امر ائمه بر دعا در هنگام شدائد و مهمات
قسم دوّم در بيان اخباري است که وارد شده در آنکه ائمّه اطهار (عليهم السلام) در حوائج و مهمات خاصه خود، شيعيان و اولياء خود را امر مي فرمودند که دعا براي اصلاح آن حوائج و مهمات بنمايند.
از آنجمله در «بحار» روايت شده: بالاسانيد العديدة عن أبي هاشم جعفري، قال: دخلت علي أبي الحسن عليّ بن محمّد (عليه السلام) و هو مهموم عليل، فقال لي: يا أباهاشم! إبعث رجلا من موالينا إلي الحير يدعوا الله لي.
فخرجت من عنده فاستقبلني عليّ بن بلال فأعلمته ما قال لي و سألته أن يکون الرجل الّذي يخرج.
فقال: السمع و الطاعة، و لکنّني اقول: إنّه أفضل من الحير، إذا کان بمنزلة من في الحير، و دعائه لنفسه أفضل من دعائي له بالحير، فأعلمته (عليه السلام) ما قال.
فقال لي: قل: له کان رسول الله (صلي الله عليه وآله) افضل من البيت و الحجر، و کان يطوف بالبيت و يسلّم الحجر، و انّ لله تبارک و تعالي بقاعاً يحبّ أن يدعي فيه فيستجيب لمن دعاه». [1] .
يعني: حضرت امام عليّ النقي (عليه السلام) مريض بودند، فرمود: اي ابي هاشم! مردي از دوستان ما را جانب کربلا بفرست تا در حرم حضرت ابي عبدالله الحسين (عليه السلام) از براي من دعا نمايد؛ که خداوند عافيت مرحمت فرمايد.
پس از خدمت ايشان بيرون رفتم، در اين حال علي بن بلال رو به جانب من مي آمد، فرمايش ايشان را به او گفتم و از او درخواست کردم که او براي امتثال فرمايش امام (عليه السلام) برود.
پس گفت سمعاً و طاعتاً، و لکن مي گويم که آنحضرت (عليه السلام) خود از حائر افضل مي باشد، و او خود مثل کسي است که در حائر مي باشد و امام است، و دعاء ايشان از براي خود افضل است از دعاي من در حقّ ايشان و در حائر.
پس اين کلام را به آنحضرت (عليه السلام) گفتم، به من فرمود: به او بگو: حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) از کعبه معظمه و از حجر الاسود افضل بودند و با اين حال طواف کعبه را مي فرمودند و حجر الاسود را مي بوسيدند، بدرستيکه از براي خداوند تبارک و تعالي بقعه هائي است که دوست مي دارد در مکانها خوانده شود، پس هر کس او را بخواند اجابت فرمايد، و حائر از جمله آن بقعه ها مي باشد.
و از آن جمله در کتاب «شفاء الصدور» از شيخ فقيه زاهد عارف احمد بن فهد حلّي (رضي الله عنه) در «عدة الداعي» روايت کرده که حضرت صادق(عليه السلام) مريض شدند، به کسان خود امر فرمود که شخصي را اجير کنند که براي ايشان کنار قبر مطهر امام حسين (عليه السلام) دعا کند.
پس کسي را يافتند و به او گفتند، گفت: مي روم، ولي حسين (عليه السلام)؛ امام مفترض الطاعة است، و او نيز مفترض الطاعة است.
پس برگشتند بسوي حضرت صادق (عليه السلام) و کلام او را خبر دادند، آنحضرت در جواب فرمود: امر چنان است که آن شخص گفته، و لکن ندانسته که خداي تعالي را بقعه هائي است که دعا در آنها مستجاب مي شود، و آن بقعه که قبر حسين (عليه السلام) در آن است از آنهاست. [2] .
پس از همه اين اخبار و اخباريکه در باب طلب دعا نمودن ائمّه اطهار (عليهم السلام) از شيعان و اولياء خود وارد شده است، چنين استفاده مي شود که دعاء مؤمن تأثير در اصلاح حوائج و کشف هموم و غموم ائمّه(عليهم السلام) دارد.
و اين منافات ندارد با آنکه خود ايشان وسيله همه فيوضات الهي براي ديگران هستند، و از غير خود در همه جهات جزئيه و کلّيه بي نياز مي باشند، چرا که همان طوريکه خداوند متعال جل شأنه با آنکه از غير خود ـ يعني همه موجودات ـ غني و بي نيازمي باشد، و لکن بندگان را امر به عبادتش فرموده، و نيز از آنها طلب ياري نموده، و از آنها قرض خواسته، اينها همه به اين حکمت است که آنها در صدق عقيده شان و ضعف آن در مقام دوستي با خداوند امتحان شوند، و همچنين بوسيله عبادت و نصرت او لياقت و قابليت رحمتهاي او را پيدا نمايند، چنانچه در مقدّمه اين رساله به آن اشاره شد.
همچنين است امر نسبت به اولياء معصومين او (عليهم السلام) که دوستان آنها در مقام خدمات و احسان و نصرت با آنها (عليهم السلام)؛ در صدق عقيده مودّت و محبّت خود امتحان مي شوند، و نيز اين وسائل تطهير و تزکيه مي شوند، و از براي فيوضات و رحمتهاي الهيّه ــ خصوصاً عطيّه هاي مهمّ و نيکوي اُخروي و درجات عاليه جنان و رضوان ــ که بوسيله ائمّه معصومين (عليهم السلام) عطا کرده مي شود قابل مي گردند.
چنانچه در احاديث بسياري در «کافي» و غير آن خصوصاً در باب «صله به امام(عليه السلام)» و باب «خمس» به حکمت آن تصريح شده است. [3] .
پس دعا هم براي آنها مثل ياري کردن آنها در جهاد و جنگ با دشمنان آنها و مخذول و مغلوب کردن دشمنانشان است، و به اين سبب کشف حزن ائمّه معصومين (عليهم السلام) مي شود، اگرچه آن شکست دشمنان نيز در واقع به يمن افاضه غيبيّه الهيه از جانب خود آنها(عليهم السلام) مي باشد.
پاورقي
[1] بحارالانوار ج101 ص113 حديث34.
[2] عدّة الداعي ص57.
[3] کافي ج1 ص537 و 538.