بازگشت

چگونه اعانت اهل تقوا موجب ياري حضرت قائم مي شود


و امّا اعانت و نصرت بودن قسم اوّل نسبت به حضرت ولي الله (عليه السلام) بر اين وجه است که: انجام گرفتن کلّيه اُمور دنيوي موقوف به اسباب خارجي است، پس هر فعل و هر عملي که در هر موردي انجام گرفت و هرکس در هر سبب از اسباب آن سعي و کوشش کرده باشد، از اهل آن عمل است، و شريک در اثر آن است، گرچه در بعضي از اسباب جزئي باشد.

بلکه در بعضي موارد نوعي است، يعني به محض فراهم کردن اسباب اصل عمل؛ در عرف و در نظر اهل اعتبار؛ آن را به انسان نسبت مي دهند، اگر چه در اصل عمل اقدام نکرده باشد، مثل آنکه مي گويند: سلطان فلان شهر را فتح نمود، حال آنکه او هيچ حرکتي نکرده جز مهيّا کردن اسباب و آلات حرب را آنهم فقط با فرمان دادن.

و شاهد بر اين مطلب از اخبار بسيار است. و از آنجمله روايت شده که:

«هر احساني که از هر کس وقوع يابد، سه کس در آن احسان مصداق محسن مي باشند، و فائز به فضل يا به اجر آن مي شوند اگر چه بعضي اقوي از ديگرند.

اوّل: حضرت احديّت جلّ شأنه که او در واقع و حقيقت محسن است.

دوّم: صاحب مال.

سوّم: آن کسي که از جانب او واسطه در رساندن آن احسان شده است. [1] .

و مضمون بعضي از اخبار نيز چنين است که:

هرکه واسطه در عمل خيري شود، و لو به هفتاد درجه، عقباً بعد عقب، همه شريک در اجر آن عمل مي باشند و هر يک به عنوان عامل به آن محسوبند. [2] .

و در مضمون بعضي از اخبار نيز آمده که:

«هر کس سعي و کوشش نمايد تا آنکه سنّت و عمل خيري ما بين عباد جاري وثابت بماند به هر عنوان که باشد ــ چه با مال باشد چه با فعل و زبان ــ پس هر کس تا روز قيامت به آن سنّت عمل کند، مثل ثواب جميع عاملين به آن عمل، به آن کسيکه سعي و کوشش در جاري شدن آن عمل کرده است؛ عطا مي شود». [3] .

پس کسيکه اهل تقوي و اهل صلاح و اهل نصرت با امام (عليه السلام) را در امر تقوي و نصرت آنها ــ بر وجهي که ذکر شد ــ اعانت و کمک نمايد، پس او واقعاً از انصار امام (عليه السلام) محسوب مي شود، و همچنانکه صاحبان آن عمل از تقوي و تعليم و امر به معروف و نهي از منکر و مرابطه و تقيّه و دعاي در فرج از انصار آنحضرت (عليه السلام) محسوبند، همچنين است کسانيکه آنها را در وقوع اين اعمال نصرت و اعانت کرده اند.

و هرگاه ملتفت به اين خصوصيّت باشند يعني به آنکه در نصرت آنها نصرت امام (عليه السلام) حاصل مي شود نصرت بودنِ آن مؤکّد مي شود، خصوصاً اگر قصد نصرت و ياري آنحضرت را در مقام ياري آنها بنمايد.

امّا قسم دوّم؛ پس اگر چه اعانتي که به آنها در امور ضروري زندگي بشود، نصرت در تقوي و عبادت اهل تقوي و اهل عبادت صدق مي کند، و گرچه در نصرت و ياري کمتر از قسم اوّل است، و لکن واضح است که اُمور اُخروي مثل تقوي و عبادت؛ بدون امور ضروري زندگي ميسّر نمي شود، پس هر اعانتي که به اُمور زندگي اهل تقوي و عبادت و ياوران امام زمان (عليه السلام) شود؛ در واقع اعانت در امور اُخروي و عبادي آنها شده است، و آن کس که اين نوع نصرت را انجام دهد، مثل قسم اوّل از اهل اعمال آنها محسوب مي شود، پس به همان کيفيّت که بيان شد از انصار و ياران آنحضرت (عليه السلام) واقع مي شود، خصوصاً در صورتيکه در هنگام اعانت به آنها؛ قصد ياري امام (عليه السلام) را داشته باشد.

