بازگشت

روايات وارده در اين باب


امر اوّل: در بيان آنچه دلالت دارد بر آنکه در نصرت و ياري حضرت ابي عبدالله الحسين (عليه السلام) نصرت و ياري حضرت قائم (عليه السلام) بالخصوص حاصل مي شود،

امّا از نظر روايتي؛ در کتاب «نجم الثاقب» از شيخ جليل جعفر شوشتري (رضي الله عنه) در «فوائد المشاهد» نقل شده که حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) در کربلا به اصحاب خود فرمودند:

«و من نصرنا بنفسه فيکون معنا في الدرجات العالية من الجنان فقد أخبرني جدّي إنّ ولدي الحسين (عليه السلام) يقتل بطفّ کربلاء غريباً وحيداً عطشاناً، فمن نصره فقد نصرني و نصر ولده القائم (عليه السلام)، و من نصرنا بلسانه فإنّه في حزبنا في القيامة».

يعني: هر کس ما را به جان خودش ياري نمايد، پس با ما در درجات عاليه بهشت خواهد بود، پس به تحقيق به من جدّ بزرگوارم (صلي الله عليه وآله) خبر دادند که: فرزندم حسين (عليه السلام) در زمين کربلا، در حالتي که بي کس و تنها و تشنه باشد شهيد خواهد شد، پس هر کس او را ياري کند به تحقيق چنين است که مرا ياري کرده است، و فرزند او حضرت قائم (عليه السلام) را ياري کرده است، و هرکس مارا به زبان خود ياري نمايد، پس بدرستيکه او در روز قيامت در زمره ما خواهد بود.

پس مفهوم اين فرمايش اين است که در ياري حضرت ابي عبدالله الحسين صلوات الله عليه حقيقت و مصداق ياري حضرت صاحب الأمر صلوات الله عليه حاصل مي شود، و در واقع وجهي که در بيان اين مطلب تعقّل مي شود، بر حسب آنچه از بعضي از اخباري که در احوال و اوصاف و حقيقت امر حضرت سيدالشهداء صلوات الله عليه ــ ظاهر و واضح مي شود، خصوص آنچه در واقعه کربلا از ايشان به ظهور رسيد ــ چنين است که:

چون از وجود مبارک آنحضرت (عليه السلام) از محبّت خالص و نصرت و ياري کامل نسبت به خداوند متعال و در امر دين مبين او ظاهر و آشکار گرديد، و بوسيله مهيّا بودن اسباب الهيه از براي ايشان از اهل و اولاد و اصحاب و هم بر حسب اقتضاي وقت و زمان و اهل آن طوري که به آن درجه از محبّت و نصرت از احدي از انبياء و اولياء (عليهم السلام) از اولين و آخرين ظاهر نشد، گر چه جدّ بزرگوارشان و پدر عاليمقدار شان و نيز عصمت کبري و حضرت مجتبي و هم همه اولاد طاهرينشان از ائمّه معصومين (عليهم السلام) تا وجود مبارک حضرت صاحب الأمر (عليه السلام) در اصل مرتبه کمال معرفت و خلوص محبت الهيه به همان درجه کمال حسيني صلوات الله عليه يا کاملتر و افضل از آنحضرت بودند، چنانچه در مقام نصرت الهي هم از هرکدام در جهاتي که مقتضي شد مرتبه کامل و کاملتر از جميع اولياء ظاهر گرديد.

و لکن در مقام ظهور و بروز درجات محبّت و نصرت حضرت احديّت جلّ شأنه به حسب اسباب خاصه در کيفيّات زيادي حضرت ابي عبدالله (عليه السلام) از همه ممتاز شدند، و خداوند متعال هم در مقام عطاياي خاصّه خود نسبت به آن حضرت(عليه السلام) عامّه قلوب بندگان حتّي اولياء و انبياء مرسل خود را از اولين و آخرين مجذوبِ ايشان گردانيد، ومحبّت ودوستي خاصّه ايشان به شاهد فرمايش نبوي(صلي الله عليه وآله): «إنّ للحسين (عليه السلام) محبّة مکتومة في بواطن المؤمنين» [1] در واقعِ دلها ثابت گرديد.

و چنان همه آنها عاشقانه به آن جناب اشتياق پيدا نمودند که بي اختيار توجّه به جانب ايشان کردند، و پروانه وار از هر جانب در هر زمان علي الدوام از عرش مجيد در آسمانها و آفاق عالم و اطراف زمينها رو به حرم انور او کرده، و به زيارت مرقد منوّر او مشرّف شده و مي شوند که:

«مامن نبيّ إلاّ و قد زار کربلا بين قبره و بين السماء مختلفة الملائکة فوج يعرج و فوج ينزل». [2] .

