بازگشت

روايات وارده در انتظار و نصرت حضرت قائم


در اخبار بسياري وارد شده است که: با انتظار نصرت و ياري امام (عليه السلام) حاصل مي شود.

از جمله در «نور الابصار» از حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده که حضرت فرمودند:

هرکس از شما بميرد در حالتي که انتظار ظهور حضرت قائم (عليه السلام) را داشته باشد، مانند کسي است که با آنحضرت در خيمه ايشان باشد.

آنگاه اندکي ساکت شد بعدفرمود: مانندکسي است که در رکاب او جهادکند.

بعد فرمود: نه، و الله بلکه مانند کسي است که در رکاب حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) شهيد شده باشد. [1] .

و نيز روايت ديگري در «نورالابصار» از ابي حمزه نقل شده که گفت: به حضرت صادق (عليه السلام) عرض کردم: فدايت شوم پير و نا توان شده ام، و اجلم نزديک شده است، و مي ترسم پيش از وقوع امر فرج شما بميرم.

فرمود: اي ابا حمزه! هرکس که ايمان بياورد و حديث ما را تصديق کند، و منتظر زمان فرج ما باشد، مثل کسي است که در زير علم حضرت قائم (عليه السلام) شهيد شده باشد، بلکه ثواب کسي را دارد که در رکاب حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) شهيد شده باشد. [2] .

و باز در روايت ديگري از آنحضرت (عليه السلام) نقل شده که فرمود:

هرکس از شما ها بميرد در حالتي که انتظار فرج داشته باشد نزد حقّ تعالي از بسياري از شهيدان بدر و احد افضل است. [3] .

و در روايت ديگري در «لآلي الاخبار» از حضرت امام محمّدباقر (عليه السلام) نقل شده که حضرتش فرمودند:

کسيکه از شماها امر به ما معرفت و شناخت داشته باشد و منتظر فرج باشد، و در اين انتظار؛ اميدوار خير باشد [4] مانند کسي خواهد بود که در راه خدا در رکاب حضرت قائم (عليه السلام) به شمشير خود جهاد کرده باشد.

پس فرمود: بلکه به خدا قسم مانند کسي است که در رکاب حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) به شمشير خود جهاد کرده باشد.

پس مرتبه سوّم فرمود: بلکه به خدا قسم؛ مانند کسي است که درک شهادت کرده باشد با حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) در خيمه ايشان، و در باره شما در اين مورد يک آيه از قرآن نازل شده است.

عرض کردم کدام آيه است؟ فرمود: قول خداوند:

(وَ الَّذينَ آمَنُوا بِالله وَ رُسُلِهِ اُولئِکَ هُمُ الصِّديقُونَ وَ الشُّهَداءَ عِنْدَ رَبِهِّمْ...) [5] [6] .

و في «کمال الدين» عن أبي جعفر محمّد بن عليّ الباقر (عليهما السلام) قال: قلت له: اصلحک الله، لقد ترکنا أسواقنا إنتظاراً لهذا الأمر.

فقال (عليه السلام): يا عبدالحميد! أ تري من حبس نفسه علي الله عزّوجلّ لا تجعل الله له مخرجاً، بلي و الله ليجعل الله له مخرجاً، رحم الله عبداً حبس نفسه علينا، رحم الله عبداً أحيا أمرنا.

قال: قلت: فإن متّ قبل أن أدرک القائم (عليه السلام)؟

القائل منکم إن أدرکت قائم آل محمّد (عليه السلام) نصرته کان کالمقارع معه بسيفه بل کالشهيد معه» [7] .

و مضمون اين روايت در کيفيّت هشتم گذشت.

و از ظاهر بعضي از اخبار و اخباري که به مضمون آنها وارد شده چنين استفاده مي شود که: خداوند بواسطه انتظار؛ اجر و ثواب مجاهدين و شهداي در رکاب حضرت قائم (عليه السلام) را مرحمت مي فرمايد، و منتظرين فرج ايشان را در زمره انصار ايشان و شهداي با ايشان محشور مي فرمايد، مانند اعمال شريفه ديگر که فضل و ثواب شهادت را دارد، گرچه عنوان نصرت و ياري در آن حاصل نشود.

و لکن در فصل سوّم در بيان معناي انتظار ظاهر مي شود ان شاءالله تعالي که هرگاه حقيقت انتظار در کسي حاصل شود، پس نصرت آنحضرت (عليه السلام) هم ــ بر وجهي که در معناي نصرت و اقسام آن بيان شد ــ حقيقتاً حاصل مي شود.

