عناوين تقوا که مؤمن با آنها حضرت را ياري مي کند
بنابراين؛ مؤمن در تحصيل صفت تقوا؛ با چند عنوان امام (عليه السلام) را نصرت و ياري مي نمايد، که در هرکدام نفعي است نسبت به وجود مبارک امام (عليه السلام) در همه جهاتي که بيان کرديم.
عنوان اوّل: از بزرگترين و مهمترين اموري که آنحضرت از جانب خداوند جلّ شأنه دارند؛ هدايت بندگان و ارشاد آنها بسوي خير و صلاح است، تا آنکه در طريق حقّ ثابت قدم بوده و از اهل آن بشوند.
پس هر گاه انسان يک نفر از بندگان را هدايت و ارشاد کند تا آنکه از اهل خير و صلاح شود، اگر چه در واقع؛ رسيدن او به درجه و رتبه صلاح از افاضه خود ايشان از جانب خداوند جلّ شأنه مي باشد، لکن به همان مرتبه ظاهري که انسان در هدايت او وسيله شده است؛ امام (عليه السلام) را ياري کرده است، و در اين امر فرقي نمي کند که انسان ديگري را ارشاد و هدايت به صلاح و تقوا نمايد يا خودش را اصلاح نموده و با تقوا شود، پس خود او هم يکي از آنهائيست که امام (عليه السلام) بايد او را به خير و صلاح هدايت و ارشاد فرمايند.
و چون تقواي واقعي چه ظاهري و چه قلبي موقوف به تحصيل معرفت و علم به دستورات ائمّه اطهار (عليهم السلام) ــ دستوراتي که در بيان حقيقت تقوا و وظائف و آداب آن است ــ، و به تبعيت و پيروي و عمل به آن دستورات است؛ روشن است که اين معرفت و عمل و تبعيّت؛ با احياء امر ائمّه اطهار(عليهم السلام)؛ و احياء اخبار و احاديث آنها؛ و تضييع نشدن اوامر شان نسبت به اين بنده متّقي، و ابقاء و اظهار آن اخبار حاصل شده و تحقّق پيدا مي نمايد.
و اين احياء و ابقاء از بزرگترين و مهمّترين اقسام نصرت نسبت به امام(عليه السلام) است که مورد رضايت و محبوبيّت ايشان بوده، و تأکيد زيادي به آن شده است.
عنوان دوّم: آنکه در مقام هدايت؛ هدايت عملي چندين برابر هدايت گفتاري مؤثر است و اثر واقعي دارد، بلکه هدايت گفتاري بدون هدايت عملي چندان اثري پيدا نمي کند، پس هرگاه کسي اهل تقوا شد همان آثار ظاهري تقواي او موجب تنبّه و تذکّر و هدايت ديگران مي شود.
و ان شاء الله تعالي بيان خواهد شد که هدايت بندگان؛ از انواع نصرت و ياريِ وليّ الله در امر دين است، و به اين مطلب در «کافي» در باب «ورع» [1] و باب «علم» [2] تصريح شده است.
عنوان سوّم: آنکه هر گاه بنده مؤمن واقعاً به وصف تقوا متّصف شد و آثار کمال از او ظاهر گرديد، اين موجب عزّت و شرف امام (عليه السلام) است، چنانچه وارد شده: «کُونُوا لَنا زَيناً و لا تَکُونُوا لَنا شَيناً». [3] .
واضح است که کمال فرزند موجب عزّ و شرف پدر است، و کمال عبد موجب عزّ و شرف مولي است، و کمال مصاحب و دوست ــ و هر چه متعلّقات انسان باشد ــ موجب شرف و عزّ انسان است، و همه اين انتسابات ما بين امام (عليه السلام) و مؤمنين ثابت است، و اخبار زيادي در اين مورد وارد شده است. [4] .
عنوان چهارم: آنکه مراتب تقواي واقعي بر آن وجهي است که از ائمّه اطهار (عليهم السلام) وارد شده است، بنابراين؛ چنانچه هر شخص مؤمن واقعاً در پي تحصيل تقوا باشد، حتماً بايد افعال و اقوال آنها(عليهم السلام) را کاملا تبعيّت نمايد و در اين تبعيت و پيروي؛ تسليم شدن به امر آنها و تعظيم شأن جليل آنها(عليهم السلام) حاصل مي شود، و اين امر نسبت به ظاهر گرديدن مقام رفيع آنها نصرت و ياري کاملي است.
