بازگشت

نصرت و ياري حضرت قائم با طلب مغفرت و آمرزش براي مؤمنين


طلب مغفرت و آمرزش براي جميع مؤمنين و مؤمنات است، و اين شامل همه مؤمنين عالم مي باشد چه آنهائيکه در زمان ائمه معصومين (عليهم السلام)

بوده اند و چه آنهائي که در حياتند و يا از دنيا رفته اند. و نصرت بودن آن بر اين وجه است:

مقتضاي تعداد زيادي از اخبار که در «کافي» و غير آن روايت شده چنين است که: خداوند عالم همه آنچه از فرج آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين را وعده فرموده است که به ظهور موفور السرور حضرت خاتم الوصيين صلوات الله عليه ظاهر فرمايد، مقدّر بود که قبل از واقعه کربلا واقع شود، و چون واقعه کربلا وقوع يافت غضب الهي بر اهل زمين تشديد گرديد، امّا اين غضب بر اعداء بواسطه آن بود که اساس آن را بر پا کردند، و امّا بر اهل ايمان بواسطه آنکه ترک نصرت و ياري کردند تا آنکه اعداء غلبه کردند.

پس اين فرج تأخير شد و مقدّر گرديد که در سال صد و چهل واقع شود، پس در زمان حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) شيعيان تقيّه را ترک کردند، و اسرار آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين را افشاء نمودند، از آن زمان هم تأخير شد، و ديگر وقت معيني براي آن بيان نشد، و فرمودند: (يَمْحُوالله ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ). [1] .

في الکافي عن أبي حمزه الثمالي قال: سمعت أباجعفر (عليه السلام) يقول:

«يا أبا حمزة! إنّ الله تبارک و تعالي قد کان و قّت هذا الأمر في السبعين، فلمّا قتل الحسين (عليه السلام) إشتدّ غضب الله علي أهل الأرض فأخّره إلي أربعين و مائة، فحدثناکم فأذعتم الحديث فکشفتم قناع السرّ و لم يجعل الله له بعد ذلک وقتاً عندنا، (يَمْحُوالله ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ)

قال أبو حمزة: فحدّثت بذلک أبا عبدالله (عليه السلام)، فقال: قد کان ذلک. [2] .

و در «نجم الثاقب» نيز مضمون همين حديث را از «غيبت» شيخ طوسي و حديث ديگري از «خرائج» راوندي ره روايت فرموده.

و نيز در «کافي» روايت فرموده از حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) فرمود:

خداوند عزّوجلّ بر شيعه غضب کرد، پس مرا مخيّر فرمود در آنکه بلاي آنها را خود قبول کنم يا بر خود آنها وارد شود، پس والله آنها را به جان خودم محافظت نمودم، که بلا بر خودم وارد شود. [3] .

و از اين حديث چنين فهميده مي شود که بزرگي گناه ترک تقيّه شيعه و افشاء نمودن اسرار آل محمّد (عليهم السلام) را نزد دشمنان آنها بر وجهي بود که علاوه بر آنکه موجب تأخير فرج شد، و اگر نبود بواسطه شفاعت حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) که خود قبول بلا را فرمودند آنها به عقوبت آن گناه استحقاق بلاهاي شديدي را ــ که مستاصل در آن شوند ــ داشتند.

پس به مقتضاي چنين احاديث و نيز قائده کلّي در اين آيه شريفه است

(اِنَّ الله لا يُغَيِّرُ ما بِقَوم حَتّي يُغَيِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ) [4] .

يعني: بدرستيکه خداوند نعمتهاي خود را که به جمعي عطا فرموده است تغيير نمي دهد، تا زماني که خودشان احوال و اعمال خيريه اي را که دارند و بجاي مي آوردند تغيير دهند، و نيز به مقتضاي اخبار زيادي که به مضمون اين آيه شريفه وارد شده است، در نتيجه اينکه بندگان حال خود را تغيير داده و ترک نصرت و ياري حضرت ابي عبد الله الحسين (عليه السلام) را نمودند و ترک تقيّه کرده و اسرار اهلبيت (عليهم السلام) را افشاء کردند، و حرمت اولياء الهي را هتک نمودند، و به اين سبب در زمان حضرت موسي بن جعفر صلوات الله عليه عاقبت عمل آنها اين شد که از آنها نعمت عظماي الهي که فرج کلّي آل محمّد (عليهم السلام) بود تغيير داده شود، که اگر تغيير حال در هريک از آن دو مورد نشده بود، خداوند عالم جلّ شأنه در آن فرج کلّي اذن فرموده بود.

پس اگر امام (عليه السلام) مجادله و مقاتله با همه دشمنان جهان مي فرمودند همه آنها مخذول مي گرديدند، و در هر کدام از آن دو موعد آثار و برکات و رحمتهاي کامل و نعمتهاي زياد و فراوان الهي که در زمان ظهور فرج وعده داده شده است؛ ظاهر مي گرديد.

و چون تغيير حال داده شد فرج نيز تاکنون به تأخير افتاد، و بر حسب تصريح بعضي از اخبار کَهَنه که تعجيل و تأخير ظهور آن فرج کلّي بعد از آن دو موعد از امور بدائي است، و آنکه هرگاه بندگان جميعاً و بالاتّفاق هم عهد شوند در آنکه به درگاه حضرت احديت جلّ شأنه توبه و تضرّع نمايند، و تعجيل در آن فرج را طلب نمايند، پس تعجيل در آن خواهد شد، و اگر چنين نکنند تأخير خواهد شد. چنانچه در بيان کيفيّت هفتم بعضي از اخباري که در اين مورد وارد گرديده بود؛ ذکر کرديم.

