بازگشت

مفهوم غيبت و علل آن


شايد بتوان گفت در طول اعصار و قرون هيچ موضوعي به اندازه قيام مصلحي جهاني - که تمامي بشريت را به سوي سعادت و نيکبختي ابدي رهنمون مي سازد و داد مظلومان را از ظالمان باز مي ستاند - فکر آدميان را به خود مشغول نداشته است. و از اين رو اقوام و مذاهب گوناگون هر يک به نوعي در انتظار ظهور ابرمردي که سمبل تمام آرمانهاي بشر به حساب مي آيد به سر مي برند تا سرانجام روزي جهان را از عدل و داد پرسازد.

اما در اين ميان اعتقادي که در ميان مسلمانان و به خصوص شيعيان در مورد قيام و انقلاب مهدي موعود، عليه السلام، به عنوان مصلح کل و منجي عالم بشريت وجود دارد، اعتقادي است که در عين دارا بودن جنبه هاي آرماني از ريشه هاي عميق و مستحکم مکتبي نيز برخوردار و متکي بر بيانات ترديدناپذير پيشوايان معصوم دين است.

علما و متفکران اسلامي نيز در طول قرون متمادي ضمن بيان کلمات و احاديث پيشوايان دين در زمينه ظهور قائم آل محمد، صلي الله عليه و آله، اين اعتقاد را ترويج داده و ضمن پاسداري از انديشه مهدويت و تحکيم مباني فکري انتظار ظهور مصلح جهاني، به پاسخ شبهات مخالفين در اين باب پرداخته و بر استواري اين انديشه افزوده اند.

قبل از آن که وارد بحث از مفهوم غيبت امام عصر، عليه السلام، شويم بهتر است ابتدا به اين سؤال پاسخ دهيم که وجه تقسيم غيبت آن حضرت به غيبت صغري و کبري چه بوده، تفاوت اين دو در چيست و اصولا مرز زماني مشخص کننده اين دو غيبت از يکديگر چگونه تعيين مي شود؟

در روايات ما به طور مکرر از دو غيبت آن حضرت صحبت شده و از سالها پيش از تولد امام مهدي، عليه السلام، بر اين موضوع تصريح شده که حضرتش دو غيبت خواهند داشت که هر يک با ديگري متفاوت است.

در اينجا به چند روايت که در اين زمينه وارد شده است اشاره مي کنيم:

مرحوم «شيخ طوسي» (460 - 385 ق) در کتاب الغيبة حديثي از امام صادق، عليه السلام، نقل ميکند که در آن امام خطاب به يکي ازاصحاب خود مي فرمايد:

يا حازم ان لصاحب هذا الامر غيبتين يظهر في الثانية... [1] .

اي حازم بدان که براي صاحب اين امر دو غيبت است که پس از دومين غيبت او ظهور خواهد کرد.

همچنين امين الاسلام مرحوم «طبرسي» (م 548 ق.) در کتاب «اعلام الوري حديثي را نقل مي کند که در آن ابوبصير خطاب به امام صادق، عليه السلام، عرض مي کند که:

کان ابوجعفر، عليه السلام، يقول: لقائم آل محمد غيبتان واحدة طويلة والاخرة قصيرة.

حضرت باقر، عليه السلام، مي فرمود که براي قائم آل محمد، صلي الله عليه و آله، دو غيبت است که يکي از ديگري کوتاهتر است (نظر شما در اين مورد چيست؟)

آن گاه امام در پاسخ ابوبصير مي فرمايد:

نعم يا ابابصير احديهما اطول من الاخري... [2] .

آري اي ابوبصير (چنان که گفتي) يکي از اين دو غيبت از ديگري طولاني تر خواهد بود.

و «محمد بن ابراهيم نعماني» (م 360 ق) در کتاب الغيبة روايت ديگري را از امام صادق، عليه السلام، نقل مي کند که در آن جا امام مي فرمايد:

ان لصاحب هذاالامر غيبتين احديهما تطول حتي يقول بعضهم: مات و بعضهم يقول: قتل و بعضهم يقول: ذهب... [3] .

براي صاحب اين امر دو غيبت است که يکي از آنها چنان به درازا مي کشد که بعضي ميگويند: (آن حضرت) ديگر مرده است و بعضي ديگر مي گويند: او به قتل رسيده است و بعضي هم مي گويند: او ديگر رفته است...

مرحوم نعماني پس از بيان نه حديث که همين مضمون حديث بالا را دارند مي فرمايد:

احاديثي که در آنها وارد شده است که امام قائم، عليه السلام، دو غيبت دارند، همه از جمله احاديثي هستند که در نزد ما صحيح به حساب مي آيند، و خداوند نيز صدق گفتار امامان ما را آشکار ساخته است. [4] .

ايشان در ادامه کلامشان به تعريف غيبت صغري و کبري پرداخته و مي فرمايد:

اولين غيبت آن حضرت غيبتي است که در آن نمايندگاني از طرف امام به عنوان واسطه ميان مردم و آن حضرت منصوب شده اند که در ميان مردم آشکارا به سر مي برند و به واسطه آنها مشکلات علمي مردم حل شده و پاسخ سؤالات و معضلات آنها داده مي شود. اين غيبت، غيبت کوتاهي است که مدت آن به سر آمده و زمان آن گذشته است.