عنوان پنجم: آنکه بنده بواسطه اتّصاف به وصف شريف تقوا در زمره اولياء و شيعيان واقعي آنها(عليهم السلام) داخل خواهد شد، و همين دخول در زمره در دوستان و اولياء آنها ــ که موجب زيادتي عدد آنها است ــ نصرتي آشکار است، و اين نصرت نسبت به عزّ و شرف آنها است، و مؤيّد اين هم حديث نبوي (صلي الله عليه وآله) است که فرمود:
«تناکحوا و تناسلوا تکثروا فإنّي اُباهي بکم الاُمم يوم القيامة و لو بالسقط». [5] .
که آنحضرت: زياد شدن عدد شما اُمّت را ــ ولو سقطي باشد ــ موجب مباهات خود در ميان اُمّتهاي ديگر مي داند.
عنوان ششم: به مقتضاي اخبار زيادي؛ وجود اهل تقوا در هر مکاني و مجمعي موجب رفع بلا و نزول رحمت است، ولو اينکه اهل آن مکان مستحق عذاب و بلا باشند، به طوري که اگر وجود آنها نباشد بلا نازل مي شود.
و اين عنوان نصرت کاملي است نسبت به امام (عليه السلام) در مقام ظهور آثار وجود مبارکش، چرا که همه فيوضات الهيّه به يمن وجود مبارک حضرت وليّ الله (عليه السلام) نازل و مقدّر مي شود، و آن فيوضات از طرف آنحضرت (عليه السلام) در هر مکاني و مجمعي بخاطر وجود شيعيانشان که از اهل تقوا مي باشند؛ افاضه مي شود، که اگر تقواي آنهانباشد؛ اعمال قبيحه ديگران مانع از ظهور آن آثار مي شود، پس افراد متّقي بواسطه تقواي خود؛ امام (عليه السلام) را در افاضه اين فيوضات؛ نصرت و ياري مي کنند.
عنوان هفتم: آنکه تقوا ياري است نسبت به آنحضرت (عليه السلام) در مقام دفع ضرر از متعلّقانشان ــ يعني جهّال از دوستان ايشان ــ به خاطر آنکه گفتيم: اگر اهل تقواي از دوستان و شيعيان نباشند؛ بلا و نقمت بر غير آنها وارد مي شود.
عنوان هشتم: آنکه هرگاه بنده مؤمن تقواي حقيقي پيدا کرد و به درجه کمال رسيد، خداوند متعال بعضي از کرامات را در برخي از مواقع از آنها ظاهر مي فرمايد، و هر گاه مردم کراماتي را که از شيعيان حضرت وليّ الله صلواة الله عليه ظاهرمي شود؛ ديدند، موجب کمال و استحکام عقيده و معرفت و محبّت آنها نسبت به وجود مبارک آنحضرت (عليه السلام) مي شود.
بنابراين؛ اين نصرت است هم نسبت به عزّ و شرف ايشان که هم در نظر اخيار و هم در نظر اغيار ظاهر مي شود، و هم نصرت است براي متعلّقان و دوستان ايشان، زيرا موجب ثبات و بقآء آنها در طريق ولايت آنها و صراط مستقيم حق است.
عنوان نهم: آنکه هر گاه بنده مؤمن واقعاً اهل تقوا شد محل وثوق و اعتماد ما بين بندگان مي شود، و به اين سبب هر چه بگويد يا خبر دهد مورد اطاعت واقع مي شود، پس تقواي او نصرت است نسبت به احياء و ابقاء احاديث و اخبار ائمّه معصومينصلواة الله عليهم اجمعين.
و همچنين موجب نشر فضائل آنها و تقويت قلوب مردم در معرفت و محبّت با ائمّه (عليهم السلام) بوسيله اين احياء و انتشار که از اثر تقواي او است؛ مي شود، حتّي آنکه در حقّ بعضي از بزرگان و موثّقين از اصحاب اين مضمون وارد شده است که: «لولا هؤلاء لاندرست آثارنا». [6] .