و از جمله شواهد اين قسم دوّم، آن است که سيد جليل رضي الدين بن طاووس (رضي الله عنه) در «مهج الدعوات» به اين مضمون روايت کرده که:

«شخصي خدمت اميرالمؤمنين (عليه السلام) عرضه داشت: من وجهي را نذر کرده ام که در راه خدا انفاق نمايم، در چه مورد صرف کنم که مورد رضايت او باشد؟

فرمود: «به اهل تقوي و اهل عبادت انفاق کن، زيرا آنچه به آنها انفاق شود؛ در عبادت خداوند عالم صرف شده است، چونکه بدنهاي آنها در طاعت الهي صرف مي شود.

روايت ديگري نيز در «لآلي الاخبار» نقل شده به اين مضمون که: حضرت روح الامين(عليه السلام) عرض کرد: يا رسول الله! احسان بر پنج وجه است:

اوّل: آنکه اجرش ده برابر است، و آن احسان به فقيري است که سالم باشد.

دوّم: آنکه هفتاد برابر است، و آن احسان به فقير زمين گير است.

سوّم: آنکه هفتصد برابر است، و آن احسان به آل رسول (صلي الله عليه وآله) است.

چهارم: آنکه هفتاد هزار برابر است، و آن احسان به والدين و ارحام است.

پنجم: آنکه صد هزار برابر است، و آن احسان به طالب علم است».

و برتري قسم پنجم بر سائر اقسام بواسطه آن است که بواسطه آن احسان؛ طالب علم نيرو مي گيرد براي طلب علم، و از علم او همه بندگان خدا نفع مي برند.

و در روايت ديگر: هفتصد برابر در مورد والدين است، و هفتاد هزار برابر در مورد اموات است.

در اينجا سزاوار است با ذکر حديث شريفي اين مطلب را به پايان ببريم.

در «تفسير حضرت امام حسن عسکري(عليه السلام)» حديثي در بيان فضيلت اعانت و ياري مؤمن در اُمور دنيوي و اُخروي در ذيل اين آيه شريفه: (فَاِنْ کانَ الّذي عَلَيْهِ الْحَقّ سَفيهاً أو ضَعيفاً أو لا يَسْتَطيعُ اَنْ يَملَّ هُوَ فَلْيَمْلِلْ وَلِيَّهُ بِالْعَدْلِ). [4] نقل شده است که حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«کسيکه بنده اي را که در بدن ضعيف باشد در امرش اعانت کند، پس خداوند او را در امرش اعانت فرمايد، و در روز قيامت ملائکه هائي را بر او قرار مي دهد که او را بر گذشتن از هول هاي آن و عبور از خندقهاي آتش ــ بر وجهي که او را دود و حرارت آن نرسد ــ ياري کنند، و او را بر عبور از صراط ياري مي کنند، و در با سلامتي و ايمني وارد بهشت مي شود.

و کسيکه ياري کند کسي را در فهمش و معرفتش ضعيف باشد و ياد دهد او را کلامي که حجّت بر خصم او شود که ادعاي باطل به او دارد، خداوند او را در حال سکرات موت بر گفتن کلمتين شهادتين و اقرار به سائر ائمّه (عليهم السلام) در حال اعتقاد قلبي به آنها اعانت فرمايد، تا آنکه خروج او از دنيا و بازگشتش بسوي خداوند عالم جلّ شأنه به افضل اعمال او و جليل ترين احوال او بوده باشد، پس در اين حال به او روح و ريحان مي رسد، و بشارت داده مي شود به آنکه خداوند متعال از او خشنود است، و بر او غضب ندارد.

و هر کس اعانت کند کسي را که گرفتار است به امور زندگاني دنيوي يا اُمور اُخروي بر وجهي که اصلاح شود امر او و از پراکندگي نجات پيداکند، اعانت فرمايد خداوند متعال او را در روز کثرت گرفتاريها و پريشاني احوال در روز قيامت در نزد ملک جبّار، پس از زمره اشرار جدا مي شود و در زمره اخيار قرار داده مي شود. [5] .


پاورقي

[1] بحارالانوار ج96 ص175 حديث2.

[2] بحارالانوار ج96 ص175 حديث5، با اندکي تفاوت.

[3] بحارالانوار ج71 ص285 حديث5.

[4] ترجمه:پس هرگاه مديون؛ سفيه يا مجنون بوده باشد، يا صلاحيت ندارد، پس وليّ او با عدل امضاء کند. (سوره بقره آيه282).

[5] تفسير امام حسن عسکري (عليه السلام) ص635 حديث370.