و به نوعي همه ممکنات محو او گرديدند که با ذکر مصيبت و بلاي آن مظلوم صلوات الله عليه قبل از واقع شدن آن مصيبت و بعد از آن؛ اهلِ زمين و آسمان همگي محزون و افسرده شدند، و هر گوشه اي از اطراف و اکناف عالم اقامه مجالس عزايشان را تجديد بنا، و لوا و پرچم مصيبتشان را در هر عهد و زماني دائمي و مستمر نمودند.

پس بواسطه آن جذبه اي که خداوند متعال جلّ شأنه از قلوب به جانب آنحضرت (عليه السلام) فرمود، و آن محبّت حقيقيه ايکه از ايشان در دلها قرار دارد، و بوسيله آن سعي و کوششي که پيدا نمودند به سبب اين مقام؛ محبّت عامّه ممکنات در توجّه به سوي ايشان و اظهار ذکر آنحضرت (عليه السلام) در محافل و مجالس علي الدوام گرديد، و ذکر توحيد الهي و امر رسالت حضرت خاتم النبييّن (صلي الله عليه وآله) و ولايت و امامت جميع ائمّه طاهرين (عليهم السلام) در زبانها و گفتارها جاري شد.

و به اين سبب قلوب همه اهل ايمان به کمال معرفت حضرت احديّت و شناسائي شريعت و احکام و آداب حضرت ختمي مرتبت صلوات الله عليه رهنمون شد، و به فضائل و مناقب و شئونات امامت و ولايت و خلافت ائمّه اطهار (عليهم السلام) علم پيدا کردند، و به اين واسطه و سبب در هر عهد و زماني ارکان توحيد محکم شد، و امر رسالت و شريعت استقامت پيدا کرد، و آثار امامت و ولايت ظاهر و هويدا گرديد، پس امر آنحضرت عليه صلوات الله و السلام در هر زماني نصرت به همه اُمور الهي و همه اولياء او گرديد.

و به اين دليل است که محبّت و موالات هر کسي با ايشان به منزله محبّت با همه اهلبيت (عليهم السلام) و زيارت ايشان زيارت همه است، و تحت قبّه ايشان بمنزله تحت قبّه همه، و گريه بر ايشان به منزله گريه بر همه است، و اداي حقّ ايشان اداي حقّ همه اهلبيت (عليهم السلام) است، چنانچه در «کامل الزيارات» از زراره از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده که در ضمن فرمايشاتي فرمودند:

«ما من باک يبکيه إلاّ و قدوصل فاطمة (عليها السلام) وأسعدها عليه و وصل رسول الله (صلي الله عليه وآله) و أدّي حقّنا». [3] .

يعني: هيچ مرد مؤمن و زن مؤمنه اي نيست که براي حضرت ابي عبدالله(عليه السلام) گريه نمايد، مگر آنکه با فاطمه زهرا (عليها السلام) صله نموده است، و ايشان را با اين گريه اش ياري کرده، و با حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) صله نموده و حقّ همه ما را اداء نموده است.

و همچنين احيا امر ايشان احياء امر همه است، و نصرت و ياري ايشان نصرت و ياري همه است، چنانچه در فرمايش نبوي (صلي الله عليه وآله) ذکر شد.

و نيز از اين حديث شريف استفاده مي شود که فرمود با گريه بر ايشان اداي حقّ همه ما ائمّه را نموده است. و از جمله حقوق اهلبيت (عليهم السلام) يکي حقّ مودّت و دوستي با آنها است، و ديگري حقّ نصرت و ياري آنها است که هر دو بر عهده همه مؤمنين ثابت و لازم است.

و از اين جهت است که گريه کننده گان بر ايشان و زائران قبر منوّر آنحضرت صلوات الله عليه مورد دعا و طلب مغفرت و وعده و بشارت شفاعت همه ائمّه اطهار (عليهم السلام) واقع شده اند، چنانچه به اين مطلب در اخبار بسياري تصريح شده است.

و همچنين شوق و اشتياق به سوي زيارت ايشان علامت و نشانه محبّت مؤمن به همه آنها (عليهم السلام) است، چنانچه در «بحار» و «تحفة الزائر» روايت شده که حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) فرمودند:

«هرکس بخواهد بداند که او از اهل بهشت است؛ محبّت ما را بر دل خود عرضه کند، اگر قلب او محبّت ما را قبول کند؛ مؤمن است، و هر کس دوست ما است؛ بايد در زيارت قبر امام حسين (عليه السلام) رغبت کند، زيرا که هر کس زيارت کننده آنحضرت صلوات الله عليه است ما او را دوست اهلبيت مي دانيم، و از اهل بهشت است، و هرکه زيارت کننده آنحضرت نيست ايمانش ناقص است. [4] .