برخي ديگر از فضائل انتظار ــ غير آنچه در فصل سابق ذکر شد ــ که عنوان نصرت باشد، و در بيان وجوب انتظار، و آنکه انتظار از لوازم حقيقيّه ايمان، و از شرايط قبولي اعمال و عبادات مي باشد.

از جمله در «نجم الثاقب» از «غيبت» شيخ طوسي (رحمه الله) روايت شده از مفضل که گفت: از حضرت قائم (عليه السلام) ياد کرديم؛ و کسيکه از اصحاب ما بميرد در حاليکه انتظار او را مي کشد.

پس حضرت صادق (عليه السلام) به ما فرمود: که چون قائم (عليه السلام) خروج کند کسي بر سر قبر مؤمن مي آيد و به او مي گويد: اي فلان! بدرستيکه صاحب تو ظاهر شده، پس اگر مي خواهي که ملحق شوي پس ملحق شو، و اگر مي خواهي که اقامت کني در نعمت پروردگار خود پس اقامت داشته باش. [8] .

و نيز در «نور الابصار» از تفسير منير «برهان» روايت شده از مسعدة، که گفت: در محضر مبارک حضرت صادق (عليه السلام) بودم که پيرمردي خميده وارد شد، در حالتيکه به عصاء خود تکيه کرده بود، پس سلام کرد، و حضرت جواب سلامش را دادند.

آنگاه عرض کرد: يابن رسول الله! دست خود را بدهيد من ببوسم؟

حضرت دست خود را دادند او بوسيد، آنگاه شروع کرد به گريه کردن.

حضرت فرمودند اي شيخ! چرا گريه مي کني؟

عرض کرد: فدايت شوم؛ صد سال است که عمرم در انتظار قائم شما گذشته، هر ماهي جديدي که مي آيد مي گويم: در اين ماه ظاهر مي شود، و هر سالي که تازه مي شود مي گويم: در اين سال واقع مي شود، اکنون پير و ناتوان شده ام و اجلم فرا رسيده؛ و هنوز به مراد دل خود نرسيده ام، و ظهور فرج شما را نديده ام، چرا گريه نکنم و حال آنکه بعضي از شما را در اطراف زمين پراکنده، و بعضي را به ظلم اعداي دين کشته مي بينم.

پس حضرت صادق (عليه السلام) گريان شدند و فرمودند: «اي شيخ! اگر زنده ماندي تا زماني که ببيني قائم ما را؛ در مقام رفيع و بسيار والا مي باشي، و اگر پيش از ظهور حضرت در انتظارش مردي، پس در روز قيامت در زمره آل محمّد (عليهم السلام) محشور خواهي شد.

و آنها مائيم که امر به تمسّک به ما نموده، در آنجا که فرموده: «إنّي مخلّف فيکم الثقلين، فتمسّکوا بهما لن تضلّوا، کتاب الله، و عترتي أهل بيتي». [9] .

آن پيره مرد چون اين بشارت عظمي را شنيد، جزع گريه اش ساکن گرديد، و گفت: مرا با وجود اين بشارت باکي از مرگ نيست.

آنگاه حضرت صادق (عليه السلام) فرمودند اي شيخ! بدان که قائم ما بيرون مي آيد از صلب امام حسن عسکري، و امام حسن عسکري بيرون مي آيد از صلب امام علي نقي (عليه السلام)، و علي بيرون مي آيد از صلب حضرت امام محمّد تقي، و محمّد بيرون مي آيد از صلب حضرت علي بن موسي الرضا (عليه السلام)، و علي بيرون مي آيد از صلب حضرت موسي که پسر من است که از صلب من خارج گرديده، ما ها دوازده نفريم که تمامي ما از هر گناهي و کثافتي معصوم و پاکيزه مي باشيم» [10] .

و في «البحار» عن أبي حمزة الثمالي، عن أبي خالد الکابلي، عن عليّ بن الحسين (عليه السلام) قال: «ثمّ تتمدّ الغيبة بوليّ الله الثاني عشر (عليه السلام) من اوصياء رسول الله (صلي الله عليه وآله) و الائمّة بعده،

يا أبا خالد! إنّ أهل زمان غيبته القائلون بإمامته، المنتظرون لظهوره أفضل أهل کلّ زمان، لأنّ الله ــ تعالي ذکره ــ أعطاهم من العقول و الأفهام و المعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة، و جعلهم في ذلک الزمان بمنزلة المجاهدين بين يدي رسول الله (صلي الله عليه وآله) بالسيف، اولئک المخلصون حقّاً، و شيعتنا صدقاً، و الدعاة إلي دين الله سرّاً و جهراً»

و قال: «انتظار الفرج من أعظم الفرج» [11] .