اما غيبت دوم، غيبتي است که در آن واسطه ها و نمايندگاني (که ميان مردم و امام عصر وجود داشتند) به خاطر مصلحتي که خداوند اراده کرده برداشته شده اند. [5] .

حال که با نمونه هايي از کلمات ائمه اطهار، عليهم السلام، در مورد دو غيبت صغري و کبري آشنا شديد، بهتر است به پاسخ اين سؤال بپردازيم که از نظر زماني دو غيبت چگونه از يکديگر تفکيک مي شوند.

علماي شيعه در مورد زمان پايان غيبت صغري با يکديگر اختلاف نظر ندارند، اما در مورد اينکه غيبت صغري از چه زماني شروع شده است، ميان آنان اختلاف وجود دارد؛ برخي معتقدند اين غيبت با تولد امام عصر، عليه السلام، آغاز شده است و برخي ديگر بر اين عقيده اند که آغاز آن با وفات پدر ارجمند آن حضرت، امام عسکري، عليه السلام، بوده است.

«شيخ مفيد» (م 413 ق) در کتاب الارشاد قول اول را پذيرفته و مي فرمايد:

غيبت کوتاهتر آن حضرت از زمان تولد ايشان شروع شده و تا زماني که رابطه شيعيان با آن جناب از طريق نمايندگان و واسطه ها نيز قطع مي گردد، ادامه مي يابد، و غيبت طولاني تر نيز از زمان پايان غيبت اول تا روزي که حضرتش با شمشير قيام خود را آغاز نمايد، به درازا خواهد کشيد. [6] .

مرحوم «طبرسي» (م 548 ق) نيز در کتاب اعلام الوري همين قول را پذيرفته و از همين رو مدت غيبت صغري را هفتاد و چهار سال ذکر کرده است. [7] يعني از سال 255 ق. زمان تولد امام زمان، عليه السلام، تا سال 329 ق. سال وفات آخرين نائب از نواب چهارگانه امام عصر، عليه السلام.

کساني ديگر از بزرگان فقها و محدثان شيعه و همچنين بسياري از تاريخ نگاران نيز آغاز غيبت صغري را از زمان تولد حضرت مهدي، عليه السلام، محاسبه کرده اند، اما گروهي نيز ابتداي غيبت صغري را سال 260 ق. يعني سال وفات حضرت امام حسن عسکري، عليه السلام، گرفته اند که بدين ترتيب مدت غيبت صغري قريب به 69 سال خواهد بود.

مؤلف کتاب تاريخ الغيبة الصغري در کتاب خود سعي کرده که با بيان دلايلي قولي را که مبدا غيبت صغري را تولد امام عصر، عليه السلام، مي داند رد کرده و ثابت نمايد که ابتداي غيبت صغري در حقيقت از زمان امام حسن عسکري، عليه السلام، بوده است.

در اينجا به طور مختصر استدلال ايشان را بر اين موضوع نقل کرده و تحقيق بيشتر در اين باب را به فرصتي ديگر وامي گذاريم:

چون تعيين نواب اربعه به عنوان واسطه ميان امام عصر، عليه السلام، و شيعيان حضرتش پس از وفات امام حسن عسکري، عليه السلام، صورت مي گيرد، و از طرف ديگر وجه تمايز اصلي زمان غيبت کبري و غيبت صغري وجود همين نواب و واسطه هاي ارتباطي است - که تنها در زمان غيبت صغري عهده دار ابلاغ پيامهاي حضرت صاحب الزمان، عليه السلام، مي باشند - و پس از آن ارتباط حضرتش به کلي با مردم قطع مي شود. از اين رو بايد بگوييم که غيبت صغري در اصل از زمان وفات امام حسن عسکري، عليه السلام و تعيين اولين نايب خاص آغاز مي گردد. [8] .

از آن چه تاکنون گفته شد معلوم گرديد که غيبت کبري از نظر زماني به آن محدوده زماني گفته مي شود که آغازش سال 329 ق، سال وفات آخرين سفر و نماينده خاص آن حضرت يعني «ابوالحسن علي بن محمد السمري» است و پايانش روزي که به امر حق تعالي مهدي موعود، عليه السلام، قيام خود را آغاز نمايد.


پاورقي

[1] الطوسي، ابوجعفر محمد بن الحسن، کتاب الغيبة، ص 261.

[2] الطبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، اعلام الوري باعلام الهدي، ص 416.

[3] النعماني، محمد بن ابراهيم، کتاب الغيبة، صص 172 - 171.

[4] همان جا، صص 174 - 173.

[5] همان جا، صص 174 - 173.

[6] المفيد، محمد بن محمد بن النعمان، الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج 2، ص 340.

[7] الطبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، همان، ص 416.

[8] الصدر، السيد محمد، تاريخ الغيبة الصغري، ص 341 به بعد.