بيان فضل زيارت عاشورا و فائز شدن بنده به درجات انبياء
تنبيه اوّل: در بيان و توضيح فضل بعضي از اعمال و عباداتي که بنده بوسيله آنها به مقام انبياء و اوصياء (عليهم السلام) فائز مي شود، و به درجات عاليه آنها مي رسد؛ وارد شده.
از جمله آن اعمال؛ اين عمل شريف يعني زيارت عاشورا و نيز کليّه زيارات حضرت ابي عبدالله (عليه السلام) است ـ که ذکرشد ـ که بنده بوسيله آن به درجات عاليه انبياء و اوصياء صديقين و شهداء فائز مي شود، و در اجر مصائب جليله آنها شريک، و به ثواب زيارت نمودن آنها حضرت ابي عبدالله (عليه السلام) را ــ بر وجهي که بيان شد ــ نائل مي شود.
سيد جليل رضي الدين علي بن طاووس(رضي الله عنه) درکتاب مستطاب «اقبال» مي فرمايد:
و إذا أوجدت في کتابنا أنّ من عمل کذا فله کذا مثل عمل الأنبياء و الأوصياء و الشهداء و الملائکة (عليهم السلام) فلعلّ ذلک أنّه يکون مثل عمل أحدهم إذا عمل هذا الّذي يعمله دون ساير أعمالهم أو يکون له تأويل آخر علي قدر ضعف حالک و قوّة حالهم، فلاتطمع نفسک بما لا يليق بالانصاف و لا تبلغ بها ما لايصحّ لها من الأوصاف و لا تستکثر لله جلّ جلاله شيئاً من العبادات، فحقّه أعظم من أن يؤدّيه أحد و لو بلغ غايات و يقع الطاعات لک دونه جلّ جلاله في الحياة بعد الممات». [1] .
ومطلب ديگري که در توضيح و بيان اين امر محتمل است براين وجه است که: هر گاه سلطاني جليل الشأن و عظيم القدر باشد و از براي او رعايا و غلاماني باشد که آنها در مراتب و کمالات متفاوت باشند، پس عطاء و احسان سلطان نسبت به آنها بر حسب تفاوت مراتب کمالات آنها مختلف است، هم در کيفيّت و هم در کميّت، پس بعضي را لايق است که درّ و جواهر عطا فرمايد، و بعضي را لايق است که دينار عطا نمايد، و بعضي را سزاوار است که درهم عطا کند.
و هر طائفه اي از آنها هم به حسب کميّت مختلف اند، مثلا به بعضي شايسته است هزار عدد بدهد، و به بعضي ده هزار، و به برخي صد هزار و بيشتر از اين. و اين مراتب در هر طايفه يا در هر صنفي به جهت کمالي است که دارند، از قبيل معرفت و شناخت به سلطان يا محبّت با او، يا اطاعت و خدمتگذاري او.
ولکن گاهي بعضي ازکسانيکه در طبقه دوّم و سوّم مي باشند در خصلت هاي حميده و خصيصه هاي نيکو ممتازند و به طبقه اوّل شباهت دارند، پس به اين جهت لياقت پيدا مي کنند که در حقّ آنها مثل آنچه به طبقه اوّل اختصاص داشت ــ در کيفيّت که از درّ و جواهر باشد ــ عطا شوند، و لکن در کميّت و مقدار نيز هرگاه با بعض از اهل درجه اولي مساوي شود و در کمالات مماثلت داشته باشند، و لکن هر گاه با بعض ديگر از اهل آن طبقه در کمال درجات کمالات مماثلت نداشته باشند، پس در عطاياي مخصوصه به آنها هم در کميّت مساوي نمي شوند، اگر چه در کيفيّت به عطاي آنها مماثلت پيدا نمايد.
پس بسا باشد که بعضي از آنها ــ يعني طبقه اوّل ــ لايق عطا صد هزار از جواهر ــ بواسطه رفعت کمال ــ باشد، و لکن اين شخص که در جمله طبقه اوّل است بواسطه رفعت و کمال لايق عطا صد هزار از درّ و جواهر است و لکن شخصي که در جمله طبقه دوّم و سوّم مي باشد و در بعضي کمالات شباهت با اهل آن طبقه دارد نه در جميع آن کمالات؛ لايق عطا به ده هزار يا کمتر از جنس جواهرات و لآلي باشد.
