بازگشت

آداب انتظار


و امّا آداب انتظار؛ يعني اموري که وجود آنها در مؤمن سبب کامل شدن فضل و ثواب انتظار او مي شود، اگر چه بعد از حاصل شدن حقيقت انتظار و شرايط لازمه آن نبود آن امور موجب نقصان اصل فضائل انتظار نمي شود.

و اين مانند وجود انسان است که وقتي که همه اعضايش صحيح باشد، و لباس اش به قدر پوشش بدن و عورت باشد، و آلوده به نجاسات و کثافات هم نباشد، پس آنچه لازمه آثار انساني است ــ چون بينائي و شنوائي و جميع حرکات و سکنات و انتفاعات و اکتسابات ــ از او ظاهر خواهد شد و نقصاني در آن آثار نخواهد بود.

و لکن اگر لباسهاي فاخر بپوشد و خود را زينت نمايد به آنچه متعارف است، پس اين سبب؛ زيادتي حسن جمال او در انظار و واقع شدن او در قلوب مي شود، و به سبب آن درمجالس و محافل در نزد اعيان و اشراف تشريفات و تعظيمات و احترامات خاصّه پيدا مي کند.

و همچنين هر گاه آن آداب خاصّه در مؤمن در حال انتظارش موجود شد موجب رفعت مقام و درجه او نزد خداوند و در نزد اولياء او مي شود، و در درجات عاليه بهشت قرار مي گيرد.

و مهمترين آداب انتظار دو امر است که بر اين وجه بيان مي کنيم:

امر اوّل: آنکه همچنانچه در بيان حقيقت و معناي انتظار گفتيم که انتظار کامل ظاهري و قلبي آن است که حال بنده مؤمن در مقام انتظار فرج و ظهور حضرت بقيّة الله صلوات الله عليه و اشتياق به سوي آن بايد مانند حال کسي باشد که انتظار مسافري را دارد از دوستان خود که در راه سفر به وطن مي آيد، پس واضح است که چنين کسي بر حسب شأن آن مسافر ــ هرگاه شخص جليلي باشد ــ و به مقتضاي درجه محبتش با آن شخص جليل؛ و بر حسب مقدور خود سعي مي کند تا قبل از ورود آن مسافر براي او منزلي را تهيّه و آن را نظافت نموده و زينت دهد، و همچنين نسبت به حال خود مهمان، و نيز نسبت به موجود نمودن هدايا و تعارفات از خوردني و پوشيدني و امثال آن از براي آن مسافر جليل تهيّه و تدارک مي بيند.

پس بنده مؤمن هم هرگاه واقعاً انتظار ظهور فرج مولاي خود صلوات الله عليه را دارد، و حقيقتاً اشتياق به سوي لقاي جمال بي مانند آن مظهر کمال حضرت ذو الجلال و نيز ديدار جمال مبارک جميع آباء طاهرين آنحضرت صلوات الله عليه را و لقاي همه اولياء الهي را که در زمان ظهور ايشان ميسّر خواهد شد؛ دارد، و اگر واقعاً آرزومند درک حضور مبارک آنها مي باشد ــ چه بر وجهي که امر ظهور فرج ايشان مقارن شود با زمان حيات او، يا به نوعي که بعد از موت او را زنده نمايند و فائز به فيض خدمت آنحضرت گردد ــ پس بر چنين کسي لازم است بعد از آنيکه حدّ واجب انتظار را ــ به نوعي که بيان شد ــ تحصيل کرد؛ سعي و کوشش کند تا آنکه باطن و قلب خود را به محاسن و مکارم اخلاق زينت دهد، از قبيل متصّف شدن به صفت حلم و وقار و عفّت و بي نيازي از غير خدا و توکل و ترحم و خضوع و خشوع و تواضع و جود و کرم و امثال اينها، و ظاهر خود را به آداب و سنن نبويّه (صلي الله عليه وآله) زينت دهد، بر وجهي که در مقام خود مسطور است از قبيل انجام دادن نوافل و مستحبات، ــ خاصّه مؤکده از آنها را ــ و ترک نمودن مکروهات.

