بازگشت

خلوص حقيقي در انتظار


آن است که غرض اصلي از اشتياق به فرج آنحضرت (عليه السلام) و انتظار ظهور، آن چيزي است که در آن فرج مي باشد از قبيل ظهور امر الهي، و ظهور دين مبين او در همه دنيا، و غلبه آن بر همه اديان باطله، و ظهور امر اولياء مقرّبين مکرّمين معصومين او (عليهم السلام)، و ظهور کمالِ فضل و کمالِ جلال آنها، و ظهور نور و ضياء آنها، و ظهور همه شئونات جليله و عظيمه آنها، و باز آنچه در آن فرج و ظهور است از قبيل خذلان جميع دشمنان آنها، و تقاص حقوق آنها، و انتقام از ظالمين آنها، بخصوص آنچه در خونخواهي مظلومان کربلاء است، و اجراء همه حدود الهي و احکام او، طوريکه حقّ تعالي بدون خوف و ترس از احدي از مردم عبادت مي شود.

پس اگر حقيقتاً عمده غرض در انتظار فرج اين باشد، اين است آن خلوص کامل که همه فيوضات و مثوبات کامله که از براي انتظار فرج ثابت شده است بر آن مترتب مي شود، و اين است آن خلوص حقيقي که در حديث قدسي ــ که قبلا ذکر کرديم ــ اشاره به آن شده بود، بر اين مضمون:

خطاب شد از جانب حضرت احديّت جلّ شأنه به حضرت موسي (عليه السلام) که: چه عمل خالصي از براي من نموده اي؟

عرض کرد: الهي مرا به آن راهنمائي فرما.

خطاب شد: آيا موالات و دوستي با وليّي از اولياء من نموده اي؟ و معادات و دشمني با عدوّي او اعداء من نموده اي؟ [1] .

واضح گرديد که هر گاه کسي در انتظار فرج و ظهور حضرت خاتم الوصييّن صلوات الله عليه به اين درجه سوّم برسد که غرض اصلي در آن با همه شرايط و آداب ديگرش همان باشد که بيان کرديم، پس چنين شخصي موالات و دوستي کامل ــ چه از نظر ظاهري و چه از نظر باطني ــ با همه اولياء الهي، و معادات و دشمني کامل با همه دشمنان الهي نموده است.

و هرگاه اين درجه سوّم از خلوص در مقام انتظار فرج محقق گرديد و غرض اصلي شد، منافاتي ندارد که اشتياق به موارد درجه اوّل و درجه دوّم از خلوص هم داشته باشد، بواسطه آنکه آن اشتياق هم مؤکّد اين درجه سوّم خواهد شد، زيرا اگر آنچه در درجه دوّم ذکر شد ــ رسيدن به مقام کمال معرفت و عبادت ــ امري است که وسيله تقرّب بنده نزد حضرت وليّ الله صلوات الله عليه و سائر اولياء مکرمين صلوات الله عليهم اجمعين مي شود، و آنچه در درجه اول ذکر شد ــ از رسيدن به نِعَم کثيره در زمان فرج ــ آن هم به و اسطه اشتياق به سوي آن فضل و شرفي است که در آن نِعَم الهيه است، و آن هم از جهت انتساب و اختصاص آنها به اولياء مقرّبين الهي (عليهم السلام) است.

لازم به تذکّر است که: بيان اين عدم تنافي؛ در بحث درجات خلوص نسبت به کلّيه عبادات بيان گرديد.


پاورقي

[1] به ص 180 مراجعه شود.