بازگشت

دو امري که بنده مؤمن بايد در ياري خداوند ملاحظه کند


بنده مؤمن بايد دو امر را ملاحظه نموده و در هرحالي واقعاً نسبت به آندو، معرفت و شناخت داشته و متذکّر باشد.

امر اوّل:جلالت و عظمت شأن و رسالت نبويّه (صلي الله عليه وآله) که چنين وجود مبارکي که اشرف و اکمل همه ممکنات بوده و هر کمال که ممکن الوجود بتواند به اعلا درجه آن متّصف شود و در آن درجه کمال؛ مَظهَر حضرت واجب الوجود شود، در آن وجود مقدّس (صلي الله عليه وآله) ظاهر گرديد، و به همين سبب از همه موجودات به درگاه قرب الهي جلّ شأنه محبوبتر بودند.

پس تشريف فرما شدن ايشان از آن مقام رفيع که اشرف بقعه هاي عرش باشد به اين عالم دنيا؛ در زماني که به خاطر ظهور جهل و ضلالت و شقاوت و آثار آنها بدترين زمانها بوده؛ واضح است که انس و حشر و نشر با اهل آن منتها درجه ابتلا و محنت است، علاوه بر دردهاي جسمي و روحي ديگر و انواع و اقسام ظلمها و اذيّتهائي که اشرار و کفّار نسبت به وجود مقدّسش (صلي الله عليه وآله) روا داشتند.

پس بنده مؤمن ــ بعد از اينکه تصوّر مي کند که چنين وجود مبارکي از جانب ذات مقدّس حضرت احديت جلّ شأنه به اين عالم تشريف فرما شده، و چنين ابتلاء و محنت بزرگي را تحمّل کردند، و غرضي نداشته جز هدايت و راهنمائي بندگان به آنچه خير و نفع آنها است، و خواسته است که اين بر وجه کمال و دوام در همه مصالح زندگي دنيوي و اُخروي آنها باشد، و مزد و پاداش اين رسالت عظمي را جز محبّت در حقّ ذوي القرباي خود طلب نفرموده.

بايد بنگرد که چگونه سزاوار است در اداي اين حقّ مهمّ ــ که دوستي با اهل بيت معصومين(عليهم السلام) و ذراري منسوب به ايشان است ــ اهتمام نمايد؟

امر دوّم:هرگاه مولا و اربابي نسبت به بنده خود و يا پدري نسبت به فرزند خود نعمتهائي از باب لطف عنايت نمايد که مورد غبطه ديگران واقع شود، آن بنده و يا آن فرزند نه تنها آن نعمتها را در راه معصيت و نافرماني مولاي خود صرف نمي کند بلکه سعي خود رابه کار خواهد بست تا به گونه اي از آن بهره برداي نمايد که رضايت و خشنودي مولا درآن باشد، اگر چه صراحتا چيزي ازاو نخواسته باشد.

پس بنابراين؛ بنده مؤمن و با بصيرت بايد تفکر کند که انواع و اقسام مراحم و الطاف جليله و کامله و دائمه از جانب وليّ و منعم حقيقي او حضرت احديّت جلّ شأنه، به يمن آن وجود مقدّس پيامبر و اهل بيت معصومينش (عليهم السلام) فراهم شده است که بزرگترين آنها نعمت وجود است، و سرچشمه همه فيوضات ديگر است، واگر وجود مبارک او و اهلبيتش (عليهم السلام) نبود؛ اين نعمت وجود از براي احدي نبود.

و بعد از نعمت وجود؛ کليّه نعمتها و فيوضات دنيوي است که در هر لحظه نوعي از آن شامل حال همگان است. و مزيد اين نوع از لطف در حقّ مؤمن آن است که به او از اين نعمتهاي دنيوي آن مقدار عطا مي شود که صلاح حال او باشد، و امّا نعمتهائي که باعث فساد مؤمن شود ــ يعني مانع رسيدنِ او به نعمتهاي اُخروي مي شود ــ از او منع مي شود.

و بعد از همه اين نعمتها؛ کلّيه اسبابي که براي سعادت و هدايت بنده مؤمن فراهم شده است، تا بوسيله آن قابليّت پيداکند و درجات عاليه رضوان الهي جلّ شأنه را تحصيل نمايد؛ وبه درجات رفيعه بهشت راه پيدا کند، و همه اين نِعَم به برکت و يمن وجود مبارک حضرت رسول و اهلبيت طاهرينش (عليهم السلام) بوده، هم از نظر ظاهري و هم از نظر باطني، هم براي اوّلين و هم براي آخرين.

علاوه بر اين؛ بنده مؤمن بايد متوجّه شود که به جهت انتساب به دين مبين آنحضرت (صلي الله عليه وآله)؛ و بوسيله تمسّک جستن به ولايت و متابعت او و اهلبيتش (عليهم السلام) چه درجه رفيعي از عزّت در درگاه الهي جلّ شأنه پيدا مي کند؟! و چه مقام منيعي در نظر انبياء عظام (عليهم السلام) دارد؟! که از بس خداوند فضل و مقام آنها را براي ايشان در کتبشان بيان فرمود، و منزلت و مکانشان را به آنها نشان داده، که همچون ابراهيم خليل آرزومند شده که از شيعيان آنها شود [1] و چون موساي کليمي (عليه السلام) از خداوند متعال تمنّا و مسئلت نموده که از امّت ايشان باشد، و آرزوي ديدار ايشان را کرده است. [2] .

