بازگشت

حکايت شيخ صدوق


شيخ طوسي؛ و ديگران روايت کرده اند که محمدبن علي بن الحسين بن موسي بن بابويه -که قبر شريف در شهر ري است- نقل مي کند که محمد بن علي ابن اسود به من حکايت کرد: روزي پدرت (مرحوم علي بن الحسين بن موسي بن بابويه) بعد از درگذشت محمد بن عثمان عمري؛ -دومين نائب خاص امام زمان عليه السلام - عريضه اي به خدمت امام عليه السلام نوشت و آن را به حسين بن روح سوّمين نائب خاص امام عصرعليه السلام داد تا آن را به محضر مبارک حضرت بقيّةاللّه عليه السلام برساند. در آن عريضه از حضرت درخواست کرده بود که از خداوند متعال بخواهند تا براي او فرزندي فقيه عطا نمايد -گويا علي بن الحسين چند سال بعد از ازدواج بچه دار نمي شد- پدرت نقل مي کرد: سه روز بعد، حسين بن روح به من فرمود:

حضرت امام زمان عليه السلام دعا فرمودند، شما از همسر فعلي ات که دخترعمويت هست بچه دار نخواهي شد، بلکه به زودي با يک کنيز ديلمي ازدواج مي کني که دو فرزند فقيه وعالم از او نصيب تو خواهد شد.

عين عبارت امام عليه السلام در جواب نامه علي بن حسين چنين ذکر شده است:

«... قد دعونا اللّه لک بذلک وسترزق ولدين ذکرين خيّرين» [1] .

­ ما در اين باره به درگاه خداوند دعا نموديم، به زودي خداوند دو فرزند پسر اهل خير به تو عنايت خواهد فرمود».

مدتي از اين واقعه نگذشت که خداوند دو پسر به علي بن حسين عطا نمود، -يکي از آنها محمّد است که آثار بسيار ارزشمندي از وي به جاي مانده که از جمله آنهاست کتاب «کمال الدين و تمام النعمة» در دو جلد، که مجموعه مباحث اين کتاب به معارف امام زمان عليه السلام اختصاص دارد. مؤلف آن را با هدف تبيين ابعاد مختلف مسأله مهدويت وپاسخ به شبهات مخالفين ومعاندين به دستور خود حضرت صاحب الزمان عليه السلام به نگارش در آورده [2] است و اثر ديگر اين فقيه بزرگوار کتاب بسيار ارزشمند فقهي «من لايحضره الفقيه» است که يکي از کتب اربعه شيعيان به حساب مي آيد و پسر دوّم ايشان حسين نام دارد که محدثين بسيار زيادي از نسل او بوجود آمدند- در ادامه محمد بن علي اسود مي گويد: من راجع به خودم نيز از آن حضرت اين مسئلت را داشتم تا خداوند به برکت دعاي آن حضرت پسري براي من روزي فرمايد، که بنا به مصالحي درخواست من اجابت نشد.

بعد شيخ صدوق نقل مي کنند: محمد بن علي اسود هنگامي که مي ديد من به مجلس استادمان ابن وليد؛ رفت و آمد مي کنم ورغبت بيشتري به علم و کتب علمي دارم، مي فرمود: جاي شگفتي نيست که تو چنين رغبت و شوقي در علم داري، چرا که تو به دعاي امام زمان عليه السلام به دنيا آمده اي. [3] .

همين طور محقق شوشتري نقل مي کند که شيخ صدوق همواره مي فرمود: من به دعاي صاحب الامر متولد شده ام، و به اين موضوع افتخار مي کرد.

در اينجا مناسب است به نکته ديگري در زمينه منزلت پدر شيخ صدوق؛ در نزد امام يازدهم عليه السلام اشاره نمائيم: نقل شده است که حضرت عسکري عليه السلام نامه اي به علي بن الحسين نوشتند و در آن نامه با اين عبارت به ايشان دعا کردند:

«... وجعل من صلبک اولادا صالحين...»

خداوند از نسل تو فرزندان شايسته اي قراردهد.

بر اين اساس مي توان گفت: تولد فرزندان علي بن الحسين به برکت دعاي دو امام يعني حضرت امام حسن عسکري عليه السلام و حضرت بقية اللّه الاعظم عليه السلام انجام يافته است.


پاورقي

[1] مجالس المؤمنين، قاضي نور اللّه شوشتري، ج 1ص 453.

[2] در مقدمه کمال الدين مرحوم شيخ صدوق در اين باره چنين مي نويسند: چيزي که مرا به تأليف اين کتاب واداشت، اين بود که چون به خواسته و مراد خودم که زيارت حضرت علي بن موسي الرضاعليه السلام بود رسيدم، بعد به نيشابور آمدم و در آنجا اقامت کردم، متوجه شدم که اکثر کساني که به نزد من آمد و رفت مي کنند، راجع به جريان غيبت امام زمان عليه السلام شبهات وسؤالاتي در ذهن دارند، لذا در صدد برآمدم تا با استفاده از اخبار و روايات پيامبر اکرم صلي اله عليه و آله وائمه اطهارعليهم السلام به پرسشها و شبهات آنها پاسخ دهم. بعد از مدتي با مرد بزرگي از اهل فضل وخرد بنام شيخ نجم الدين محمد بن الحسن که از شهر بخارا به قم آمده بود آشنا شدم که وي نيز در اين زمينه اشکالاتي را مطرح مي کرد که من به ايشان نيز در اثبات وجود امام زمان عليه السلام مطالبي را از روايات حضرات معصومين عليهم السلام بيان کردم.

وقتي شبهات او در اين زمينه برطرف شد و اطمينان قلبي پيدا کرد، از من درخواست نمود تا در اين باره کتابي را به نگارش درآورم. به وي وعده دادم که در آينده چنين کاري را انجام دهم. مدتي از اين جريان گذشته بود که يک روز در خواب ديدم که در مکّه هستم وبرگرد بيت اللّه الحرام طواف مي کنم در دور هفتم به نزديک حجر الاسود آمدم و پس از استلام حجر (دست زدن و بوسيدن آن) گفتم:

(امانتي اديّتها وميثاقي تعاهدته لتشهد لي بالموافاة).

امانت خود را ادا کرده و عهد و پيمانم را مواظبت نمودم تا به وفاداري من شهادت و گواهي دهي.

در اين هنگام مولايم حضرت امام زمان عليه السلام را ديدم که برابر درِ خانه کعبه ايستاده اند، خودم را به آن حضرت رساندم و سلام عرض کردم، حضرت به من فرمودند:

(لِمَ لا تصنّف کتابا في الغيبة حتي تکفي ما قد همّک؟).

چرا درباره غيبت، کتابي تأليف نمي کني تا اندوه دلت را برطرف سازي؟

عرض کردم: يابن رسول اللّه درباره غيبت چيزهايي نوشته ام. حضرت فرمودند: منظورم اين است که يک کتابي را در زمينه غيبت بنويسي و در آن به غيبت هاي پيامبران هم اشاره کني. اين را فرمودند و سپس تشريف بردند. من در اين حال سراسيمه از خواب بيدار شدم و تا صبح به دعا و تضرّع مشغول گشتم، وقتي صبح شد ضمن توکل به خدا واستعانت از حضرت بقية اللّه الاعظم عليه السلام شروع به تأليف اين کتاب نمودم. (کمال الدين و تمام النعمة، ص.4 - 2).

[3] اکمال الدين، ص 502.