بازگشت

امام خميني و رسالت جهاني انقلاب اسلامي


در پانزده خرداد سال 1342 حرکتي در اين کشور آغاز شد که مبدا تحولي شگرف در حيات اجتماعي - فرهنگي مردم مسلمان ايران گرديد و پس از پانزده سال تبديل به مهمترين تحول اجتماعي - سياسي قرن بيستم شد.

اما آن چه اين حرکت را تا به اين اندازه تحول ساز و تاثير گذار کرده بود، رهبري رادمردي بود که با پشتوانه اي عظيم و غني از فرهنگ و معارف اسلام ناب محمدي در وراي همه جريانهاي فکري حاکم بر کشور به هدايت اين حکومت پرداخته بود.

بي ترديد بايد گفت که سرزمين دلاور پرور ايران در تمامي دوران حيات خود، رهبري به اين عظمت که هم بتواند با تسخير قلوب مردم مهمترين تحول معنوي را در کشور ايجاد کند و هم با اقتدار تمام کشور را در توفان سهمگين توطئه، تجاوز و خيانت، به بهترين شکل راهبري و هدايت کند، به خود نديده است.

امروز با گذشت دو دهه از پيروزي انقلاب اسلامي، جامعه ما بيش از هر زمان ديگري نيازمند شناخت خطوط اصلي حرکت حضرت امام خميني، قدس سره، و مباني فکري ايشان است. اصول و مبانيئي که توجه به آنها مي تواند انقلاب اسلامي را در صراط مستقيم حفظ نموده و آن را از آسيبها در امان بدارد.

برخي از انديشمندان علوم سياسي بر اين باورند که هرگاه يک نهضت و انقلاب مردمي تبديل به نظام و حکومت و باصطلاح نهادينه مي شود، دوران افول و نزول آن آغاز ميگردد و به تدريج رو به اضمحلال مي گذارد. بر اساس همين باور، اين روزها گروهي در تحليلهايشان مطرح مي کنند که دوران «انقلاب اسلامي» ديگر به سر آمده است.

اما در برابر اين ديدگاه بايد گفت که نهادينه شدن يک حرکت انقلابي، زماني مي تواند موجب افول و سقوط آن شود که آرمانها و ايده آلهاي آن حرکت چنان خرد و حقير باشد که با براندازي يک نظام سياسي و تشکيل يک نظام سياسي جديد ديگر حرفي براي گفتن و هدفي براي تلاش کردن نداشته باشد.

حضرت امام، قدس سره، در سراسر دوران هرگزهدف خود در از بين بردن استبداد داخلي ومبارزه با استعمار خارجي در کشور ايران محدود نکرده بود و آن چه در پي آن بود حاکميت اسلام در سراسر جهان و کوتاه کردن دست ابرقدرتها از همه کشورهاي اسلامي بود. ايشان حرکت خود را در راستاي قيام جهاني موعود، عليه السلام، مي ديد و انقلاب اسلامي ايران را مقدمه اي براي انقلاب عظيم مهدوي ارزيابي مي کرد و از همين رو تشکيل حکومت اسلامي درايران هيچ گاه باعث نمي شد که ايشان از حرکت باز ايستد و ساير ملل اسلامي رابه فراموشي سپارد.

براي شناخت جايگاه انقلاب مهدوي در تفکر سياسي حضرت امام و تاثيري که فرهنگ انتظار در اهداف کلان و استراتژي بلندمدت ايشان گذاشته بود، در اين مقاله بخشهايي از رهنمودهاي ايشان را که در مقاطع مختلف انقلاب اسلامي ايراد شده است، مورد بررسي قرار مي دهيم.

بررسي اين رهنمودها علاوه بر اين که مي تواند به ما در شناخت اصول اساسي تفکر امام راحل، قدس سره، کمک کند، مي تواند ما را در شناسايي دليل کينه و عناد استکبار جهاني نسبت به امام و انقلاب اسلامي و درک انگيزه تلاشهاي بي پاياني که درجهت استحاله نظام اسلامي صورت مي گيرد، ياري رساند.