس مي داند که انسانهاي دژخيم شده که حد و مرزي براي خواسته هاي خود قائل نيستند جز با شمشير به حق تن نمي دهند و جز با جنگ و قتل و قصاص از خيانت و جنايت و کشتار مظلومان و غصب حقوق محرومان و استثمار حقوق مردمان و ديگر بيدادگريها دست بر نمي دارند و تنها چاره اين همه بيداد و ظلم و زور در سايه شمشير نهفته است.
امام باقر عليه السلام نيز در تبيين اين ضرورت در جامع بشري چنين فرموده است:
«الخير کله في السيف و تحت السيف و في ظل السيف... ان الخير کل الخير معقود في نواصي الخيل الي يوم القيامة.» [4] .
- تمامي نيکها در شمشير و زير شمشير و در سايه شمشير نهفته است...
نيکي، همه نيکي، به پيشاني اسبهاي پيشتاز (ميدانهاي جنگ) گره خورده است تا روز قيامت.
کليت تعبير «خير»، تکامل معنوي رشد اخلاقي و تربيت انساني را شامل مي گردد، يعني مربيان و جامعه و انسان و آموزگاران اخلاق نيز بايد براي رفع موانع تربيت انسان و اصلاح اخلاق و رفتار او، در موارد لازم از شيوه قهرآميز (جنگ) استفاده کنند وگرنه حاصل کوششهايشان به دست سلطه طلبان اجتماعي و زر بدستان زورمدار از ميان مي رود، و هر چه تلاش کنند که جامعه را و نسل را از تجمل گرايي، مصرف زدگي و شهوتبارگي برهاند سرمايه داران و حکومتهاي حامي ايشان، با تبليغات گسترده و از راه تعليم و تربيت و ديگر منابع تأثير گذار توده هاي مردم را منحرف مي کنند و به مصرف کالاهاي تجملي و توليدات کارخانه داران تشويق مي نمايند، و به دنبال خود به گرايشهاي فاسد و لذت پرستيهاي تباهگر و ضد اخلاق مي کشانند، و جامعه و مردم را بدانسان مي سازند که خود هستند اين موضوع امروز در سطح جهان خوب نمايان است و راه و روش توده هاي ناآگاه و اسير بمب بارانهاي تبليغي مشخص است که به کدام سوي است و داراي چه معيارهايي است. اکنون در برابر اين سيلهاي بنيان کن، مربيان و مصلحان اخلاقي چگونه به کاري کارستان مي توانند دست يازيد. اين است که حاصل کوششهاي ايشان به بي حاصلي مي انجامد. پس به عنوان يک ضرورت براي اصلاح اخلاقي و گسترش معيارهاي تربيتي درست، نخست بايد به پيراستن محيط بپردازند و اين کار جز در پرتو نيرو و کاربرد سلاح امکان پذير نيست.
