انواع دعا براي ظهور که سبب ياري حضرت مي شود
اوّل: در دعاي معصومين (عليهم السلام) که براي تعجيل فرج نموده اند؛ آمين بگويد، به اين نحو که از خداوند تعجيل در استجابت آن دعاها را طلب کند؛ که خداوند متعال در ظاهر کردن اثر آن دعاها؛ تعجيل فرمايد، و معناي آمين هم همين مضمون است.
و در حديث وارد شده است که: «آمين گوينده با دعا کننده شريک است» [1] و واضح است که شرکت با چنان دعاهاي جليله اولياء الله اگر براي کسي ميسّر شود و توفيقش را پيدا نمايد؛ مشمول (فَذلِکَ فَضْلُ الله يُؤتيهِ مَنْ يَشاء). [2] خواهد بود.
دوّم: از مؤمنين استدعا کند که اين دعا را بنمايند، و به هر وجه که بتواند آنها را تشويق و ترغيب نمايد، و هر کس بوسيله اين تشويق دعا کند مثل آن است که خود او دعا کرده است، بواسطه آنکه در بعضي از اخبار است که:
«هر گاه کسي سنّتي و عمل خيري را انجام دهد تا آنکه در ما بين بندگان جاري گردد پس ما دامي که اين سنّت و عمل خير باقي است هر کس به آن عمل نمايد مثل ثواب عمل کننده براي آن شخص جاري کننده نوشته مي شود، خواه زنده باشد يا مرده، بدون آنکه از ثواب آن عمل کننده چيزي کم شود». [3] .
و واضح است که اين دعا از بهترين اقسام صدقات جاريه است.
علاوه بر اين خصوصيت؛ بعد از آنکه ثابت شد دعا براي فرج و ظهور نصرت و ياري آنحضرت (عليه السلام) مي باشد، پس اعانت و سعي و تلاش در وقوع اين نصرت هم؛ نصرت و ياري خواهد بود.
سوّم: از خداوند مسئلت نمايد که به جميع مؤمنين توفيق اين دعا و اين توبه را مرحمت فرمايد، که از دعا گوئي آنحضرت غفلت ننمايند، و اين هم به چند جهت نصرت و ياري آنحضرت است.
1 ــ يکي بواسطه آنچه روايت شده که: «هرکس در حقّ غير دعا و طلب خير نمايد دو برابر آن خير، يا دويست برابر آن، يا هزار هزار برابر آن خير؛ به آن دعا کننده عطا مي شود» [4] ّ.
2 ــ ديگر بواسطه آنکه در بعضي از اخبار وارد شده که: از جمله دعاهاي مستجاب؛ دعاي مؤمن در حقّ برادران ايماني است که در غياب آنها براي آنان دعا نمايد. اين دعا در حقّ آنها حتماً مستجاب است گرچه در دعا کننده موانع اجابت دعا باشد، به دليل آنکه مؤمن دعا کننده زبانش را به منزله زبان برادران خود قرار مي دهد، که در حقّ آنها از گناه پاک است.
پس در واقع چنين مي شود که آن مؤمنين به اين زباني که آنها به آن گناه نکرده اند در حقّ خود دعا کرده باشند، چنانچه حکمت اين در حديث قدسي از خداوند به حضرت موسي (عليه السلام) بيان شده است.
پس بنابراين؛ هر مؤمني که به جهت دعاي او؛ موفّق به دعا براي فرج شود، چنان است که خود او آن دعا را کرده باشد، چنانچه در عنوان تشويق و ترغيب بيان کرديم.
3 ــ ديگر آنکه در جاري گردانيدن سنّت و عمل خيري سعي و کوشش نمايد، چه آنکه اين دعا هم يک نوع سعي در جاري شدن اين نصرت از مؤمنين است،البته اين وجه را در عنوان قبل بيان کرديم.
4 ــ ديگر آنکه دعا کند که خداوند آنهائي را که سعي در دعا گوئي آنحضرت (عليه السلام) مي کنند ياري فرموده و موفّق به آن شوند، ان شاء الله تعالي بيان خواهيم کرد که هر نوع اعانت و ياري که به اهل صلاح شود، پس آن اعانت و ياري به حضرت خواهد بود، و هر عملي از اعمال خوب و حسنات انجام دهند به اين وسيله؛ شريک در عمل آنها و از اهل آن عمل محسوب خواهند شد.
5 ــ ديگر آنکه دعا کند که خداوند جميع گناهاني که سبب تأخير فرج آل محمّد (عليهم السلام) شده است از جميع مؤمنين و مؤمنات از اموات و احياء آنهابيامرزد، و بيان آن در عنوان يازدهم خواهد آمد.
6 ــ ديگر دعا کند که خداوند شرّ جميع اشرار و منافقين را که موجب تأخير اين فرج شده اند يا مي شوند رفع نمايد.
7 ــ ديگر دعا کند که خداوند هر سببي که موجب تعجيل اين فرج است به عافيت ميسّر نمايد.