چنانچه به اين مطلب ــ يعني اهتمام داشتن در مکارم و محاسن اخلاق و سنن و آداب ــ در ضمن احاديثي که در بيان فضائل انتظار فرج ذکر شد؛ اشاره گرديد.

و لکن عمده تأکيد در اين مورد آن است که بنده مؤمن در مقام اتصاف به آن اخلاق حسنه و آداب نبويّه بر وجهي سعي نمايد که معروف و شناخته به آن اخلاق و آداب شود، از آن جهت که او در آن آداب؛ در هر حال و در هر زماني کمال سعي و اهتمام را داشته باشد، بواسطه آنچه در «بحار» از «خرائج» از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) روايت شده که حضرتش ـ در ضمن حديثي ـ فرمود:

«و عوّدوا أنفسکم الخير و کونوا من أهله تعرفوا فإنّي امر بهذا ولدي و شيعتي». [1] .

يعني: خودتان را به امر خير عادت بدهيد، و از اهل آن شويد تا آنکه نزد هر کسي به وصف خير و نيکي شناخته شويد، و هرکس شما را به طريق صلاح بشناسد، پس بدرستيکه من به اين طريق و اين نحو اولاد و شيعيان خود را امر مي کنم.

و روايت ديگري در «کافي» از حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) نقل شده که حضرت که فرمودند:

«بارها از پدر بزرگوارم شنيدم که مي فرمود: شيعه ما نيست کسيکه مخدرات پرهيزکاري او را در حجله ها و خانه هايشان ذکر نکنند، و از اولياء ما نيست کسيکه او در قريه اي باشد که در او ده هزار نفر مرد باشد و در ما بين آنها پرهيزکارتر از او پيدا شود». [2] .

و در حديث ديگر فرمود: «در شهري که در او صد هزار نفر يا بيشتر باشد و در مابين آنها پرهيزکارتر از او پيدا شود».

پس از اين احاديث استفاده مي شود که: آنچه وسيله تقرّب به ائمّه اطهار(عليهم السلام) است، و موجب لياقت انس با آنهامي شود، اهتمام در اتّصاف به وصف صلاح و محاسن اخلاق و مکارم سنن و آداب است، خصوصاً بر وجهي که از او اين اوصاف ــ از جهت شدت مواظبت بر آن و محافظت در آنها ــ نمايان و هويدا باشد.

علاوه بر آنکه به مقتضاي براهين و ضرورت عقل وسيله محبت مابين دو شخص ــ بر وجهي که موجب انس آنها با هم شود و سبب اتّحاد و اتّصال تامّ گردد ــ سنخيت و جنسيّت آن دو در احوال و اوصاف است، پس بنده مؤمن هم هرگاه کمال اشتياق به درک فيض حضور مبارک مولاي خود صلوات الله عليه دارد، و فوز به مقام انس به خدمت آنحضرت (عليه السلام) را در حال ظهور فرج ايشان، بلکه قبل از آن هم در ساير احوال؛ دارد، بايد در اين دو امر؛ يعني محاسن اخلاق قلبي، و حسن آداب ظاهري نبويّه؛ سعي نمايد.

پس بر اين وجه کمال تهيّأ حاصل مي شود، و به کمال انتظار آن حاصل مي شود، و کمال فضائل و آثار بر آن مترتّب مي شود.

امر دوّم: و از آداب ظاهري تهيّأ و انتظار؛ مهيّا نمودن اسلحه است، و لو اينکه يک تير باشد ــ چنانچه ذکر آن و ذکر فضل آن از حضرت صادق (عليه السلام) در باب تمنّي و آرزوي نصرت حضرت قائم (عليه السلام)؛ گذشت.


پاورقي

[1] بحارالانوار ج 46 ص 31 حديث 31، خرائج ص 596.

[2] کافي ج2 ص79 حديث15.