و لکن چون هر گناهي واقع شود؛ موجب سلب نعمتي مي شود، بايد اهل گناه از آن گناه توبه واقعي نمايند تا آن نعمت بر گردد، و اگر از اين گناه بزرگ توبه نکنند يا توبه آنها مورد قبول نشود؛ آن نعمت بر نمي گردد، زيرا اگر توبه بر وجه صحيح بود؛ آن نعمت دو مرتبه عطا مي شد.

و چون در اخبار زيادي وارد است که: دعاي مؤمن در حقّ برادران مومنين در غياب آنها البته مستجاب است، و از جمله دعاهائي است که رد نمي شود، هرچند دعا کننده دعايش در حقّ خودش بخاطر گناهانش مستجاب نشود، و هرچند آنهائي هم که درباره آنها دعامي شود اگر خود در حقّ خودشان دعا کننده؛ مستجاب نشود. [5] .

و همچنين در روايتي است که هرگاه يکي از شما بندگان دعا مي کند آن را به نحو عموم قرار دهد، يعني ديگران را در آن چيزي که براي خود طلب مي کند شريک نمايد، پس بدرستيکه اين نوع دعا زودتر مستجاب مي شود. [6] .

بنابراين احاديث؛ هر گاه مؤمنين در هر زماني ــ همه آنها يا يک نفر از آنها ــ علاوه بر توبه از جانب خود؛ دعا و طلب مغفرت و آمرزش همه گناهاني که از هر کدام از مؤمنين در هر زماني که واقع شده است؛ نمايند، پس کمال اميدواري در آن است که اين نوع توبه مورد قبول درگاه الهي شود.

امّا نسبت به ديگران؛ بواسطه آنکه گناه خود اين توبه کننده مانع از قبول توبه و دعاي او در حقّ غير او نمي شود، و امّا نسبت به خودش بواسطه آنکه همان توبه و دعايش در حقّ غير خودش از برادرانش وسيله قبول شدن توبه و دعاي او در حقّ خودش مي شود، و کمال اميد از فضل الهي در قبولي آن دعا هست، که بواسطه آن زمان فرج يک مرتبه نزديک شود يا آنکه تخفيف در زمان طول تأخير بشود، مثلا اگر در واقع تا صد سال است؛ پنجاه سال يا کمتر شود.

پس اگر همه بندگان در اين نوع توبه و دعا؛ هم عهد و متّفق شوند؛ قسم اوّل خواهد شد، چنانچه در توقيع رفيع هم از آنحضرت صلوات الله عليه اشاره به آن شده است، و ذکر آن توقيع با اخبار ديگر به مضمون آن در کيفيّت هفتم ذکر شد.

واضح است که هرگاه مؤمنين در هر زماني بر اين وجه توبه و دعا کرده بودند و آن مورد قبول واقع شده بود؛ وسيله تعجيل در ظهور فرج گرديده بود، و اين نصرت کامله اي از براي امام (عليه السلام) بود، با بياني که در کيفيّت هفتم معلوم شد.

کسانيکه علاوه بر توبه و دعا از جانب خود؛ از جانب مؤمنين هم توبه و دعا مي کنند، پس توبه و دعاء آنها از جانب خود يک عنوان و مصداق نصرت و ياري براي امام (عليه السلام) است، و توبه و دعا آنها از جانب غير خود يعني برادران مؤمنين عنوان ديگري از نصرت و ياري است، و عنوان دوّم وسيله تکميل عنوان اوّل است.

و اين مانند آن است که هرگاه کسي مسلّح و مهيّاي جهاد باشد، پس اگر به ديگران هم اسلحه جنگي داده و آنها را هم مهيّا و آماده جهاد نمايد، پس مهيا شدن خود او يک عنوان جهاد است، و آماده کردن ديگران هم عنوان جداگانه و ديگري براي جهاد است، و بسا باشد که مهيّا بودن او به تنهائي مصداق جهاد مي شود و لکن بخاطر تنهائي پيشرفت نکرده و نتواند بر دشمنان پيروز شود، ولي بواسطه مهيّا و مسلّح کردن ديگران بر دشمنان غلبه مي نمايد.

همچنين است امر در مورد توبه و دعا که عنوان نصرت و ياري امام (عليه السلام) به آن حاصل مي شود، که بسا باشد دعاهاي جمعي يا بعضي از جانب خودشان تأثير کامل ننمايد، که نتيجه نصرت و ياري از او حاصل شود، هرچند همان هم ظاهرش عنوان نصرت و ياري است.

و لکن هر گاه ديگران را شريک گردانيده و از جانب آنها هم دعا کنند، و از براي آنها طلب مغفرت نمايند، پس آن سبب تأثير کامل دعا شود، و از دعا و توبه او واقعاً نتيجه نصرت و ياري ظاهر شود.


پاورقي

[1] ترجمه: خداوند هر چه خواهد محو و هرچه خواهد اثبات مي کند، و اصل کتاب (مشيّت) در نزد او است. (سوره رعد آيه 39).

[2] کافي ج 1 ص 368 حديث 1.

[3] کافي ج 1 ص 26 حديث 5.

[4] سوره رعد آيه 13.

[5] رجوع شود به وسائل الشيعة ج7 ص106 باب 41.

[6] وسائل الشيعه ج7 ص107 حديث 8867.