فوائد توبه از گناهان و دعا بصورت انفرادي براي تعجيل در ظهور
پس در صورتي که همه بندگان متفّق و هم عهد نباشند ــ چنانچه تا به حال نشده اند ــ و لکن بعضي از مؤمنين به تنهائي ــ که از اهل اخلاص و مودّت حقيقيّه مي باشند ــ علاوه بر دعا و توبه براي خودش؛ اين نوع توبه را انجام دهد، و دعا و طلب مغفرت از براي عامه مؤمنين نمايد، چنين دعاء و توبه اي چند قسم فائده دارد:
فائده اوّل: آنکه اگر چنين دعا و توبه اي موجب تعجيل در زمان فرج نشود که يک مرتبه وقت آن سر آمده و فرج واقع شود، در اين صورت اميد است که اين نوع دعاء و توبه وسيله تخفيف در طول زمان تأخير شود، که اگر مثلا دوران آن صد سال بود چند سالش کم شود.
فائده دوّم: آنکه هرگاه بعضي از دوستان از براي همه برادران ديني ــ از احياء و اموات آنها ــ از گناهي که سبب تأخير فرج شده است، توبه و طلب مغفرت نمودند، و با اين حال دعا کردند، به مقتضاي آنچه خداوند وعده اجابت دعاء به هريک از بندگان ــ خصوصاً دعاي در حقّ غير ــ فرموده، پس اميد است که در اثر استجابت اين دعا همه مؤمنين از براي توبه و دعا در امر فرج توفيق يابند، خصوصاً اگر در دعايش بر اين وجه قيد نمايد که از خداوند طلب کند: آنچه وسيله تعجيل در فرج است ميسّر و فراهم نمايد.
پس توبه و دعاء عموم مؤمنين يک وسيله فرج است، که اين وسيله به مستجاب شدن دعاهاي او فراهم خواهد شد، و آنها هم موفّق به اين دعا و توبه خواهند گرديد.
فائده سوّم: آنکه او بواسطه اين توبه و دعا چه از جانب خودش و چه از جانب برادران ايماني خودش از جمله انصار و ياران آنحضرت (عليه السلام) محسوب مي شود، ولو بر فرض آنکه تأثيري در تعجيل فرج ــ از عدم جهت اقدام ديگران ــ ننمايد.
و اين مانند آن است که براي نصرت و ياري امام (عليه السلام) عدّه اي به مجادله و جنگ با دشمنان مي روند و مغلوب مي شوند، در اين صورت آنها حتماً از مجاهدين مي باشند و از انصار و ياران محسوبند، بلکه در اين حالت مغلوبيّت از اجر و پاداش بزرگتري برخوردارند، خصوصاً در صورتي که عدد مجاهدين کمتر باشد، پس اجر و پاداش آنها به چندين برابر بيشتر و برتر از کسانيکه از جهاد تخلّف کرده اند خواهد بود.
چنانچه در واقعه عاشورا بعد از آنکه همه مردم در مدينه و در مکّه معظمه و در راه کربلا گروه گروه و دسته دسته از نصرت و ياري حضرت سيّدالشهداء(عليه السلام) اعراض کردند، تا آنکه ايشان ــ بر حسب ظاهر ــ غريب شدند، پس آن جماعتِ اندکي که نصرت و ياري آنحضرت (عليه السلام) را نمودند هر چند اين نصرت و ياري آنها نفع نبخشيد که دفع شهادت را از آنحضرت نمايد، و لکن آنها در ياري آن جناب (عليه السلام) استقامت نمودند، تا آنکه شهيد شدند و از انصار الله و انصار رسول الله (صلي الله عليه وآله) و انصار اميرالمؤمنين و انصار جميع ائمّه معصومين (عليهم السلام) و از افضل شهداي اولين و آخرين گرديدند.