عنوان دهم: آنکه تقواي مؤمن نسبت به شيعيان و دوستان امام (عليه السلام) در امر آخرت آنها نيز نصرت و ياري است، زيرا بواسطه اعتماد و وثوق به آنها ــ يعني به اهل تقوا ــ به فيض جماعت آنها در نماز فائض مي شوند.
عنوان يازدهم: آنکه تقواي مؤمن نصرت است نسبت به وليّ الله صلواة الله عليه در امر دنياي شيعيان و دوستان ايشان، زيرا بواسطه اعتماد به قول آنها در امر نکاح و طلاق و شهادات و امثال اين اُمور، اُمور دنيوي آنها نيز منظم مي گردد.
عنوان دوازدهم: آنکه تقواي مؤمن؛ ياري است نسبت به ظهور مراتب شئونات و کمالات حضرت وليّ الله (عليه السلام) در قلب خودش مي باشد. زيرا تقواي حقيقي وقتي محقق مي شود که ما بين تقواي ظاهري و قلبي جمع شود، و هر گاه قلب بوسيله وصف تقوا از رذائل ــ که اصل و عمده آنها حبّ دنيا است ــ پاک شد، دل منوّر مي شود، همچون چشمي که باز شده و نور خورشيد و جلال او را ديده و به کمال او عارف شود؛ دل مؤمن متقي بينا مي شود، و به جلال و کمال امام (عليه السلام) عارف و بصير مي گردد، و مرتبه نورانيّت ايشان در نزد او ظاهر مي شود، و قلب او نسبت به جلال و مقام رفيع ايشان خاضع و خاشع مي شود.
و اين عنوان؛ هم نصرت قلبي و هم نصرت جسمي مي شود، بر حسب آنچه در تحصيل اسباب تقوا سعي مي کند، تا آنکه موجب بصيرت و نور قلبي شود.
بلکه بنابراين عنوان؛ علاوه بر آنکه تقواي حقيقي سبب ظهور مراتب کماليه آنها در قلب خود او مي شود، وسيله ظهور اين مراتب از براي ديگران نيز مي شود، به خاطر آنکه در بعضي از اخبار وارد شده است:
«هر گاه قلب به تقواي از حبّ دنيا و آثار آن متّصف شد؛ پس خداوند بر زبان او کلمات حکمت را القاء مي کند، که حسن کلمات مورد تعجّب شنوندگان مي شود». [7] .
پس بنده مؤمن بعد از اينکه بوسيله نور تقوا در قلب خود نسبت به شئونات و مقامات رفيعه آنها (عليهم السلام) بصيرت و بينائي کامل پيدا نمود؛ پس زبان او به آنچه در قلب ظاهر گرديده ناطق و گويا مي گردد، و با بيان او حجّت و دليل فضل و کمال آنها بر دوستان؛ ظاهر و هويدا شده و به آن منتفع و هدايت مي شوند، و بر دشمنان اتمام حجّت شده و موجب رغم انف آنها مي گردد.
پس به اين عنوان تقوا هم نسبت به ظهور مقام امام (عليه السلام) در نظر دوستان و دشمنان نصرت مي شود، و هم نصرت مي شود نسبت به شيعيان و دوستان ايشان که به سبب آن در صراط مستقيم ثابت مي مانند، و از فتنه اتباع شيطان رجيم سالم مي مانند.
و همين عنوان از تقوا؛ يکي از وجوهي است که در معني و مراد از نصرت قلبي در هر مقام وارد شده است، چنانچه در بعضي از اخبار فضيلت نصرت و ياري امام (عليه السلام) ذکر شد، و بعضي ديگر از وجوه در معناي نصرت قلبي در کيفيّت هشتم ان شاء الله تعالي خواهد آمد.
عنوان سيزدهم: آنکه تقواي مؤمن نسبت به حقوق و اموال امام (عليه السلام) نصرت است، زيرا هرگاه بنده واقعاً با تقوا شد، پس آنچه از حقوق واجبه ماليّه امام (عليه السلام) به او تعلّق گيرد ــ که در امر خمس واجب مي شود ــ در هر موردي که به رضاي آنحضرت قطع پيدا کند؛انفاق مي نمايد، بر حسب آنچه در جاي خود بيان شده است.
