بازگشت

نواب خاص امام عصر


در طول دوران 69 ساله و يا 74 ساله غيبت صغري چهار تن از بزرگان شيعه عهده دار مقام نيابت و يا سفارت خاص امام عصر، عليه السلام، بودند که اسامي آنها بدين قرار است:

1 - ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري؛

2 - ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد عمري؛

3 - ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي؛

4 - ابوالحسن علي بن محمد سمري.

با توجه به اهميتي که شناخت نواب اربعه در درک وضعيت دوران غيبت صغري دارد در اين جا با استفاده از کتاب سيره معصومان نوشته عالم گرانقدر شيعه مرحوم سيد محسن امين به شرح حال اين نواب مي پردازيم:

نخست؛ ابوعمرو عثمان بن سعيد بن عمرو عمري، وي از قبيله بني اسد بود و نسبش به جدش، پدر مادرش، جعفر عمري مي رسد. گويند: ابو محمد حسن عسکري، عليه السلام، به وي دستور داد که کنيه اش را به کسر بگويد (عمري). همچنين به وي عسکري نيز گفته مي شده است زيرا در منطقه نظامي سر من راي (سامرا) سکني داشته است. او را سمان (روغن فروش) نيز مي خوانده اند. چون وي براي سرپوش نهادن بر کار اصلي خود به خريد و فروش روغن مبادرت مي کرد و هنگامي که شيعيان، آن چه از مال و ثروت خويش بر ايشان واجب بود، براي امام حسن عسکري، عليه السلام، مي آوردند، ابوعمرو آنها را از روي تقيه و ترس در خيکهاي روغن مي گذاشت و نزد آن امام مي برد. امام علي هادي، عليه السلام، نيزوي را به عنوان وکيل خود منصوب کرده بود و پس از آن امام، حضرت عسکري، عليه السلام، نيز وي را به همين مقام گماشته بود و سپس به عنوان سفير حضرت مهدي، عليه السلام، انتخاب شد.

شيخ طوسي در کتاب الغيبة، درباره وي گفته است:

او استاد و مورد وثوق بود... و امام هادي، عليه السلام، در حق او فرموده بود: اين ابوعمرو، مورد اعتماد و امين است. آن چه به شما ميگويد از جانب من مي گويد و آن چه به شما مي دهد از جانب من مي دهد. همچنين يکي از اصحاب امام دهم، عليه السلام، از ايشان پرسيد: با چه کسي بايد معامله کنيم و از چه کسي بايد بگيريم؟ و سخن کدامين کس را بايد بپذيريم؟ امام، عليه السلام، فرمود: عمري مورد اعتماد من است. آن چه به تو دهد از جانب من است و آن چه به تو گويد ازسوي من است پس سخن او را بشنو و از وي پيروي نما که او مورد وثوق و امين است. [1] .

امام حسن عسکري، عليه السلام، نيز پس از وفات پدرش، در حق او گويد:

اين ابوعمرو مورد وثوق و امين است. او محل اعتماد امام قبلي و مورد اعتماد من در زندگي و مرگ است. پس آن چه به شما گويد از سوي من مي گويد و آن چه به شما دهد از جانب من مي دهد. [2] .

عثمان بن سعيد همان کسي بود که به هنگام غسل دادن پيکر پاک امام يازدهم، عليه السلام، بر جنازه آن حضرت، حضور داشت و ماموريت داشت که کار کفن و حنوط کردن و به خاکسپاري آن امام را انجام دهد.

شيخ طوسي در همان کتاب مي گويد:

توقيعات صاحب الامر، عليه السلام، به دست عثمان بن سعيد و پسرش ‍ محمد، به شيعيان و ياران خاص پدر آن حضرت مي رسيد. اين توقيعات حاوي امر و نهي و پاسخ به مسائل و به همان خطي بود که در زمان امام حسن عسکري، عليه السلام، نوشته مي شد. از اين رو شيعه همواره بر عدالت اين پدر وپسر تاکيد داشته است تا آن که عثمان بن سعيد دنيا را وداع گفت [3] و پسرش وي را غسل داد و در سمت غربي بغداد در خيابان ميدان، در قبله الذرب او را به خاک سپرد. [4] .