نتيجه مطلب از اين دو فائده اين است که چون بر حسب آيات و اخبار؛ نصرت و ياري هر مظلومي خصوصاً وجود مبارک امام (عليه السلام)؛ بر همه اهل ايمان و بر فرد فرد آنها فرض و لازم است که: به هر وسيله اي که با آن ياري ممکن است؛ ياري کنند، و اين وجوب بر با اين کيفيّت مانند وجوب نمازهاي روزانه؛ يقيني و قطعي است و بر فرد فرد از بندگان واجب است و به ترک بعضي از بعض ديگر ــ در حال تمکّن و قدرت ــ ساقط نمي شود، و ترک نمودن بعضي هم موجب ناقص و ضايع بودن فعل بعضي ديگر که بجا بياورند؛ نمي شود.
و در چنين زماني که فعلا مولاي ما صلوات الله عليه مظلوم واقع شده اند، بواسطه آنکه حقّ الهي ايشان ــ که تصرّف در جميع اُمور دنيوي و اُخروي بندگان است ــ از جهت طغيان ظالمين و اشرار و قلّت اعوان و انصار مغصوب گرديد، و از اين جهت غائب شده اند، و معلوم شد که توبه و دعاهاي مؤمنين تأثير در تعجيل در امر فرج ايشان دارد که يا يک مرتبه دوران غيبت سر آيد يا تخفيف در آن حاصل شود، پس اين يک نوع نصرتي است که مقدور همه بندگان هست، و اگر همگي اين نوع نصرت و ياري را انجام مي دادند، رفع مظلوميّت از آنحضرت (عليه السلام) مي شد.
چنانچه اگر همه بندگان مؤمن اتّفاق در نصرت و ياري حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) مي کردند، ايشان مظلوم و مغلوب نمي شدند.
و لکن مادامي که اين اتّفاق در توبه و دعا از همه بندگان واقع نشود، پس هر گاه عدّه اي از بندگان به اين نوع توبه و دعا عمل نمايند، در واقع عمل به تکليف واجب خود نموده، و در زمره انصار واقعي آنحضرت محسوب خواهند گرديد، و هم از عقوبت ترک ياري مظلوم سالم خواهند ماند، که اگر خداوند در دنيا يا در آخرت کسانيکه ترک ياري مظلوم و ياري امام (عليه السلام) را کرده اند عذاب و عقوبت کند؛ بر حسب تمکّن حالشان، پس آنها از شرّ آن عذاب و عقوبت الهي در عافيت خواهند بود.
چنانچه «بحار» از حضرت صادق (عليه السلام) روايت کرده که حضرت به يکي از مواليان خود ــ در ضمن فرمايشاتي در مورد انتظار فرج و صبر در آن و فضل آن ــ فرمودند:
و هرگاه ديدي چنين و چنان از فتنه ها و فسادها را از اهل آن زمان ــ بعد از اينکه بعضي از فتنه ها را بيان کردند؛ فرمود: ــ
پس در حَذَر باش، و از خداوند طلب نجات کن، و بدان بدرستيکه مردم به سبب مخالفت امر حقّ و اعراض از آن در سخط و غضب الهي هستند، پس اگر به آنها عذاب نازل شد و تو مابين آنها باشي، آن سبب تعجيل رفتن تو به سوي رحمت الهي مي شود، و اگر تو از بلا و عذابي که به آنها رسيده سالم بماني، پس آنها به جزاي عمل خود رسيده اند، و تو از کردار زشت آنهاکه ــ از جرئت و بي حيائي آنها بر خداوند عزّوجلّ ــ بيرون بوده اي.
و بدان همانا خداوند اجر نيکوکاران را ضايع نمي فرمايد، و بدرستي که رحمت خداوند نزديک به نيکو کرداران است. [1] .
فائده چهارم: آنکه فرج و ظهور آنحضرت (عليه السلام) بر دو قسم است:
قسم اوّل: فرج و ظهور کلّي است، و آن فرج و ظهور موعود ايشان است بر وجهي که رفع شرّ جميع اعداء از جميع عالم مي فرمايند.
قسم دوّم: فرجهائي که نسبت به قسم اوّل جزئي هستند، و آن بر طرف شدن بعضي از هموم و غموم از قلب امام است که اين هم و غم بواسطه غلبه دشمنان و شدّت ظلم نسبت به بعضي از شيعيان است.