و از جمله مواردي که مورد رضاي امام (عليه السلام) است ــ از حقوق واجبه و غير واجبه [8] ـ مقامي است که احياء امر ايشان شود، و در چنين موردي نصرت و عزّ و شرف ايشان هم حاصل مي شود، که بواسطه امر تقوا سهم ديگر از خمس را در مورد سادات از شيعيان ايشان انفاق مي کند. و نيز حقّ زکات را به عوام دوستان ايشان انفاق مي کند، و همچنين بواسطه اعتماد به او بسا از اين حقوق نزد او آورند، و او به اهلش و موردش بر وجه مزبور برساند.
پس بنابراين؛ نصرت و ياري کرده نسبت به شيعياني که آن حقوق را اداء مي کنند و به فيوضات و آثار دنيوي و اُخروي آن فائز مي شوند، و هم نسبت به شيعياني که نيازمندند، پس اصلاح امر آنها مي شود و در فرج واقع مي شوند، پس همه اين خصوصيّات؛ نصرت و ياري است نسبت به وليّ الله صلواة الله عليه، و در مورد متعلقان ايشان که به وسيله تقواي مؤمن؛ نصيب او شده است.
عنوان چهاردهم: آنکه چون وارد است در اخبار؛ و واضح است در انظار که از آثار تقوا هيبت و عزّت الهي است که در حال مؤمن ظاهر مي شود، و در دل منافقين و اشرار تأثير مي کند که از او خائف و ترسان مي شوند، پس بسا باشد به اين سبب؛ منکرات دفع شود، و حدود الهي اقامه گردد، و شرّ اشرار و فسّاق از اخيار مي شود، و همه اينها نصرت و ياري امام (عليه السلام) در امر دين است، چنانچه در کيفيّت چهارم ان شاء الله تعالي بيان خواهد شد.
عنوان پانزدهم: آنکه از جمله شئونات و مقامات رفيعه امام (عليه السلام) ــ که آثار و برکات آن به شيعيان و دوستانشان اختصاص دارد ــ دعاو شفاعت آنحضرت (عليه السلام) است، که به اين وسيله خداوند اعمال آنها را قبول فرموده، و نقصان آن اعمال را اصلاح، و از سيّئات آنها عفو مي فرمايد، که اگر شفاعت و دعاي ائمّه اطهار (عليهم السلام) در حقّ اوليائشان نباشد؛ هر آينه در دنيا و آخرت در سختي ها و نقمات الهي هلاک خواهند شد، و از ثوابهاي آن اعمال و حسنات محروم خواهند شد، و اين امر در روايات بسياري بيان شده است. [9] .
و تأثير دعاي امام (عليه السلام) در اعمال دوستان بر وجه مزبور نسبت به عبادات و اعمال صالحه آنها چنين است که دوستان آنها در مقام عبادت و اهتمام در تکميل آن به حسب شرايط ظاهري و باطني هر چند نهايت سعي و کوشش را بکنند؛ مَثَل آن عبادات صحيح و کامل مانند قطعه مسي است که هر گاه کيميا به آن برسد، قدر و قيمت پيدا مي نمايد طوري لياقت پيدا مي کند که براي سلاطين و عمارات عالي آنها زينت و زيور مي شود، و بدون کيميا قدر و قيمت آن ناچيز است و به آن مرتبه نخواهد رسيد.
پس همچنين است آن اعمال؛ هر گاه به دعاي امام (عليه السلام) مقرون شود از جهت قبولي آنهاپيش خداوند؛ مقام و مرتبه آنها جليل و بلند خواهد بود، به گونه اي که مؤمن بخاطر زينت يافتن به آنها، و نيز بواسطه تزکيه و تکميل شدن نفس او به آنها لايق مي شود که در مقامات عاليه جنان در رضوان و در جوار قرب الهي داخل شود، و در زمره اولياء طاهرين (عليهم السلام) بوده، و با آنها در مسکن آنها قرار گيرد، و به نعمتهاي آنان متنعّم شود.