و امّت انبياءگذشته بعداز توسّل به وجود مبارک پيامبر واهلبيت اطهارش(عليهم السلام) خداوند عالم را به حقّ اصحاب و امّت ايشان قسم مي دادند، چنانچه اين مطلب و امثال آن صريحاً در آيات و روايات زيادي وارد شده است. [3] .

و اينان چه مقام بلند و قدر و منزلت نيکوئي در نظر ملائکه دارند که آنها از روي اشتياق در حال خواب ايشان؛ نظر به ارواحشان مي کنند که چون ستارگان درخشانند، و در حقّ آنها دعا مي کنند؟ و همه اين عزّتها و مقامات رفيع و والا بواسطه انتساب حقيقي آنان به وجود نبوي و اهلبيت اطهارشان (عليهم السلام) است.

پس بعد از ملاحظه تمام اين مراحم و الطاف جليله و جميله الهيّه که به يمن وجود مبارک آنحضرت (صلي الله عليه وآله) است، بنده مؤمن عاقل تصوّر نمايد که هر گاه بتواند به همين اسباب و وسائل دنيوي و اُخروي به هر کيفيّتي که امکان دارد با جان و مال و عزّت و اهل خود؛ و در هر مورد و عنواني که بداند و بفهمد موجب رضا و خشنودي حضرت احديّت جلّ شأنه و نيز موجب خشنودي آن وجود مبارک و مقدّس (صلي الله عليه وآله) مي شود بايد در کسب آن کمال سعي و اهتمام را داشته باشد، چه رسد به آنکه از او بر وجه تصريح طلب نمايند، خصوصاً در چنين امري که مودّت به ذوي القرباي آنحضرت (صلي الله عليه وآله) باشد.

و روشن است که در اين زمان از بقيّه ذوي القرباي در تمام اين عالم دنيا کسي جز وجود مبارک حضرت بقيّة الله في الأرضين (عليه السلام) نيست که و جود مبارکش در حسن جمال و کمال الهي و تماميّت اخلاق و محاسن مانند وجود مقدّس نبوي (صلي الله عليه وآله) و مظهر کامل او است، و مظلوميّت آنحضرت هم در نهايت اضطرار مي باشد.

پس بنابراين؛ هر قدر معرفت و شناخت مؤمن نسبت به جلالت مقام رسالت نبوي (صلي الله عليه وآله) بيشتر باشد؛ درجه واقعي محبّت و اخلاص او ثابت تر و محکم تر است، و هرچه محبّت او با آنحضرت بيشتر باشد؛ سعي او در اداء حقّ عظيم آنحضرت (صلي الله عليه وآله)؛ با مودّت و محبّت به ذوي القرباي ايشان ــ يعني حضرت وليّ الله في الأرضين (عليه السلام) ــ کاملتر خواهد بود.

و بعد از تمام اين جهات مزبوره، لازم به ذکر است که به مقتضاي دليل عقلي و نقلي بر هر انساني لازم است که در مقابل احسان و نعمت؛ شکر و سپاسگذاري کند، و ترک شکر بي نهايت قبيح و مذموم مي باشد، و در فضل آن همين بس که مي فرمايد: (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزيدَنَّکُمْ) [4] که انسان هر قدر در مقام شکر ــ به گونه اي که سزاوار شأن بخشاينده نعمت است و در مقدور شخص نعمت داده شده باشد ــ کاملتر شود آثار برکات و فيوضات آن نعمت از نظر ظاهري و باطني پايدارتر و کاملتر خواهد گرديد.

و بعد از اينکه جلالت شأن اين نعمت عظماي الهي ــ يعني وجود مقدّس نبوي (صلي الله عليه وآله) که از بزرگترين نعمتهاي خداوند متعال است زيرا که منشاء و وسيله همه نِعَم ظاهري و باطني و دنيوي و اُخروي او مي باشد ــ واضح شد؛ پس واجب ترين و مهمّ ترين چيز براي بندگان؛ اداء شکر آن نعمت بزرگ الهي است، البته به وجهي که خداوند متعال معيّن و مقرّر فرموده؛ و آن مودّت نسبت به ذوي القرباي آنحضرت (صلي الله عليه وآله) است.

بديهي است که هر امري که وسيله و سبب اثري باشد؛ و آن امر هم داراي مراتب باشد، پس بر حسب تکميل مراتب؛ اثر آن کاملتر خواهد شد.

بنابراين؛ بنده مؤمن در مقام نصرت الهي جلّ شأنه؛ هرقدر نصرت و ياريش نسبت به وجود مبارک حضرت بقيّة الله (عليه السلام) کاملتر باشد؛ اثرش که نصرت خداوند است در حقّ او کاملتر خواهد شد.

و همچنين هر قدر در مقام تعظيم و تجليل حضرت خاتم النبيّين (صلي الله عليه وآله) و حقّ عظيم ايشان، و نيز اداي شکر الهي در باره نعمت ظاهري وجود مبارک ايشان، مودّت مؤمن نسبت به ذوي القرباي ايشان شديدتر باشد، پس اثر نور هدايت نبوي (صلي الله عليه وآله) هم که بوسيله وجود مبارک حضرت بقيّة الله (عليه السلام) است ــ که بايد نسبت به اين بنده افاضه شود ــ کاملتر و ظاهرتر خواهد شد.


پاورقي

[1] بحارالانوار: ج1 ص151 حديث131.

[2] بحارالانوار: ج26 ص274 حديث17.

[3] رجوع شود به بحارالانوار: ج26 ص319 باب9.

[4] سوره ابراهيم آيه 14.