پس همچنين محتمل است که عطا پروردگار عمّ نواله در حقّ طبقات بندگان نيز چنين تصور شود، که مرتبه اوّل انبياء و اوصياء (عليهم السلام)، و بعد از آن طبقه علما و اولياء و اتقياء، و بعد از آن مؤمنين از اهل ولاءاند، که درجات و مراتب اين طبقات در کمالات و معارف الهي، ونيز در خلوص محبّت و در مرتبه تحمّل عبوديت به چندين برابر هر طبقه اي نسبت بما بعد خود متفاوت است.
پس هر مقام عالي و درجه رفيعي که در حقّ طبقه اوّل ــ يعني انبياء و اوصياء (عليهم السلام) ــ عطا شود در آن مقامات خصوصياتي است مانند حسن و جلال و جمال و ضياء، و نيز زيادي وسعت و رفعت که اين خصوصيات از براي طبقه دوّم نيست، و همچنين است طبقه دوّم نسبت به طبقه سوّم.
لکن گاهي مي شود که در طبقه دوّم و سوّم کسي باشد که به خاطر خصوصيت خاصي از کمالات يا اعمال صالح از ديگران ممتاز شود و به آن خصوصيت با اهل طبقه اوّل مشابهت پيدا نمايد، پس به اين واسطه لياقت پيدا نمايد که به او از درجات عاليات و مقامات رفيعات عطا شود مانند آنچه به طبقه اوّل ــ در شدّت حسن وجلال و جمال ــ عطامي شود، اگر چه به مقام آنها در زيادي کمال و ارتفاع نرسد.
و اين مطلب بر حسب ضرورت در مذهبِ حقّ ثابت است که درجات محمّد و آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين در مقام معرفت و نيز محبّت الهي فوق همه درجات انبياء و اولياء مي باشد، و به اين سبب درجات آنها برتر و شريف تر و کامل تر از همه درجات عالي و مقامات رفيع آنها در جنان است.
و همچنين به مقتضاي احاديث و اخبار روشن است که برترين و شريف ترين صفت کمالي و عمل صالحي که محبوب و مرضي عندالله و موجب رسيدن هر کس به درجات عالي است معرفت و شناخت کامل و محبّت خالص است نسبت به ذات مقدس حضرت احديّت جلّ شأنه، و بزرگترين بلکه عمده ترين اصل در وصول به اين مقام از معرفت و محبّت الهي کمال معرفت و خلوص محبّت به آن انوار طيّبه صلوات الله عليهم اجمعين مي باشد، و در احاديث زيادي در حقّ شيعيان و دوستان تصريح فرموده اند که: «يدخلون مدخلناو يردون موردنا».
يعني: شيعيان در اين درجه معرفت و محبّت مي باشند.
و فقرات زياد ديگري نيز به اين مضمون وارد شده از آن جمله آنچه در حقّ زوّار حضرت ابي عبدالله (عليه السلام) وارد شده است، چنانچه اکمليت مقام و قرب مقامات انبياء عظام حتّي اولي العزم (عليهم السلام) بر حسب اکمليّت مرتبه معرفت و محبّت آنها نسبت به ذات مقدّس او است که بوسيله اکمليّت معرفت و محبّت آنها نسبت به آن انوار طيبه (عليهم السلام) مي باشد.
پس آن شيعيان کامل و مخلص که بواسطه مقام معرفت و محبتشان با اهلبيت طاهرين صلوات الله عليهم اجمعين در اتّباع و پيروي آنها و تسليم شدن امرشان را در بذل جان و مال و عرض و اولاد کمال سعي و استقامت را دارند، و بدين وسيله مشابهت و مماثلت در صفات و کمالات آنها به مراتب کمال معرفت و محبّت و عبوديّت حضرت احديّت جلّ شأنه پيدا مي کنند، و از اين جهت از براي مجالست و مؤانست با آنهافائز مي شوند و صلاحيت پيدا مي کنند، و داخل در درجات آنها مي شوند. و به آنها ــ يعني شيعيان و دوستان ــ درجه مماثل و مشابه با جمله از درجات رفيعه اهلبيت (عليهم السلام) عطا مي شود، و از نعمتهاي خاص ايشان به اين گروه از شيعيان مرحمت مي فرمايند، و بر سر همان خوان و سفره طعامي که آنها تشريف دارند او را بنشنانند.
