بازگشت

ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري


عثمان بن سعيد از قبيله بني اسد بود و به مناسبت سکونت در شهر سامرّأ، «عسکري» نيز ناميده مي شد. در محافل شيعه از او به نام «سمّان» (= روغن فروش) ياد مي شد، زيرا به منظور استتار فعاليتهاي سياسي، روغن فروشي مي کرد و اموال متعلق به امام را، که شيعيان به وي تحويل مي دادند، در ظرفهاي روغن قرار داده به محضر امام عسکري مي رساند. [1] او مورد اعتماد و احترام عموم شيعيان بود. [2] گفتني است که عثمان بن سعيد قبلاً نيز از وکلا و ياران مورد اعتماد حضرت هادي و حضرت عسکري - عليهما السلام - بوده است. «احمد بن اسحاق» که خود از بزرگان شيعه مي باشد، مي گويد:

روزي به محضر امام هادي رسيدم و عرض کردم: من گاهي غايب و گاهي (در اينجا) حاضر و وقتي هم که حاضرم هميشه نمي توانم به حضر شما برسم. سخن چه کسي را بپذيرم و از چه کسي فرمان ببرم؟

امام فرمود: «اين ابو عَمرو (عثمان بن سعيد عَمري)، فردي امين و مورد اطمينان من است، آنچه به شما بگويد، از جانب من مي گويد و آنچه به شما برساند، از طرف من مي رساند».

احمد بن اسحاق مي گويد: پس از رحلت امام هادي - عليه السلام - روزي به حضور امام عسکري - عليه السلام - شرفياب شدم و همان سؤال را تکرار کردم.

حضرت مانند پدرش فرمود: اين ابو عَمرو مورد اعتماد و اطمينان امام پيشين، و نيز طرف اطمينان من در زندگي و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگويد از جانب من مي گويد و آنچه به شما برساند از طرف من مي رساند. [3] .

پس از رحلت امام عسکري، مراسم تغسيل و تکفين و خاکسپاري آن حضرت را، در ظاهر، عثمان بن سعدي انجام داد. [4] نيز همو بود که روزي در حضور جمعي از شيعيان به فرمان امام عسکري - عليه السلام - و به نمايندگي از طرف آن حضرت، اموالي را که گروهي از شيعيان يمن اورده بودند، از آنان تحويل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبني بر اينکه با اين اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعيد افزايش يافته است، فرمود: گواه باشيد که عثمان بن سعيد وکيل من است، و پسرش محمد نيز، وکيل پسرم مهدي خواهد بود. [5] همچنين، در پايان ديدار چهل نفر از شيعيان با حضرت مهدي که شرح آن در اوائل اين بخش گذشت - حضرت خطاب به حاضران فرمود:

آنچه عثمان (بن سعيد) مي گويد، از او بپذيريد، مطيع فرمان او باشيد، سخنان او را بپذيريد، او نماينده امام شماست و اختيار با اوست. [6] .

تاريخ وفات عثمان بن سعيد روشن نيست. برخي احتمال داده اند او بين سالهاي 260 - 267 در گذشته باشد و برخي ديگر فوت او را در سال 280 دانسته اند. [7] .


پاورقي

[1] طوسي، الغيبة، تهران، مکتبة نينوي الحديثة ص214.

[2] طوسي، همان کتاب، ص216.

[3] طوسي، الغيبة، ص215.

[4] طوسي، همان کتاب، ص216.

[5] طوسي، همان کتاب، ص216.

[6] طوسي، همان کتاب، ص217.

[7] دکتر حسين، جاسم، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سيد محمد تقي آيت اللّهي، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه انتشارات امير کبير، 1367 ه. ش، ص 155 و.156.