پس ممکن است که با دعاي جمعي از شيعيان و دوستان مخلص، خداوند اين نوع هموم را، با هلاکت گروهي از دشمنان از قلب مبارکشان رفع بفرمايد.
چنانچه در زمان حضرت رسول و حضرت اميرالمؤمنين(عليهما السلام) خداوند به دست گروهي از مؤمنين که به جهاد مي رفتند؛ ظالمين و کفار را هلاک مي کرد.
و در هر دو مقام ــ چه هلاک اشرار و کفار به دست آنها و چه با دعاي آنها ــ نصرت و ياري؛ از باب احتياج امام(عليه السلام) نيست، که اگرآنهانصرت نکنند؛ امام(عليه السلام) از دفع اعداء به وجه ديگر عاجز مي شوند، بلکه از آن جهت است که بندگان بوسيله آن اتصال و انتساب به وجود مبارک آنحضرت (عليه السلام) پيدا نموده و مورد فيوضات کامل الهي ــ که به يمن وجود مبارکشان افاضه مي شود ــ بشوند، و اين خصوصيّت در مقدّمه اين رساله، و نيز در کيفيّت هفتم بيان گرديد.
فائده پنجم: آنکه اين دعا از فرد فرد شيعيان و دوستان به عنوان موالات و مودّت نسبت به آنحضرت (عليه السلام) خواهد بود، و بدين وسيله دعا کننده يک درجه از حقّ مودّت ايشان را ــ که اداء آن بر بنابر آيه مبارکه (قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ اَجْراً الاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُربي) [2] فرض و لازم است ــ اداء نموده است.
و به اين وسيله؛ مورد رحمتهاي مخصوصه ايشان مانند شفاعت و دعاء و غير آنها واقع خواهد شد، خصوصاً بر حسب مضمون آيه کريمه: (هَلْ جَزاءُ الاِْحْسانْ إلاّ الاِْحْسان) [3] ، که به مقتضاي آن پاداش نمودن به هر احسان کننده محبوب و مستحب و نيز مهمّ است، و امام (عليه السلام) هم البته در عمل به کتاب الله و به مکارم اخلاق و همچنين در دعا نمودن در حقّ کسي از ديگران؛ اولي است و احسان ايشان نسبت به آن شخص اصحّ است.
پس هر مؤمن که به دعا و طلب فرج نمودن از براي وجود مبارک آن حضرت(عليه السلام) احسان نمايد البته کمال اميد است که به جزاء اين احسان؛ مورد احسان ايشان واقع، و به مثل همين احسان آنحضرت هم طلب فرج و خير و رحمت براي او فرمايند، يا به نحو ديگر از مراحم از افاضات دنيوي و اُخروي، که آشکارا و پنهان از طرف امام (عليه السلام) به ديگران مي رسد؛ شامل او نيز شود.
فائده ششم: آنکه چون وجود مبارک امام (عليه السلام) نعمت عظماي الهي بر بندگان است، بلکه اعظم نعمتهاي او مي باشد، بواسطه آنکه جميع فيوضات دنيوي و اُخروي، ظاهري و باطني به يمن وجود مبارک او و بوسيله محبّت و معرفت ايشان عطا مي شود، چنانچه در اين آيه مبارکه: (ثمّ لَتُسْئَلُنّ يَومَئِذ عَنِ النَّعيمِ)، [4] «نعيم» به آنحضرت (عليه السلام) و به ولايت ايشان تفسير شده است. [5] .
و همچنين در بعضي ديگر از آيات و روايت نيز «نعمت» به وجود مبارک امام (عليه السلام) تفسير شده، و شکر هر نعمتي علاوه بر آنکه واجب است وسيله بقاء و دوام نعمت و نيز وسيله انتقاع از آثار و منافع آن، و وسيله تکميل آثار نعمت مي باشد، چنانچه به اين مطلب در اين آيه شريفه (وَ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزيدَنَّکُمْ)، [6] و نيز در اخبار بسياري تصريح شده است.