و امّا بعضي از آن شيعيان به عنوان شهادت؛ اظهار اخلاص و محبّت خود را نمودند، و در اين طريق بذل جان و اهل و اولاد نمودند، و جمع ديگري که اين نحو اظهار اخلاص و محبّت برايشان ميسّر نشد، و لکن بواسطه همان کمال اخلاص و محبت اشتياق زيادي دارند که اين نوع نصرت و ياري براي آنها هم ميسّر شود، و آرزو چنين شهادتي را داردند، پس آنچه در اين حال براي آنهاميسّر است سعي مي کنند، و قبر منّور آنحضرت (عليه السلام) را زيارت مي کنند.
و جمعي ديگر که هيچ يک از اين دو مرتبه ــ نه بذل مال و جان در مقام شهادت، و نه در مقام زيارت قبر منوّر ــ براي آنها ميسّر نشده و لکن با کمال اشتياق قلبي واقعي با همان مرتبه معرفت و محبّت خالص و کامل در هر مقام و هر مکاني که باشند آنحضرت (عليه السلام) را زيارت مي کنند، پس بعد از آنيکه خداوند عالم جلّ شأنه از صدق نيّت بنده و اشتياق حقيقي او که از اثر معرفت و محبّت خالصه در قلب او مي باشد مطّلع شد، که با اين حالت آنحضرت (عليه السلام) زيارت مي کند، پس به او از آن فضائل کامله که به زوّار قبر منوّرش و به شهداي با آنحضرت (عليه السلام) اختصاص دارد؛ عطامي کند، و او را با آن شهدا و زوّار؛ با ائمه طاهرين(عليهم السلام) در درجات عالي؛ داخل مي کند.
چنانچه به اين مطلب حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) با علقمه در فقره اي در مورد متن عاشوراء مشهوره تصريح فرموده:
«إن استطعت أن تزوره في کلّ يوم بهذه الزيارة فافعل فلک ثواب جميع ذلک» [2] .
يعني: اگر بتواني آن جناب (عليه السلام) را به اين زيارت همه روزه زيارت نمائي پس بجا آور که همه اين ثوابها که ذکر شد از براي تو خواهد بود.
و اين فرمايش بعد از آني است که آنحضرت (عليه السلام) جمله اي از ثوابهاي زيارت حضرت ابي عبدالله (عليه السلام) را در کربلا و در روز عاشورا بيان فرمودند از قبيل حجّ و عمره و جهاد و مصائب انبياء و اوصياء و شهدا و صديقيين به وجهي که در فضائل زيارت عاشورا و علقمه گذشت.
عرض کرد: اگر چنانچه از شهرهاي دور بخواهم زيارت کنم چه نوع و به چه بيان زيارت کنم؟
پس حضرت متن زيارت مشهوره عاشورا را بيان فرمودند، و جمله اي ديگر از فضائل زيارت عاشورا را از محو سيّئات و بلندي درجات و عطا حسنات و حشر به هيئت شهدا آنحضرت (عليه السلام) و دخول در درجات آنها و ثواب جميع زائرين ايشان از روز شهادت؛ بيان کردند، چنانچه بيان اينها هم گذشت.
و مفاد اين جمله فرمايش در اين مقام با علقمه اين است که هرگاه اين زيارت را در هر مکان و زماني ـ ولو غير کربلا و عاشورا ـ بخواند همه اين ثوابهائي که در کربلا و عاشورا عطا مي شد به او مرحمت مي شود.
و شاهد ديگر براين امر؛ فرمايش حضرت صادق(عليه السلام) به صفوان است که مي فرمايد:
«فإنّي ضامن علي الله تعالي لکلّ من زار بهذه الزّيارة و دعا بهذا الدعاء من قرب أو بعد، أنّ زيارته مقبولة و سعيه مشکور و سلامه واصل غير محجوب، و حاجته مقضيّه من الله بالغاً ما أبلغت و لاَُنجينّه». [3] .