امّا تأثير دعاء امام (عليه السلام) نسبت به معاصي و گناهان؛ مَثَل آن مانند ترياقي است که به شخص مسمومي مي دهند، و بواسطه آن اثر زهر از بين مي رود و از هلاکت سالم مي ماند، پس همچنين است دوستان؛ که به جهت دعاي امام (عليه السلام) گناهانشان بخشيده و از هلاکتي که در اثر معاصي است ــ به آنکه ايمان آنها فاسد و زائل شود ــ سالم بمانند، چرا که بعضي از معاصي و گناهان چنين اند که گرچه به ظاهر صغير و کوچک ديده مي شود؛ و لکن نزد خداوند عظيم و بزرگ است، و موجب سلب ايمان و کفر و شرک و ضلالت مي شود، پس بوسيله دعا و طلب مغفرت امام (عليه السلام) از شرّ چنين معاصي و از چنين هلاکتي سالم مي ماند.
و با اين بيان روشن شد که يک وجه در مراد و معناي بعضي از اخباري که وارد شده است که: «فائده صله نمودن مؤمنين با امام (عليه السلام) به مال خود تطهير و تزکيه آنها مي باشد»، [10] که اين تزکيه نسبت به اعمال صالحه آنها آن است که آنچه ناقص باشد؛ رفع نقصان مي شود، و آنچه تمام و کامل باشد؛ رفعت قدر پيدا مي نمايد، به وجهي که بيان شد که چون مسي است که به کيميا طلا شود.
و نسبت به قلوب آنها آن است که آن ظلمتهائي که از آثار معاصي پيدا شده است رفع مي شود، پس اخلاق آنها نيکو مي شود، و ايمان آنها در قلوب از فساد سالم مي ماند.
و نسبت به جسم آنها آن است که از بسياري از بليّات و آفات سالم مي ماند.
و نسبت به مال آنها آن است که مال آنها گوارا و با برکت مي شود، و از بسياري از خطرات مانند شرّ حسودان و صاحبان چشم بد و امثال اينها سالم مي ماند.
چنانچه در اين آيه شريفه هم (خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرهُمْ وَ تُزَکّيهِمْ وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ اِنَّ صَلوتَک سَکَنٌ لَهُمْ) [11] اشاره به اين نوع تزکيه شده است، که حاصل مضمون آن اينست که: گرفتن اموال بندگان و دعاي ايشان در حقّ آنها سبب تزکيه و تطهير آنها مي شود، و سبب سکون و آرامش قلوب آنها ــ از آنچه سبب اضطراب قلب است از شکوک شيطاني و شبهات نفساني ــ مي شود.
پس لازمه کمال ايمان و معرفت به اين مقام نسبت به امام (عليه السلام) آن است که بنده مؤمن به عمل صالح خود مغرور نشود، و براي او در عمل؛ هر چند به نظر او بزرگ و زياد آيد؛ عُجب حاصل نشود.
و بنابراين؛ هر چند تقواي او کامل باشد؛ کمال سعي را بنمايد، و آنچه که لازمه مودّت واقعي و موالات حقيقي نسبت به امام زمان (عليه السلام) است؛ به عمل آورد ــ چه در مال خود يا به زبان يا به فعل يا هرنحو ديگري که ممکن شود ــ تا آنکه بوسيله اين مرتبه موالات مورد دعاي حضرت واقع شده، و بوسيله آن؛ قلب و جسم او و اعمال و صفات و مال؛ از جميع قذارات ظاهري و باطني دنيوي و اُخروي تزکيه و تطهير شود.
البتّه به بعضي از کيفيّات مودّت و نصرت با آنحضرت در فصل سوّم اشاره خواهدشد.
ولکن بسا شود که بنده بواسطه زيادي گناهان يا کوچک شمردن فرائض الهي؛ قابليّت تأثير دعاي معصوم در حالش از او سلب مي شود، چنانچه در اين آيه کريمه است:
(اِسْتَغْفَرْ لَهُم اَو لاتَسْتَغْفِر لَهُمْ اِن تَسْتَغْفِر لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فلَنْ يَغْفِرَ الله لَهُمْ). [12] .
و همچنين از او قابليّت تأثير مواعظ بالغه رسول و امام (عليهما السلام) سلب مي شود، چنانچه در اين آيه مبارکه است: (ء اَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لايُؤمِنُونَ). [13] .