بنابراين با گذشت دورانهاي طولاني فساد و بيداد در تاريخ انسان و پس از آن جنايتها و خيانتها که در راه نفي سامانيابي زندگي انسان به دست گروهي اندک انجام گرفت، و پس از انبوه ستمها که به اکثريت جامعه انساني روا داشته شد، و فجايع و تبهکاريهاي اقليتهاي خون آشام همواره بدون پاسخ و قصاص ماند، و مانع عملي شدن هر برنامه و تحولي در راه تربيت فردي و تصحيح روابط انساني گرديد، و پس از اينها همه، اکنون يک مصلح انسان دوست و انسان شناس و واقع نگر اگر پايان فاجعه اسفناک ستمبارگي و فساد و استثمار و ديو سيرتي را در نظر دارد، و به اجراي دقيق و کامل عدالت اخلاقي و اجتماعي مي انديشد، چاره اي جز اين ندارد که موانع را از سر راه بردارد، و هيچگونه مجال و فرصتي ندهد تا خون آشامان تاريخ ديگر بار تجديد قوا کنند و در برابر اين آخرين قيام عرض اندام نمايند يا با تغيير چهره در صفوف اصلي آن نفوذ کنند و مسير آن را منحرف سازند و آرمانهاي آن را نخست کم رنگ کنند و سپس به فراموشي سپارند. مصلح نهايي در اين دوره همه موانع راه را با قدرت نابود مي کند، و متناسب با عظمت و بزرگي کار و هدفي را که در نظر دارد مبارزه و جهادي عظيم و گسترده تدارک مي بيند. و چون اجراي عدالت اجتماعي دقيق و واقعي که از عالم حرف و وعده بگذرد و به عينيت خارجي برسد و برقراري حاکميت مستضعفان و قطع دست مستکبران مالي و سياسي و نظامي و کار زدن آنان از کليه مراکز قدرت اجتماعي، کاري بس عظيم و بزرگ است و نابودي تمام منابع قدرت اجتماعي و اقتصادي و سياسي و نظامي را در گامهاي نخست لازم دارد، و اين چنين انقلابي، بسادگي و بدون کارشکنيهاي بزرگ و مخاطره آميز و ويرانگر انجام نخواهد يافت بنابراين تنها با حرکت نظامي و نبردهاي بزرگ مي توان به مقصد اصلي دست يافت و چون هدف هر چه والاتر و بزرگتر و جهاني تر باشد مبارزه و جهادي بزرگتر و خستگي ناپذيرتر لازم دارد و هدف از قيام و انقلاب امام قائم عليه السلام عظيم ترين آرمان و هدفي است که همه پيامبران و مصلحان دلسوز در سر داشتند از اين رو اين قيام همراه مبارزه جهادي عظيم تر و خروشان از همه درگيريها و جهادهاي حق طلبانه تاريخ خواهد بود.
تعبيرهاي کوبنده احاديث در ترسيم اين حرکت امام منجي چنين است:
امام علي عليه السلام:
«... بابي ابن خيرة الاماء يعني القائم عليه السلام من ولده يسومهم خسفا و يسقيهم بکاس مصبرة و لايعطيهم الا السيف هرجا...» [5] .
پدرم فداي فرزند بهترين کنيزان (مقصود امام قائم عليه السلام است)
(ظالمانه و بدکاران را) خوار و ذليل خواهد کرد، و جام زهرآگين به کامشان خواهد ريخت و با شمشير و کشتاري فراگير با آنان برخورد خواهد نمود.
امام باقر عليه السلام:
«... ان في القائم من آل محمد عليه السلام شبها من خمسة من الرسل... و اما شبهه من جده المصطفي صلي الله عليه و آله فخر وجه بالسيف و قتله اعداء الله و أعداء رسوله صلي الله عليه و آله و الجبارين و الطواغيت، و انه ينصر بالسيف و الرعب...» [6] .
-... قائم آل محمد عليه السلام شباهتهايي با پنج تن از پيامبران دارد... اما شباهت او به جد خود (پيامبر اکرم) قيام با شمشير است و کشتن دشمنان خدا و پيامبر و جباران و سرکشان، او با (نيروي) شمشير و (نيروي) ترس، (که در دل جباران افکنده مي شود) مدد مي گردد.
امام صادق عليه السلام:
«مفضل بن عمر قال: سألت ابا عبدالله عليه السلام عن قول الله - عزوجل - «و لنذيقنهم من العذاب الادني دون العذاب الاکبر». [7] .
قال: الادني غلاء السعر و الاکبر المهدي بالسيف.» [8] .
مفضل مي گويد:
از امام صادق عليه السلام معناي اين آيه را پرسيدم: «و عذاب نزديک را پيش از عذاب بزرگتر به ايشان بچشانيم»، فرمود: عذاب نزديک، گراني نرخهاست و عذاب بزرگتر قيام (حضرت) مهدي با شمشير است.
امام صادق عليه السلام:
«- في قوله تعالي: «يعرف ا لمجرمون بسيماهم [9] » قال: الله يعرفهم ولکن نزلت في القائم، يعرفهم بسيماهم، فيخبطهم بالسيف هو و أصحابه خبطا.» [10] .