و باز مي فرمايد: «و قد اي الله عزّوجلّ من زار الحسين (عليه السلام) بهذه الزيارة من قرب أو بعد و دعا بهذا الدعا قبلت منه زيارته و شقفت في مسئلته بالغاً ما بلغت و أعطيت سئوله و أقلبه مسروراً يرأ عينه بقضاء حاجته و الفوز بالجنّة و القسق من النّار و شفّعته في کلّ من شفّع خلا ناصب لنا اهل البيت»
و باز مي فرمايد: «يا صفوان! إذا أحدث لک إلي الله حاجة فزر بهذه الزيارة من حيث کنت و ادع الدعاء و سل حاجتک و بک تأتک من الله»
يعني: بدرستيکه من از براي هر کسيکه به اين زيارت؛ زيارت نمايد و بخواند اين دعا را از نزديک يا از دور بر خداي تعالي ضامنم که زيارت او قبول شود و سعي او مزد داده شود، و سلام او به آنحضرت (عليه السلام) برسد، و چيزي مانع آن نشود، و حاجت او از جانب خداوند بر آورده شود، هر قدر و هر اندازه که باشد، و محروم نفرمايد خداوند او را.
و به تحقيق خداوند عزّوجلّ قسم ياد فرموده است که: هر کس زيارت کند امام حسين (عليه السلام) را به اين زيارت از نزديک يا دور و اين دعا را بخواند؛ قبول نمايم زيارت او را و بر آورم خواهش او را ــ هر چند بسيار و بزرگ باشد ــ و حاجت او را عطا کنم، و او را در حالي که خوشحال است برگردانم، و به سبب بر آورده شدن حاجتش و فائز گرديدنش به بهشت و آزاد شدنش از آتش چشمش روشن باشد، و شفاعتش را درباره هرکس به غيراز دشمن ما اهلبيت قبول کنم.
اي صفوان! هرگاه براي تو حاجتي به سوي خداوند روي داد، پس با اين زيارت در هر کجا که باشي زيارت کن، و اين دعا را بخوان و حاجت خود را از پروردگار خودت بخواه که از جانب خداوند خواهد آمد.
البته ذکر همه اين مثوبات نيز به طريق اجمال گذشت.
و از جمله شواهد بر اين مطلب آنچه در اخبار متعددي در باب مطلق زيارات واردشده که: هرگاه کسي از دور ـ هر جاي عالم که باشد ـ حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) را زيارت نمايد؛ پس او واقعاً زائر خواهد بود و به ثوابهاي جليله زائر فائز مي شود، خصوصاً در صورتي که براي او رفتن به کربلا مقدور نباشد.
و نيز از جمله شواهد بر اين مطلب آنچه در اخبار زيادي درباره همه اعمال و عبادات وارد شده است که: هرگاه واقعاً بنده مؤمن عملي را قصد و نيّت کند و اصلا بجا آوردن آن عمل مقدور او نشود ــ تا چه رسد که بعضي از مقدمات آن را بجا آورد ــ خداوند اجر کامل آن عمل را بر وجهي که اگر بجا آورده بود؛ به او عطا مي فرمايد در حالتي که بداند بنده صدق نيّت دارد و حقيقتاً به آن عمل اشتياق دارد.
و از آن جمله اخبار وارده درباره مريض است که همه اعمالي که در حال صحّت بجا مي آورده؛ و بواسطه مرض از آنها ممنوع شده؛ برايش نوشته مي شود.
و از آن جمله است آنچه در باب افطار دادن به روزه دار وارد شده است؛ که اگر نتوانست اطعام کند؛ اجر کامل اطعام و افطار به او عطا مي شود و گرچه به شربت آبي افطار دهد.
و از آن جمله است آنچه در باب نماز شب وارد شده است، که هرگاه نيّت بيدار شدن دارد و لکن قهراً بيدار نشد پس ثواب آن را درمي يابد و هر نفسي که مي کشد ثواب تسبيح دارد.
و از آن جمله آنچه وارد است که هر عملي را که سبب مقدور نشدن آن الهي باشد و بنده در آن تقصير نداشته باشد پس خداوند اولي است به عذر در آن؛ عمل که عذر او را بپذيرد.
و از آن جمله است آنچه که در روايتي از حضرت صادق (عليه السلام) گذشت به اين مضمون که: بنده فقير آرزو مي کند که الهي! به من چنين و چنان از سعه و قدرت براي اعمال حسنه و خيرات عطا فرما، پس خداوند اجر کامل آن اعمال را ــ در صورتي که مي توانست بجا مي آورد ــ براي او مي نويسد.