دوم: ابوجعفر محمد بن عثمان سعيد غمري، شيخ طوسي در کتاب الغيبة از «هبة الله بن محمد» از استادانش روايت کرده است که گفتند:

شيعه همواره عدالت عثمان بن سعيد را قبول داشته و کار خود را پس از مرگ عثمان به پسرش ابوجعفر واگذارده اند. شيعه بر عدالت و اعتماد و امانت ابوجعفر به خاطر نصي که دال بر امانت و عدالت و فرمان به مراجعه به او در زمان حيات امام عسکري، عليه السلام، است، اجماع دارد. همچنين پس از آن که امام حسن عسکري، عليه السلام، در زمان حيات عثمان بن سعيد دنيا را بدرود گفت، باز هم در عدالت ابوجعفر اختلاف پديد نيامد و کسي در امانتداري وي به ترديد نيفتاد. همچنين توقيعاتي که در خصوص مسايل مهم شيعه بود به دست وي نوشته مي شد و به همان خطي بود که در زمان حيات پدرش، عثمان بن سعيد، نگاشته مي شد. [5] .

شيخ طوسي همچنين گويد:

چون ابوعمرو عثمان بن سعيد درگذشت، فرزندش ابوجعفر محمد بن عثمان، به نص ابومحمد حسن عسکري، عليه السلام، به جاي پدر قرار گرفت. و پدرش عثمان طي فرماني وي را به سفارت امام قائم، عليه السلام، تعيين کرد. [6] .

امام حسن عسکري، عليه السلام، فرمود: گواه باشيد بر من که عثمان بن سعيد عمري وکيل من و فرزندش محمد وکيل فرزند من، مهدي شماست. [7] .

و نيز آن حضرت، عليه السلام، به يکي از اصحابش فرمود:

عمري و فرزندش مورد اعتمادند. پس هر چه به تو دادند از جانب من داده اند و آن چه به تو گفته اند از جانب من گفته اند. پس سخنان آن دو را بشنو و از آنان اطاعت کن که آن دو مورد اعتماد و امانتند. [8] .

از محمد بن عثمان روايت شده است که گفت:

به خدا سوگند صاحب الامر هر سال درمواسم حج حاضر مي شود و مردم رامي بيند و مي شناسد. مردم نيز او را مي بينند اما نمي شناسند. و نيزدر روايت آمده است که از وي پرسيدند: آيا صاحب الامر، عليه السلام، را مي شناسي؟گفت: آري، آخرين باري که او را ديدم در کنار خانه خدا بود و مي فرمود: «خداوندا وعده ات را برايم محقق کن.» [9] .

درگذشت وي در آخر جمادي الاولي سال 305 يا 304 ق. رخ داد و جمعا وي در حدود پنجاه سال سفارت امام زمان، عليه السلام را عهده دار بود. [10] وي را در کنار مادرش در خيابان باب الکوفه در بغداد به خاک سپردند. گويا مزار وي اينک در وسط صحراست.

سوم: ابوالقاسم حسين بن روح ابي بحر نوبختي، ابوجعفر محمد بن عثمان دو يا سه سال پيش از وفاتش وي را به جانشيني خود انتخاب و معرفي کرد. وي سران و بزرگان شيعه را جمع کرد و به آنان گفت: اگر مرگ من فرا رسد کار به دست ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي خواهد بود. به من فرمان داده شده است که او را پس از خود به جاي خويش قرار دهم پس به او مراجعه و در کارهاي خود بر او تکيه کنيد.

در روايت ديگري آمده است که ازمحمد بن عثمان پرسيدند:

اگر براي تو مساله اي پيش آمد، چه کسي جانشين تو خواهد بود؟ پاسخ داد: اين ابوالقاسم حسين بن روح بن ابي بحر نوبختي جانشين من و سفير ميان شما و صاحب الامر، عليه السلام، است و وکيل او و مورد وثوق و امين است. پس در کارهاي خود به او رجوع کنيد و در مسايل مهم خويش به او تکيه کنيد. من به معرفي او مامور شده ام و اينک او را معرفي کردم. [11] .

ابوالقاسم حسين بن روح در شعبان سال 326 ق. درگذشت و در «نوبختيه» در دروازه پل شوک به خاک سپرده شد. [12] .

چهارم: ابوالحسن علي بن محمد سمري، حسين بن روح به وي وصيت کرد و او به کاري که بدان مامور شده بود پرداخت.

شيخ طوسي در کتاب الغيبة به سند خود از «احمد بن ابراهيم بن مخلد» نقل کرده است که گفت:

در بغداد، خدمت بزرگان شيعه رسيدم، پس شيخ ابوالحسن علي بن محمد سمري، قدس الله روحه، آغاز به سخن کرد و گفت: خداوند علي بن حسين بن بابويه قمي (پدر شيخ صدوق) را رحمت کند. بزرگان تاريخ اين روز را نگاشتند. پس خبر رسيد که علي بن حسين در اين روز وفات يافته است. [13] .

