بيان روايت وارده در مذمت ترک تقيه
مقصد دوّم: در بيان احاديثي که در مذمّت ترک تقيّه ــ در مواردي که لازم است ــ نقل شده است، که به ذکر پنج حديث اکتفا مي شود.
حديث اوّل: در کتاب «کافي» نقل شده از حضرت صادق (عليه السلام) که فرمود:
«احتراز و اجتناب نمائيد از بجا آوردن عملي که ما بواسطه آن مورد سرزنش و بدگوئي مردم واقع مي شويم، به تحقيق که پدر بواسطه عمل فرزندش مورد سرزنش قرار مي گيرد، و از براي امام خود زينت باشيد، و مايه ننگ و وهن ايشان نباشيد». [1] .
حديث دوّم: باز در آن کتاب نقل شده از حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) از حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) که فرمود:
«تقيّه دين من و دين پدران من مي باشد وايمان ندارد کسيکه تقيّه نمي کند». [2] .
حديث سوّم: همچنين در آن کتاب از عبدالله بن ابي يعفور نقل شده که گفت: شنيدم از حضرت صادق (عليه السلام) که فرمود:
«تقيّه سپر مؤمن است ـ از شرّ اعداء ـ و حرز مؤمن است ـ از وقوع در فتنه ها و بلاها ـ و کسيکه تقيّه نمي کند ايمان ندارد، همانا کسيکه حديثي از احاديث ما به او مي رسد؛ و متمسّک به آن مي شود؛ و وسيله قرب ما بين خود و خداوند متعال قرار مي دهد؛ پس اين تمسّک براي او در دنيا عزّت و در آخرت نور مي باشد، و همانا کسيکه حديثي از احاديث ما به او مي رسد، و او آن را فاش کند ـ نزد غير اهلش ــ اين امر موجب ذلّت او در دنيا مي شود و خداوند اين نور را از او بر مي دارد». [3] .
حديث چهارم: باز از معلّي بن خنيس از حضرت صادق (عليه السلام) روايت نموده که حضرتش فرمود:
«اي معلّي! پنهان کن امر ما را و آن را فاش مکن، همانا هرکه امر ما را پنهان نمايد و آن را فاش نکند، خداوند او را بواسطه اين کتمان در دنيا عزيز مي کند و در آخرت آن را نوري در پيشاني او قرار مي دهد که راهنماي او بسوي بهشت مي شود.
اي معلي! بدرستيکه تقيّه از دين من و دين پدران من مي باشد و کسيکه تقيّه نمي کند ايمان ندارد.
اي معلي! بدرستيکه خداوند دوست مي دارد که در پنهاني عبادت شود، چنانکه دوست مي دارد در آشکار عبادت شود.
اي معلي! بدرستيکه فاش کننده امر ما مثل کسي است که امر ما را انکار کرده است». [4] .
حديث پنجم: نيز از محمّد بن ابي نصر روايت شده که گفت: مسئله اي از حضرت رضا (عليه السلام) سئوال کردم، پس ابا کرده و جواب ندادند، آنگاه فرمود:
«اگر چنانچه هر چه مي خواهيد به شما عطا کنيم، به صلاح شما نخواهد بود و موجب گرفتاري صاحب شما خواهد شد، حضرت اباجعفر (عليه السلام) فرمود:
خداوند امر ولايت خود را نزد جبرئيل (عليه السلام) پنهان گردانيد، و جبرئيل آن را نزد حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) پنهان کرد، و حضرت رسول (صلي الله عليه وآله) آن را نزد اميرالمؤمنين(عليه السلام) پنهان نمود، و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نزد آنکسي که خدا مي خواست آن را پنهان کرد، پس شماها آن را فاش مي کنيد، کيست آن کس که بتواند يک حرفي را که شنيده باشد نگاه دارد؟
حضرت اباجعفر (عليه السلام) فرمود: که در حکمت آل داود (عليه السلام) چنين آمده است که: سزاوار است از براي مسلمان آنکه بتواند خود داري کند، و توجّهش به حال خود باشد که غفلت پيدا نکند، و به اهل زمان خود بينائي داشته باشد، ــ يعني بداند با هرکس چه نوع سلوک کند، و هر حرفي را به چه کسي اظهار کند ــ پس از خداوند متعال بترسيد و حديث مارا ــ نزد هرکس ــ فاش نکنيد.
پس اگر جز اين بود که خداوند از اولياء خود دفاع مي کند و از دشمنان خود به خاطر اوليائش انتقام مي گيرد (پس دشمنان به سبب عناد خود، مؤمنين رانابود مي کردند) آيا نمي بيني که خداوند متعال با آل برمک چه کرد؟ و چگونه از براي حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) انتقام گرفت؟
و بتحقيق طائفه بنو اشعث در خطر عظيم بودند، پس خداوند خطر را از آنها دفع فرمود، بواسطه موالات آنها با حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام)، و شماها که در عراق هستيد کارها و کردارهاي اين فراعنه را مي بينيد و آنکه چگونه خداوند آنهارا مهلت داده است.
پس بر شما باد ترس از خداوند عزّوجلّ، و دنيا شما را مغرور نکند، و بواسطه مشاهده حال کسيکه به تحقيق خداوند او را مهلت داده، فريب نخوريد، پس در اين حال چنين خواهد شد که امر فرج الهي شما مهيا و فراهم خواهد است». [5] .
پاورقي
[1] کافي ج2 ص219 حديث11.
[2] کافي ج2 ص219 حديث12.
[3] کافي ج2 ص218 حديث5.
[4] کافي ج2 ص223 حديث8.
[5] کافي ج2 ص224 حديث10.