واز آن جمله است اين فرمايش نبوي(صلي الله عليه وآله) که:
«لکلّ امريء مانوي»
بنابر آن وجهي که در معناي اين فرمايش است که: از براي هرکس هر عملي را که در دل و نيّت داشته باشد؛ ثابت است، چه بجا آوردن آن عمل مقدور او بشود يا نشود.
و از آن جمله است آنچه در روايتي از حضرت صادق (عليه السلام) در بيان معناي اين حديث نبوي گذشت که:
«نيّة المؤمن خير من عمله»
به اين مضمون که هميشگي بودن مؤمنين در بهشت؛ بخاطر نيات آنها در دنيا است، که اگر هميشه در آن باقي باشند اطاعت و عبادت خداوند را نمايند.
و از آن جمله است آنچه از اين آيه شريفه (اِنَّ الله واسِعٌ عليم) [4] استفاده مي شود.
خلاصه مضمون آن چنين است که: رحمت و عطاياي خداوند متعال وسعت دارد، يعني نسبت به همه بندگان در همه زمانها به همه درجات آن.
و چونکه مقتضاي حکمت اين است که هر درجه از رحمت و فيض کامل در محل قابل عطا شود، و لهذا از جمله مقام وسعت رحمت الهي و کمال کرم او اين است که اسباب و وسائل اعمال خيريّه و عبادات را مقرر و معيّن فرموده؛ تا بدين وسيله نفوس آنها تزکيه و تکميل و قابل براي رحمت کامل الهي شود.
پس هريک از بندگان که با اشتياق به سوي آن رحمتهاي کامله در مقام عمل کردن به آن اعمال و وسائل بر آمد که بجا آورد، پس قهراً مقدار سعي او در آن وسائل کاملتر شده؛ و صلاحيّت و قابليّت او براي وصول به آن رحمتها کاملتر خواهد شد، و لکن هرگاه آن اشتياق را داشته باشد به گونه اي که هرچه از آن وسائل ميسّر شود او سعي کند، و لکن بجا آوردن آن وسائل و آن اعمال مقدور او نباشد، پس مقتضي آن سعه رحمت آن است که چنين بنده که از جانب خداوند قادر است و آن حال اشتياق را هم دارد به وجه مزبور پس بايد او را از آن رحمت کامله که اگر عمل را بجا مي آورد به او عطا مي فرمود در اين حالت هم محروم نفرمايد و به وجه کامل عطا نمايد.
و نيز مؤيّد جميع آنچه ذکر گرديد، روايتي است که در «بحار» از حضرت اميرالؤمنين صلوات الله عليه به اين مضمون نقل شده که:
«حقّ تعالي به مؤمنيني که در زمان غيبت امام (عليه السلام) صبر کرده و منتظر فرج و ظهور آنحضرت هستند؛ بواسطه همين مقدار احکام ظاهري که بجا آورده اند ثواب احکام و عبادات واقعي را که به آن دست رسي ندارند و اگر ظاهر بود بجا مي آوردند؛ عطا مي فرمايد. [5] و غيرازاينها اخبار و روايات زيادي بعنوان مؤيّد براين مطلب نقل شده است.
پاورقي
[1] ترجمه: اگر در کتاب ما به مواردي برخوردي که بيان کرده ايم که: هرکس فلان عمل را انجام دهد براي او مانند عمل انبياء و اوصياء و شهداء و ملائکه نوشته مي شود، شايد توجيه آن چنين باشد که براي او مثل يک عمل از اعمال آنان که انجام مي دهند نوشته مي شود، نه اعمال ديگر آنان.
تاويل ديگر اينکه به اندازه ضعف حال تو و قوّت حال آنان، پس بنابراين نفست به طمع نيافتد به آن چيزي که انصافاً لياقت اش را ندارد، و نرسد به اوصافي که براي او صحيح نيست آن اوصاف، و چيزي از عبادات را براي خدا زياد و بيشتر حساب نکند چرا که حقّ خداوند بيشتر از آن است که کسي حتي در زندگي بعد از مرگ هم به آن برسد گرچه در عبادات به غايت اش رسيده و طاعات مهمّي را انجام دهد. (اقبال الاعمال ص 630).
[2] کامل الزيارات ص 174 به نقل وسائل الشيعة ج14 ص494 حديث 19675.
[3] بحارالانوار ج 99.
[4] سوره بقره آيه 115.
[5] بحارالانوار ج52 ص143 حديث61.