پس وجود مبارک امام (عليه السلام) در جميع فيوضات الهي بر عامّه بندگان وليّ نعمت مي باشند، و اداء شکر وجود مبارکشان؛ بر همگان فرض و لازم است، و هر کس نسبت به درجه شکرش به وجود مبارک آنحضرت (عليه السلام)، فيوضات قدسيّه و معنويه به او خواهد رسيد.
و در روايتي از حضرت سيدالساجدين صلوات الله عليه نقل شده که فرمود: يک نوع و يک کيفيّت از شکر وليّ نعمت؛ دعاي در حقّ او و طلب خير از خداوند براي او است.
چنانچه اين مطلب نيز ازاين آيه کريمه: (هَلْ جَزاءُ الاِْحْسانِ إلاَّ الاِْحْسان) [7] استفاده مي شود، بواسطه آنکه مراد اين است که مجازات هر احسان ــ از هر کسيکه حاصل مي شود ــ به احسان کردن در حقّ آن مُحسِن است، و اين مطلب واضح است که حقيقت شکر مُنعِم و وليّ نعمت هم همين است که بنده جبران هر احساني را به احسان بنمايد، و معلوم است که دعا و طلب رحمت و خير از خداوند براي هر کسي احسان کامل در حقّ آن کس است.
پس با دعاي در فرج حضرت صاحب الأمر صلوات الله عليه هم يک درجه از شکر گذاري نعمت وجود مبارکشان حاصل مي شود، و بنده به هر اندازه در آن سعي کند آثار و فيوضات وجود اقدسشان در حقّ دعا کننده بيشتر و تمامتر و کاملتر خواهد شد.
و همچنين شکر قلبي؛ هر گاه آن هم واقعاً در دل باشد بر وجهي که امور لازمه خود را در قلب پيدا مي کند و براي آنها دعا مي کند، و چون به زبان مي آورد شکر لساني را انجام داده، و هر گاه به مجالس دعا گوئي ايشان هم حاضر شود، و خصوصاً خدمتي هم بنمايد، شکر فعلي را بجاي آورده است.
فائده هفتم: آنکه بر حسب آنچه از بعضي اخبار ظاهر مي شود، از جمله روايتي است که قبلا بيان کرديم حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
اگر شماها مانند بني اسرائيل بر دعا و توبه براي فرج ما اجتماع نکنيد، غيبت به طول خواهد انجاميد. [8] .
و همچنين در توقيع مبارک بيان کرديم که حضرتش فرمود:
اگر شيعيان هم عهد شوند و به آن عهدي که بر ذمّه آنها ثابت شده است ــ يعني ياري و موالات ما اهلبيت ــ وفا کنند، به زودي سعادت ملاقات ما روزي آنها خواهد شد، و ما را از آنها مستور و پنهان نداشته جز اعمال آنها که نزد ما مکروه است، و راضي به آن نيستيم. [9] .
باز روايتي است که در «نجم الثاقب» از محمّد بن جرير طبري در قصه علي بن مهزيار نقل شده که: جواني که از خواص حضرت صاحب الامر (عليه السلام) بود، وقتي علي بن مهزيار را ديد، به او فرمود: چه مي خواهي اي ابوالحسن؟ گفت:
امام محجوب ـ و مخفي ـ از عالم را.
گفت: آنحضرت از شما محجوب نيست، و لکن بدي کردارهاي شما آنحضرت را محجوب کرده است.
پس معلوم مي شود که سبب اصلي غيبت آنحضرت (عليه السلام) بدي اعمال بندگان مي باشد، و ترک توبه و دعا براي فرج؛ سبب طولاني شدن زمان غيبت ايشان است، و طول غيبت سبب طولاني شدن زمان مظلوميّت و مقهوريّت و ناراحتي اهلبيت اطهار (عليهم السلام)، و طولاني شدن زمان پريشاني اوضاع و اساس امر حقّ و احکام الهي، و نيز سبب طولاني شدن بقاء و دوام شوکت اهل کفر و ضلال مي شود.