و روايت ديگري در «نجم الثاقب» از کتاب «غيبت» شيخ نعماني (رحمه الله)، نقل شده که ابي بصير گويد: روزي ابي عبدالله جعفربن محمّد (عليه السلام) فرمود:

آيا خبر ندهم شما را به چيزي که خداوند عملي را از بندگان قبول نمي کند مگر به آن؟

گفتم: بلي.

پس فرمود: شهادت «لا اِلهَ اِلاَّ الله وَ أنّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه»، و اقرار به آنچه امر فرموده؛ دوستي ما، و بيزاري از دشمنان ما، و انقياد براي ايشان، و ورع و اجتهاد و آرامي، و انتظار کشيدن براي قائم (عليه السلام).

آنگاه فرمود: بدرستيکه براي ما دولتي است که خداوند آن را مي آورد در هر وقت که بخواهد.

آنگاه فرمود: هرکس که دوست دارد که از اصحاب قائم (عليه السلام) باشد پس هر آينه انتظار کشد، و هر آينه با ورع و محاسن اخلاق عمل کند در حاليکه انتظار دارد، پس اگر بميرد و قائم پس از او خروج کند از براي او اجر کسي است که آنحضرت (عليه السلام) را درک کرده است، پس کوشش کنيد و انتظار بکشيد، گوارا باد؛ گوارا باد براي شما؛ اي گروه مرحومه [12] .

و في «الکافي» عن أبي جارود، و قال: قلت: لأبي جعفر (عليه السلام) يابن رسول الله؛ هل تعرّف مودّتي لکم و انقطاعي إليکم و موالاتي إيّاکم؟ قال: فقال: نعم.

قلت: فإنّي أسئلک مسئلة تجيبني فيها فإنّي مکفوف البصر، قليل المشي و لا يستطيع زيارتکم کلّ حين.

قال: هات حاجتک.

قلت: أخبرني بدينک الّذي تدين الله عزّوجلّ به أنت و أهل بيتک لاِدين الله عزّوجلّ به.

قال: إن کنت أقصرت الخطبة قد أعظمت المسئلة، و الله لأعطينک ديني و دين آبائي الّذي ندين الله عزّوجلّ به شهادة أن لا اله إلاّ الله و أنّ محمّداً رسول الله (صلي الله عليه وآله) و الإقرار بما جاء من عند الله و الولاية لوليّنا و البرائة من عدوّنا، و التّسليم لأمرنا، و إنتظار قائمنا، و الاجتهاد و الورع». [13] .

و فيه أيضا عن اسمعاعيل الجعفي، قال: دخل رجل علي أبي جعفر (عليه السلام) و معه صحيفة، فقال له ابوجعفر (عليه السلام): «هذه صحيفة مخاصم سئل عن الدين الّذي يقبل فيه العمل؟

فقال: رحمک الله، هذا الّذي اُريد.

فقال ابو جعفر (عليه السلام): «شهادة أن لا اله إلاّ الله وحده لا شريک له و أنّ محمّداً عبده و رسوله و تقرّ بما جاء من عند الله و الولاية لنا أهل البيت و البرائة من عدوّنا، و التسليم لأمرنا، و التواضع و الورع و انتظار قائمنا (عليه السلام)، و إنّ لنا دولة إذا شاء الله جاء بها». [14] .

و همچنين در اخبار بسياري تصريح شده است که: انتظار فرج از افضل و احبّ عبادات نزد خداوند عزّوجلّ است. [15] .


پاورقي

[1] بحارالانوار ج52 ص126 حديث18.

[2] تفسيربرهان ج4 ص293 حديث9.

[3] کافي ج1 ص334 ذيل حديث2.

[4] يعني اميدوار اجر کاملي که براي انتظار وارد شده است؛ باشد، و بداند اين انتظارش عبادت است، و موجب اجر و ثواب است، يا مراد اينست که اميدوار باشد رسيدن به آنچه خداوند وعده فرموده است عطا فرمودن آن را از نعم کثيره ظاهري و باطني در زمان ظهور و فرج ما، بلکه معتقد باشد که آنها حقّ اند و واقع مي شود و بعد از انتظار مؤمنين به آنها خواهند رسيد (توضيح از مؤلف (رحمه الله) مي باشد).