پس با اين حال؛ نه دعا در حقّ چنين کسي مي فرمايد، نه شفاعت براي او مي نمايد.
بنابراين؛ هرگاه بنده مؤمن در تقوا سعي نمايد، و از اعمال ناپسند و گناهان کبيره و نيز تسامح در فرائض ــ به گونه اي که سبب استخفاف شود ــ اجتناب کند، پس با اين حال؛ قابل و لايق شده و جاي اميد هست که مورد دعا و شفاعت حضرت وليّ الله صلواة الله عليه واقع شود، و دعاء و شفاعت ايشان در حقّ او تأثير نمايد.
بنابراين؛ هر مؤمن متّقي به تقواي خود، امام (عليه السلام) را در وقوع شفاعت و دعا؛ نصرت و ياري کرده است، و اين در ظهور عزّت و جلال ايشان که مقرّر است نسبت به مقام رفيع ولايتشان نصرت خواهد شد، چنانچه در همين عنوان فرمايش حضرت حجّت الله صلواة الله عليه ظهور دارد ــ که قبلا ذکر شد ــ به اين مضمون که:
«بپرهيزيد از خداوند، و ياري نمائيد ما را به بيرون آوردن شما از فتنه اي که مشرف بر شما شده، و رو به شما آورده است [14] .
عنوان شانزدهم: آنکه از اعظم اقسام نصرت و ياري ايشان دعاي در تعجيل فرج آنحضرت (عليه السلام) مي باشد، و اينکه از اعظم شرايط تأثير دعا در استجابت ــ به خصوص اين دعا ــ تقوا است، و در فرمايش نبوي هم مروي است که:
کافي است از دعا با وصف تقوا؛ آن مقداري که کافي است از نمک براي طعام.
البته در اين مورد؛ در کيفيّت هفتم مفصّلا بحث خواهيم کرد.
پس دعاء و طلب فرج آن عاليمقام (عليه السلام) بر و جهي که به آن واقعاً نصرت آنحضرت حاصل شود در حالتي است که بنده حقيقتاً داراي وصف تقوا باشد.
بنابراين؛ بنده بواسطه سعي و کوشش در تحصيل تقوا؛ در وقوع اين نصرت کامله نيز سعي مي کند، خصوصاً اگر در هنگام سعي و کوشش در امر تقوا؛ متذکّر اين امر بود، و خصوصاً قصد نصرت نمايد، و اين مطلب نيز در کيفيّت پنجم و هفتم ذکر مي شود.
پاورقي
[1] کافي ج2 ص76.
[2] کافي ج1 ص30.
[3] ترجمه: براي ما زينت باشيد، و براي ما مايه ننگ و عار نشويد. بحارالانوار ج71 ص31 حديث3 با اندکي تفاوت.
[4] رجوع شود به بحارالانوار ج36 ص4 باب «انّ الوالدين رسول الله واميرالمؤمنين(عليهما السلام)».
[5] جامع الاخبار ص 101.
[6] ترجمه: اگر اين اصحاب نبودند هرآينه آثار ما کهنه و مندرس مي شد.(وسائل الشيعة: ج27 ص142 حديث33429 با اندکي اختلاف).
[7] بحارالانوار ج70 ص249 حديث25 با اندکي تفاوت.
[8] حقوق غير واجبه حقوقي است که در جمله اي از اخبار وارد است که: هر کس در طيّ سال بايد از مال خود چيزي در وجه امام (عليه السلام) و در امور ايشان انفاق نمايد، غني به قدر غناء خود و فقير به قدر فقرش و فضل آنهم بسيار است. «منه ره».
[9] رجوع شودبه بحارالانوار: ج27 ص198 حديث62، وص308 باب8، وص311 باب9.
[10] کافي ج1 ص38 حديث7.
[11] سوره توبه: آيه103.
[12] ترجمه: خواه بر آنان طلب آمرزش کني يا استغفار نکني، اگر هفتاد مرتبه بر آنان طلب آمرزش کني خداوند هرگز آنان را مورد غفران خود قرار نمي دهد.(سوره توبه آيه80).
[13] ترجمه: خواه انذار کني و بترساني آنها را يا نترساني آنها را، آنان ايمان نمي آورند.(سوره بقره آيه 6).
[14] به صفحه 29 مراجعه شود.