و باعث هر کدام از اينها فعل خود بندگان شده است، بدين وسيله موجب شدّت غضب الهي بر آنها شده است، علاوه اينکه زمان غيبت طولاني شده، و تأخير در امر فرج مي شود؛ مستحق بلاهاي شديده و فتنه هاي مظلمه مي شوند، که بواسطه آن بلاها و فتنه ها راه هدايت در نظرها ظلماني و تاريک مي شود، و امر حقّ و باطل مشتبه مي گردد، و بر آنها تشخيص اهل هدايت و اهل گمراهي مشکل مي شود، و به اين سبب شکوک و شبهات در دلها ظاهر گردد، و بر آنها شياطين جنّي و انسي مسلّط مي شوند، و امر اسلام و ايمان خطرناک مي شود.
و لکن در اين حال هر گاه هر کدام از مؤمنين در توبه و دعاي در فرج آنحضرت (عليه السلام) سعي و اهتمام نمايد ــ چون به وظيفه تکليف خود در مقام نصرت و ياري و موالات با ايشان و اداء حقّ آن عالي شأن عمل نموده است ــ مورد الطاف و مراحم خاصّ حضرت احديّت و آنحضرت خواهد شد، و بدين وسيله از شرّ آن فتنه ها و بلاها سالم خواهد ماند.
يعني آنچه از بلاهاي دنيوي غير حتمي است از او دفع خواهد شد، بلکه در معرض آنهم واقع نخواهد شد، و آنچه حتمي است در آنها پس از اهل رضا و تسليم خواهد شد، و به سبب آنها در فتنه ها واقع نخواهد شد، و آنچه هم از فتنه هاي اُخروي است ــ بر وجهي که ذکر شد ــ در هيچ حالي مبتلا نخواهد شد، پس با شدّت تاريکي راه هدايت براي اهل دنيا؛ براي او از خورشيد هم روشن تر خواهد شد.
و از جمله شواهد بر اين مطلب؛ روايتي است از حضرت صادق (عليه السلام) که از «بحار» نقل کرديم.
و امّا قوي ترين شاهد؛ روايتي است که از احمد بن اسحاق قمّي (رضي الله عنه) از حضرت امام حسن عسکري (عليه السلام) نقل شده است، که حضرتش فرمود:
هيچ کس از فتنه ها و فسادها و سختي ها و امتحانات در زمان غيبت آنحضرت (عليه السلام) نجات نمي يابد، مگر کسيکه خداوند او را در اعتقاد به امامت ايشان ثابت قدم فرموده باشد، و او را در دعا براي تعجيل فرج موفق فرموده باشد.
و اين روايت در کيفيّت هفتم از نصرت و ياري آنحضرت بيان گرديد
فائده هشتم: آنکه از حديث علي بن مهزيار و نيز از توقيع مبارک ــ که در فائده قبلي ذکر شد ــ استفاده مي شود که: هر گاه هر کدام از مؤمنين در امر توبه و دعاي در فرج آنحضرت (عليه السلام) در حالتي که به وظايف و آداب آن عمل نمايند ــ بخصوص به آنچه در کيفيّت دوازدهم ذکر مي شودان شاء الله تعالي ــ سعي و اهتمام نمايند، پس اگر ظاهراً آن فرج کلّي واقع نشود و لقاء منيرشان براي همه بندگان ظاهر نگردد، پس اميد زيادي هست که بوسيله اين توبه و دعا اگر مانعي ــ يعني از بدي اعمال يا جهات ديگر ــ در او هست رفع بشود، و از براي خصوص اين دعا کننده در خواب يا بيداري زيارت جمال آنحضرت (عليه السلام) ميسّر شود، و به بعضي از مراحم و الطاف خاصّه آنحضرت مقرون، و به بعض فيوضات مخصوصه ظاهري و معنوي از معارف رباني و حِکَم الهي از آنحضرت (عليه السلام) بوسيله مکالمه با ايشان يا به نحو ديگر از افعال و احوالشان مستفيض شود، و براي بعضي از علماء ابرار يا صلحاء اخيار چنين حالاتي اتفاق افتاد، چنانچه شرح وقايع و حکايات آنها در بعضي از کتب و اسطار بيان شده است. [10] .
