بازگشت

سلب آسايش و امنيت


يکي از مهمترين اميدهاي بشر در سده هاي اخير، آن بود که در نتيجه پيشرفت علم و صنعت، انسان به يک زندگي راحت و عاري از فقر دست يابد واز آن به بعد بيشتر اوقات خود را صرف ارتقاء سطح بينش و تفکّر و رسيدگي به ابعاد روحي و معنوي خويش نمايد. امّا عليرغم حصول پيشرفت هاي بسيار عظيم در عرصه هاي علوم و صنايع نه تنها اين آرزو به حقيقت نپيوست، بلکه به مرور زمان بر اثر آشکار شدن نواقص موجود در بنيان هاي فکري و جهت گيري هاي عملي تمدن جديد روز به روز فقر و بي عدالتي و ناامني در جهان، گسترش يافت و حتي فرصت رسيدگي به طبيعي ترين خواست هاي عاطفي و احساسي را از بين برد و در نهايت وقوع دو جنگ خانمان سوز جهاني، که از دست آوردهاي بسيار تلخ دوره جديد محسوب مي شود خط بطلاني بر تمامي اميدها وآرزوهايي که از تمدن جديد بود، کشيده شد.