علي بن محمد سمري از بزرگان شيعه درباره علي بن حسين بن بابويه پرسيد؛ آنان پاسخ دادند.

پس از ايشان پرسيد. آنان نيز همين جواب را به اوگفتند: آنگاه سمري گفت: خدا شما را در مورد او اجر دهد! و در همين ساعت وفات يافت. حاضران تاريخ را يادداشت کردند. پس از هفده يا هجده روز خبر آمد که علي بن حسين در همان ساعت دنيا را وداع گفته است. [14] .

همچنين شيخ طوسي در همان کتاب به سند خود از سمري نقل کرده است که وي چند روز پيش از وفات خود توقيعي از سوي امام زمان، عليه السلام، براي مردم آورد که در آن چنين آمده بود:

بسم الله الرحمن الرحيم. اي علي بن محمد سمري؛ خداوند پاداش ‍ برادرانت را در مرگ تو بزرگ گرداند. تو تا شش روز ديگر مي ميري. پس ‍ کارت را سامان ده و به کسي به عنوان جانشين پس از خود، وصيت مکن که ديگر غيبت نامه واقع شده است. ديگر ظهوري نيست مگر به اذن خداوند و آن پس از مدتي دراز و بعد از آن که دلها سخت شد و زمين از ستم پر شد، به وقوع خواهد پيوست. به زودي از شيعيانم کساني خواهند آمد که ادعاي ديدار مرا مي کنند. آگاه باشيد هرکس پيش از خروج سفياني و صيحه آسماني ادعاي ديدار مرا کرد، دروغگو و مفتري است. و لا حول و لا قوة الا باللاه لعي العظيم.

راوي گويد: چون روز ششم فرا رسيد نزد علي بن محمد رفتيم ديديم نزديک است جان بدهد از او پرستش شد: چه کسي جانشين تو خواهد بود؟ گفت: خدا را امري است که خود رساننده آن است. [15] .

وفات علي بن محمد سمري در نيمه شعبان سال 328 يا 329 ق. رخ داد و پيکر وي در خياباني معروف به شارع خلبخي در جنب باب المحول نزديک نهر آب ابوعتاب، به خاک سپرده شد. [16] .

با وفات چهارمين نايب خاص امام عصر، دوران غيبت صغري به سر آمد و شيعيان بيش از پيش از فيض وجود امام خود محروم گفتند. باشد تا پرده هاي غيبت به کنار رود و جمال دل آراي حجت حق آشکار شود. [17] .


پاورقي

[1] الطوسي، ابوجعفر محمد بن الحسن، کتاب الغيبة، ص 215 - 214.

[2] همان، ص 215.

[3] مولف کتاب سيره معصومان اظهار مي دارد که: دستيابي به تاريخ وفات «عثمان بن سعيد» براي ما ميسر نشد.

[4] الطوسي، محمد بن الحسن، همان، ص 221.

[5] همان، ص 216.

[6] همان، ص 218.

[7] همان، ص 216.

[8] همان، ص 219.

[9] همان، ص 222 - 221.

[10] اين روايتي است که شيخ طوسي در کتاب الغيبة از ابونصر هبة الله بن محمد بن احمد کاتب نقل کرده است. پوشيده نيست که اين مدت از زمان ولادت امام زمان، عليه السلام، يعني سال 255 ق. تا هنگام وفات محمد بن عثمان در سال 305 ق. بوده است. علاوه بر اين بايد يادآور شد که محمد بن عثمان از هنگام ولادت امام زمان، عليه السلام، عهده دار سفارت آن حضرت نبوده است بلکه وي پس از مرگ پدرش عثمان، اين مسؤوليت را بر عهده گرفته است. و بايد از اين 50 سال که شيخ طوسي ذکر کرده پنج سال نخست زندگي امام قائم، عليه السلام، تا وفات امام عسکري، عليه السلام، و نيز مدت سفارت پدرش، عثمان، را تا هنگام مرگش کم کرد و مدت باقي مانده همان مدتي است که محمد بن عثمان سفارت آن حضرت را به عهده داشته است.

[11] همان، ص 227.

[12] ر.ک. همان، ص 238.

[13] همان، ص 242.

[14] همان، ص 243.

[15] همان، ص 243 - 242.

[16] همان، ص 243.

[17] براي مطالعه بيشتر در مورد زندگي نواب خواص ر.ک: امين، سيد محسن، همان، ص 272 - 227.