8 ــ ديگر دعا کند که خداوند متعال آنچه مانع در تعجيل اين فرج است به عافيت دفع نمايد، و در احاديث وارد شده که: چند چيز است که موجب غيبت آنحضرت (عليه السلام) شده و مانع از تعجيل در ظهور آنحضرت است، و لکن دعا در دفع همه آنها تأثير دارد که در هريک به کيفيّت خاصّه اثر مي گذارد. البته اين مقام گنجايش ذکر آنها را ندارد.
9 ــ ديگر دعا کند که خداوند جميع انصار و ياوران آل محمّد (عليهم السلام) را ــ خصوصاً انصار و ياوران حضرت صاحب الأمر (عليه السلام) که در قيد حياتند يا در اصلاب و ارحام مي باشند و بعدها به اين عالم خواهند آمد ــ ياري نمايد.
و وجه اينکه آنها در زمره دعا گويان و انصار آنحضرت (عليه السلام) مي شوند؛ آن است که هر کس در انجام عملي ــ چه در خود عمل يا در مقدّمات آن يا در رفع موانع آنــ سعي نمايد، پس در واقع از اهل آن عمل خواهد بود. چنانکه مقتضاي اخبار و نظر عرف و اهل اعتبار نيز همين است.
10 ــ ديگر دعا کند بر وجه کلّي که خداوند در فرج آل محمّد عليهم السَّلام تعجيل فرمايد، خصوصاً با ضميمه صلوات به اين نحو:
«اَللّهمَ صَلِّ عَلي محمّد وَ آلِ محمّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ».
و اين نوع دعا؛ فضيلت مخصوص دارد، که علامّه مجلسي(رحمه الله) در «مقياس المصابيح» از کفعمي (رضي الله عنه) روايت کرده که حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
«هر کس بعد از نماز صبح و ظهر اين صلوات را بخواند؛ نميرد تا قائم آل محمّد (عليهم السلام) را ملازمت کند». [5] .
11 ــ ديگر آنکه بر دشمنان آنحضرت(عليه السلام) لعن نمايد، و مخذول و مقهور شدن آنها را از خداوند متعال بخواهد، چنانچه در «بحار» و «تفسير حضرت امام حسن عسکري (عليه السلام)» روايت فرموده از حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) به اين مضمون که:
هرکس دشمنان ما را لعن نمايد، ملائکه لعن او را مي شنوند و به لعن او؛ آنها نيز همه دشمنان ما را لعن مي نمايند، و به درگاه الهي شهادت مي دهند که اين بنده آنچه مي توانست نصرت و ياري اولياء تو را نمود، پس دعا در حقّ او مي نمايند، پس از حضرت احديت جل شانه به آنها خطاب مي رسد که: دعاء شما را در حقّ او شنيدم «و صليت علي روحه في الأرواح و جعلته من المصطفين الأخيار». [6] .
12 ــ ديگر آنکه از براي وجود اقدس و اشرف آنحضرت صلوات الله عليه دعا کند، و از خداوند متعال سلامت و عافيت حضرتش را از جميع آفات و عاهات روحي و جسمي، و از جميع هموم و احزان؛ درخواست نمايد.
و لکن اين قسم دعا به بعض خصوصيّات آن؛ نصرت و ياري آنحضرت در جهات دنيوي ايشان خواهد شد، و بيان آن در فصل سوّم از باب اوّل خواهد آمد ان شاء الله تعالي.
و همه اين عناويني که در باب دعا در امر فرج آنحضرت (عليه السلام) ذکر کرديم؛ مضمون همه آنها در فقرات دعاهائي که در مورد آن حضرت(عليه السلام) وارد شده مذکور است، علاوه بر آنکه گفتيم با اين عناوين نصرت و ياري به وجود مبارک آن حضرت(عليه السلام) نيز حاصل مي شود.
پس هر کس به هريک از اين عناوين به زبان خود دعا نمايد يعني آنچه از ادعيه مخصوصه وارد شده ــ که مشتمل براين عناوين است ــ تلاوت کند، پس بدين وسيله در زمره ياران آنحضرت (عليه السلام) محسوب خواهد بود، و به فيض کامل نصرت و ياري ايشان فائز خواهد شد، و توضيحات بيشتر در اين مورد؛ در کيفيّت يازدهم خواهد آمد.
پاورقي
[1] مستدرک الوسائل ج5 ص240 حديث5775.
[2] ترجمه: اين فضل خداست که بر هرکس بخواهد عطا مي کند. (سوره مائده آيه54).
[3] بحارالانوار ج7 ص94.
[4] رجوع شود به کافي: ج2 ص507 و 508.
[5] بحارالانوار ج51 ص32.
[6] ترجمه قسمت عربي: «و به روح او در بين ارواح درود مي فرستم، و او را از برگزيدگان قرار دادم». (تفسيرامام حسن عسکري (عليه السلام) ص47، بحارالانوار ج27 ص222 حديث11).