فائده نهم: آنکه بنده مؤمن هرگاه فرج و ظهور امر آنحضرت (عليه السلام) را از خداوند متعال طلب نمايد ــ خصوصاً اگر به آنچه واقع مي شود در حال فرج ايشان از کمال ظهور امرشان و کشف علوم و اسرار الهيه و حکمت و عرفان و رفع هموم، و راحتي و سلامتي کامل قلبي و جسمي از هر صاحب شرّي از حيوان و انسان؛ التفات داشته باشد ــ اجمالا يا تفصيلا ــ اين دعا وسيله اي از براي تکميل نور معرفت قلب او نسبت به آنحضرت (عليه السلام)، و نيز به کمالات ايشان به اعلي مرتبه اي که از براي مؤمن معرفت داشتن به ايشان شايسته است خواهد شد، و اين معرفت و شناخت به آن کيفيّتي است که در حال ظهور ايشان به وجه کامل يا به کمتر از آن حاصل مي شود.
و نيز اين دعا وسيله اي از براي افتتاح ابواب اسرار و حقائق توحيد و سائر معارف و حکمتها به سوي قلب او بر آن وجهي که در حال ظهور آنحضرت (عليه السلام) به يمن وجود اقدسشان حاصل مي شود؛ و خواهد شد، و هم وسيله اي از براي مرتبه اي از اطمينان قلب و رفع خوف از اعداء و از هر ذي شرّي، و نيز فراغت حال از براي عبادت و بعضي از کيفيّات آسايش و سلامتي و راحتي جسمي و قلبي خواهد شد.
و بر اين مطلب ــ يعني اثرات چنين دعائي ــ دو شاهد داريم:
شاهد اوّل: مضمون روايتي است که در «عدة الداعي» نقل شده که:
هرگاه بنده مؤمن از خداوند متعال طلب خيري براي برادر مؤمن خود در غياب او نمايد، خطاب مستطاب الهي از فوق آسمانها به او مي رسد که: من به تو هزار هزار مقابل آنچه براي برادر مؤمن خود طلبيدي عطا مي کنم. [11] .
و چونکه بنده در دعا و طلب تعجيل فرج آنحضرت (عليه السلام)؛ از خداوند تعجيل در عطا فرمودن او همه آن جهات مزبوره را بوسيله فرج ايشان از براي جميع برادران ايماني طلب مي نمايد، پس به مقتضاي اين حديث شريف سريعاً به خود اين بنده دعا کننده همه اين اُمور به وجه کمال و به اعلا مرتبه آنها يا بعضي از مراتب کامله آنها به چندين برابر چيزي را که براي برادران ايماني طلب نموده عطا مي شود، هرچند تعجيل در عطا شدن از جهات مزبوره را که طلب نموده به يمن ظهور آنحضرت (عليه السلام) از براي عامّه عباد، حکمت تأخيرش باشد.
شاهد دوّم: آنکه چون هرگاه بنده از خداوند بطور کلّي حوائجي را با مراعات همه آداب آن ــ که دخالت در استجابت دعا دارد ــ مسئلت نمايد، پس اگر حکمت واقعيّه در عطا نشدن بعضي از آن حوائج باشد آن حکمت؛ مانع از عطا نشدن بعضي ديگر از آن حوائج نمي شود.
چنانچه در «بحار» حديثي از حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) نقل شده که فرمودند:
من سه امر را از براي دو فرزندم امامين الحسن و الحسين(عليهما السلام) درخواست کردم، پس خداوند متعال دو امر را عطا فرمود، و يکي را منع فرمود.
«سئلت الله لهما أن يجعلهما طاهرين مطهّرين زکيّين، فأجابني إلي ذلک، و سئلت الله لهما أن يقيهما و ذريّتهما و شيعتهما النار، فأعطاني ذلک، و سئلت الله أن يجمع الاُمّة علي محبّتهما»
فقال: «يا محمّد! إنّي قضيت قضاء و قدّرت قدراً، و أنّ طائفة من اُمّتک ستفي لک بذمّتک في اليهود و النصاري و المجوس و سيخفرون ذمتک في ولدک، و إنّي أوجبت علي نفسي لمن فعل ذلک أن لا اُحلّ محلّ کرامتي و لا أسکنه جنتّي و لا أنظر إليه بعين رحمتي يوم القيامة» [12] .