در تفسير اين آيه قرآن:
«بدکاران از سيما شناخته مي شوند» گفت:
خدا آنان را مي شناسد، وليکن اين آيه درباره قائم نازل شده است که مجرمان را از سيما مي شناسد و او و يارانش آنان را با شمشير مي کوبند.
شمشير امام مهدي عليه السلام بر سر مجرمان فرود مي آيد، و در آن دوران ايشان راه فراري ندارد و با نفوذ در مراکز قدرت و قضاوت جامعه نمي توانند خود را بيگناه و بيگناهان را مجرم نشان دهند، آن روز چونان روز رستاخيز است که رنگ رخساره خبر مي دهد از سر ضمير، بويژه شيوه عمل امام مهدي عليه السلام و ياران طراز اول آن امام بزرگ که مأمورند به علم باطن عمل کنند تا راه گريزي براي تبهکاران خونريز و خون آشام نماند.
بنابراين:
«او مي کشد، خونخواران را، که تا پيش از ظهور او خود مشغول آدمکشي و خونخواري بودند، و سر سوزني به کشته شدگان خود نمي انديشيدند، و لحظه اي به آنهمه خون ناحق که ريخته بودند فکر نمي کردند. او اين جانيان را مي کشد.
از شمشير مهدي، براي خون آشامان پست، و درندگان متمدن، و ابرقدرتان نا انسان، خون و مرگ مي بارد، و براي انسانيت درد کشيده خرد شده رحمت و حيات.
شمشير مهدي، سيف الله است، سيف الله المنتقم.
شمشير مهدي شمشير انتقام از همه جانيان است، در طول تاريخ» [11] .
پاورقي
[1] در شيوه هاي اخلاقي و تربيتي نيز نبايد از اين نکته غفلت کرد که
عامل ترس و بيم خود از راههاي اساسي تربيت و تهذيب نفس و اصلاح اخلاق فرد و جامعه
است. در بسياري از انسانها بشارت و تشويق، انگيزه هدايت و اصلاح اخلاقي است و در
بسياري ديگر عامل ترس و هراس از کيفر و مجازات باز دارنده و هدايتگر است. انسانها با
عامل ترس در صورتي که جدي و واقعي باشد، نخست با نوعي الزام خارجي ناهنجاريها
و ديو سيرتيها را ترک مي کنند و با ادامه آن کم کم به فرشته خويي و درستکاري مي
رسند، و پس از مدتي کردار و رفتار ايشان در راستاي صلاح و سعادت قرار مي گيرد و
خصلتهاي زشت را فراموش مي کنند. از اين رو، «قرآن کريم» که کتاب بزرگ تربيت
و اخلاق است، همراه با مژده و نويدها، از بيمهاي بزرگ و کوبنده سرنوشتها و کيفرهاي
هراسناک سخن گفته است که تا ژرفاي دلها را مي لرزاند و آدميان را به خود مي آورد و
به راه وا مي دارد.
با توجه به اين مسائل - با واقع بيني دقيق - نيز افرادي را مي يابيم که ترس و بيم
و مژده و نويد، هيچيک چاره ساز کجرويهاي ايشان نيست و به هيچ سخني گوش فرا نمي
دهند و از هيچ وعظ و اندرزي پند نمي گيرند. در اين موارد که در اجتماعات بشري بويژه
در فرمانروايان و ديگر قدرتمندان اندک نيست جز
عامل قدرت و ابزار جنگ و شيوه خونريزي و قتل چيزي کارساز نيست، و بوته وجود
اينگونه افراد را جز داس مرگ چيزي از ميان بر نمي دارد.
[2] سوره بقره (2): 193.
[3] «امالي صدوق» /517؛ «وسائل» 11/5.
[4] «وسائل» 11/9.
[5] «غيبت نعماني» 229.
[6] «کمال الدين» 1 / 327.
[7] سوره سجده (32): 21.
[8] «بحار» 51 / 59.
[9] سوره الرحمن (55): 41.
[10] «غيبت نعماني» / 242.
[11] خورشيد مغرب / 38، چاپ ششم 1368.