[5] ترجمه: و آنانکه به خدا و پيامبران او ايمان آوردند در حقيقت رستگويان عالمند، و برايشان نزد خداوند اجر شهيدان است. (سوره حديد آيه 119).

[6] لآلي الاخبار ج ص.

[7] کمال الدين ص644 حديث2.

[8] غيبت شيخ طوسي ص276، به نقل از مکيال المکارم ج2 ص143.

[9] ترجمه: من در ميان شما دو گوهر گرانبها را برجاي مي گذارم، پس به آن دو تمسّک کنيد که هيچگاه گمراه نشويد: کتاب خدا و عترت و خاندانم.

[10] نفسير برهان ج 2 ص 279.

[11] ترجمه: امام سجّاد (عليه السلام) فرمود: سپس غائب ماندن وليّ خدا دوازدهمين جانشين رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و امامان بعد از او طولاني خواهد گشت.

اي ابوخالد؛ همانا اهل زمان غيبت او که امامتش را باور دارند، و منتظر ظهور او هستند از مردم همه زمانها بهترند، زيرا که خداي تبارک و تعالي آنچنان عقلها و فهمها و شناختي به آنها عنايت فرموده که غيبت نزد آنان مانند شاهد کردن است، و آنان را در آن زمان به منزله کساني قرار داده که در پيشگاه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) با شمشير جهاد کرده اند، آنان حقّاً مخلص هستند، و راستي که شيعيان ما هستند، و دعوت کنندگان به دين خداي عزّوجلّ در پنهان و آشکار مي باشند.

و فرمود: انتظار فرج خود از بزرگترين فرجها است. (بحارالانوار ج 36 ص 387 حديث 1).

[12] غيبت نعماني ص 200 حديث 15.

[13] ترجمه:به امام باقر(عليه السلام) عرضه داشتم: اي فرزند رسول خدا؛ آيا مودّت و پيروي مرا نسبت به خودتان مي دانيد؟

فرمود:آري

عرضه داشتم: من از شما مطلبي را ميپرسم و مي خواهم به من پاسخ دهيد، زيرا که چشم من نابينا است و کمتر راه مي روم و نميتوانم هر وقت بخواهم به ديدار شما بيايم.

فرمود: خواسته ات را باز گوي!

عرض کردم: ديني که تو و خاندانت خداي عزوجلّ را با آن دينداري مي کنيد برايم بيان فرماتا خداي را با آن دينداري کنم؟

حضرت فرمود: اگر چه مطلب را کوتاه کردي ولي سئوال مهمّي آوردي، به خدا قسم؛ ديني را که من و پدرانم خداي را با آن دينداري مي کنيم برايت ميگويم:

گواهي دادن به اينکه هيچ معبود حقيقي جز خداوند نيست، و اينکه محمد(صلي الله عليه وآله) پيامبر خدا است، و اقرار به آنچه از طرف خداوند آورده، و ولايت ولي ما و بيزاري از دشمنان ما، و تسليم بودن به امر ما، و انتظار قائم ما، و اهتمام و پرهيزکاري مي باشد. (کافي ج 2 ص 22 حديث 10).

[14] ترجمه: مردي بر حضرت باقر (عليه السلام) وارد شد و صفحه اي در دست داشت.

حضرت باقر(عليه السلام) به او فرمود: اين نوشته مناظره کننده اي است که از ديني که عمل در آن مورد قبول است سئوال دارد.

عرض کرد: رحمت خدا بر تو باد؛ همين را خواسته.

امام باقر(عليه السلام) فرمود: گواهي دادن به اينکه هيچ معبود حقّي جز خداوند نيست، و اينکه محمّد (صلي الله عليه وآله) بنده و پيامبر او است، و اينکه اقرار کني به آنچه از سوي خداوند آمده، و ولايت ما اهلبيت، و بيزاري از دشمنان ما، و تسليم به امرما، و پرهيزکاري و فروتني، و انتظار قائم ما، و همانا براي ما دولتي است که هروقت بخواهد آن را خواهد آورد. (کافي ج 2 ص 23 حديث 13).

[15] رجوع شود به مکيال المکارم ج2 ص150.