پس در اين دعا هم چون بنده تعجيل امور را براي خود و ديگران بوسيله ظهور امر آنحضرت (عليه السلام) طلب مي کند، پس هرگاه حکمت مقتضي تعجيل عطاء همه اين امور به ظهور کلّي ايشان براي جميع بندگان نباشد، اين جهت مانع نيست که در عطا آنها نسبت به اين بنده و داعي بوسيله دعا او تعجيل نشود.
و همچنين در امور قلبي از قبيل کشف علوم و اسرار توحيد و عرفان که مانع فعلي جز نقصان خود بنده ندارد، آن هم بوسيله همين دعا و طلب رفع مي شود.
و در امور دنيوي چون عطاء آنها به وجه کمال در حال غيبت ممنوع است، پس بعضي از مراتب آن که وسيله گشايش باشد؛ عطا خواهد گرديد، به حدّي که بنده تحمّل در صبر و شکر و حلم داشته باشد، و بر او اداء وظيفه عبوديت الهيه بر آن وجهي که شايسته است؛ ميسّر شود.
البتّه فوائد کلّي مهمّي غير از اين فوائد نه گانه که ذکر شد برحسب آنچه از آيات و اخبار استفاده مي شود خيلي زياد است، و بسا شمار آن فوائد و فضائل متجاوز از صد فائده و فضيلت مي شود؛ که در کتب مبسوطه مشروحاً بيان شده است.
و بعد از معرفت و شناخت به اين فوائد مهمّ، سزاوار نيست که بنده مؤمن از آن غفلت کرده و مسامحه نمايد، و از فيوضات کامله آن محروم بماند، بلکه در مضمون بعضي از ادعيه ايکه از آنحضرت (عليه السلام) است آمده: از خداوند متعال چنين مسئلت نمائيد که: الهي؛ ما را ياري فرما که ذکر و ياد ايشان و صلوات بر ايشان و دعا در حقّ ايشان را فراموش نکنيم».
پاورقي
[1] بحارالانوار ج52 ص257 حديث 145، با اندکي تفاوت.
[2] سوره شوري آيه 23.
[3] سوره الرحمان آيه 60.
[4] ترجمه: سپس در آن روز از نعمتها مي پرسند. (سوره تکاثر آيه 8).
[5] تفسير نورالثقلين ج5 ص662.
[6] ترجمه: اگر شکر نعمت بجاي آوريد، هرآينه برنعمت شم مي افزائيم(سوره ابراهيم آيه 8).
[7] سوره الرحمن آيه 60.
[8] به ص 82 مراجعه شود.
[9] به ص 89 مراجعه شود.
[10] براي اطلاع بيشتر دراين زمينه به کتاب «نجم الثاقب» و «عبقري الحسان» مراجعه شود.
[11] عدة الداعي ص 172، به نقل از وسائل الشيعة ج7 ص112 حديث8882.
[12] ترجمه: از خداوند در خواست کردم که حسنين (عليهما السلام) را طاهر و مطهّر قرار دهد، پس خداوند پذيرفتند، و از خدا درخواست کردم که آن دو بزرگوار را با ذريّه و شيعيانشان از آتش دوزخ نگاه دارد؛ پس اين را هم خداوند عطا فرموند، و درخواست نمودم از خداوند که امّت را بر محبّت آن دو بزرگوار(عليهما السلام) جمع کند.
فرمود: اي محمد! من حکم کردم قضائي و مقدّر نمودم قدري را، همانا گروهي از امّت تو عهد و پيمان تو را در مورد يهود و نصاري و مجوس وفا مي نمايند؛ لکن عهد و پيمان تو را در مورد فرزندان تو وفا نکرده و پيمان شکني مي کنند، و من بر خود لازم کرده ام که هرکس چنين باشد؛ او را در محلّ کرامتم جاي ندهم و در بهشتم ساکن نگردانم، و در روز قيامت با نظر رحمتم به او نگاه نکنم. (بحارالانوار ج43 ص276 حديث47).