پس با اين بيان آنچه در اخبار زيادي در بعضي از خصوصيّات مذکوره وارد شده است روشن مي شود که؛ هرکس به هر عنوان و در هر زمان امر حضرت ابي عبد الله صلوات الله عليه را احياء نمايد، و ايشان را نصرت و ياري کند، خصوصاً به عنوان زيارت و اقامه عزا، پس امر حضرت قائم صلوات الله عليه را احياء، و آنحضرت را نصرت و ياري کرده است.

و بوسيله هرمصداقي که بنده مؤمن در انصار حضرت سيّدالشهدا (عليه السلام) داخل شود به همان وسيله در انصار حضرت قائم (عليه السلام) داخل شده است، و به درجه رفيعه و عالي آنها فائز شده است، خصوصاً اگر بااقامه مجالس تعزيه و برپا نمودن اساس بکاء و ابکاء وجزع و ندبه و حزن برمظلومي حضرت ابي عبدالله(عليه السلام) باشد.

بواسطه آنکه مصيبت جان گداز کربلا و آنچه بر اهلبيت اطهار (عليهم السلام) وارد شد از جراحت قلوبشان و تألّم خواطرشان و هتک حرمتهايشان و جريان اشکشان تا قيامت باقي و دائم است، بخصوص تا زماني که خونخواهي آن بزرگوار و اصحاب و انصار شان نشده است، چنانچه به اين جمله در اخبار و آثار زياردي که از ائمّه اطهار (عليهم السلام) نقل شده؛ تصريح شده است.

پس در اين زمان صاحب اين مصيبت عظمي در اين عالم کسي جز وجود مبارک حضرت صاحب العصر و الزمان (عليه السلام) نيست، و واضح است که نوعِ ظاهر از نصرت و ياري شخص مصيبت ديده و صاحب عزا حضور در مجلس عزاي او و همراهي با او در گريه و حزن است، و بهتر از اين؛ خدمتگذاري در انجام دادن اساس مجلس عزاي او در هر جهتي از جهات آن است. چنانچه در حديث زراره فرمود:

«هرکس بر آن مظلوم گريه نمايد؛ در واقع حضرت صديقه طاهرهسلام الله عليها را در آن گريه اش ياري نموده است. [5] .

پس اين بيان که مستفاد از تعداد زيادي ازاحاديث واخبار بود؛ واضح شد.

و نيز بالوجدان و العيان در جميع نظرها و در همه عصرها و در اکثر شهرها آثار آن ظاهر است که در اين کيفيّت از نصرت و ياري حضرت ابي عبدالله (عليه السلام) نسبت به آنحضرت يعني حضرت صاحب الامر (عليه السلام) ــ نصرت و ياري محقّق مي شود، و اين ياري هم نسبت به شأن رفيع و مقام جليل ايشان است که بدين وسيله ذکر ايشان در محافل و مجالس دوستان احياء مي شود، و فضل ايشان در قلوب اولياء ظاهر مي شود، و هم نصرت و ياري به حال شيعيان و دوستان ايشان است، که بدين وسيله از جهات مختلف منتفع و مستفيض مي شوند، هم در جهت دنيوي که به برکات ذکر ايشان به رحمتهاي الهيه فائز مي شوند، و هم در جهت اُخروي؛ که به ولايت و معرفت آنحضرت (عليه السلام)؛ و نيز به سائر ارکان ايمان هدايت مي يابند. و اين بر وجهي است که بيان شد.

و از همه مهمّتر نصرت و ياري به وجود مبارک آنحضرت صلوات الله عليه است در جميع اُمور ديني و ارکان اسلامي، بواسطه آنکه معلوم شد که نصرت و ياري امر حضرت ابي عبد الله صلوات الله عليه و ذکر ايشان در هر جهتي ــ خصوصاً سعي در زيارت و اقامه مجالس تعزيه ايشان ــ وسيله اعلاي کلمه توحيد و استحکام و استقامت امر شريعت و رسالت، و ظهور آثار ولايت و امامت و همه اُمور ديني و احکام و آداب ايماني و اسلامي مي باشد.

و در مطالب گذشته ــ خصوصاً در مقدمه اين گفتار و در فصل اوّل از باب اوّل آن ــ بيان کرديم که همه اين اُمور ديني از جانب خداوند عالم به وجود مبارک امام و حجّت زمان صلوات الله عليه واگذار شده است، پس هرکس در هر جهتي از آن جهات سعي نمايد، و در هر وسيله و سببي از آن وسائل و اسباب اهتمام نمايد، آن نصرت و ياري به آنحضرت صلوات الله عليه در امر دين است، خصوصاً در حالي که ملتفت اين مطلب بوده و به خصوصه قصد نصرت و ياري ايشان را بنمايد.


پاورقي

[1] بحارالانوار ج43 ص274.

[2] بحارالانوار ج98 ص59 حديث 7، بااندکي تفاوت.

[3] کامل الزيارات ص 81 حديث 6.

[4] بحارالانوار ج98 ص4 حديث 16.

[5] به ص 228 مراجعه شود.