بازگشت

مديحه حضرت زينب






اختر برج جلال

به وصف او نطق لال



انسي حوري مثال

فحبّذا زين جلال



که شد قرين جلال



صيت جلالش عيان

ز فرش در عرشيان



ذکر کمالش بيان

به مجمع فرشيان



چو ذکر حق لايزال



زنور حسنش اگر

دمي شود جلوه گر



زحسن نورش نظر

اگر شود بهره ور



بَرَد ز دلها ملال



چو مصطفي صفوتش

چو مرتضي سطوتش



چو انبياء حکمتش

چسان توان مدحتش



بود خيال محال



شرف اگر اين چنين

چو شمس باشد مبين



وقار همچون مکين

که شد به حشمت قرين



تبارک از اين مثال



به اسم نبود نبي

به ذکر ني او وصي



به وصف نيکو ولي

چسان در او منجلي



ز هر دو حسن کمال



عصمت صغري لقب

زينب کبري نسب



هست ز سوء ادب

تسميه او به لب



ولي ست زيب المقال



بين زنُ اين اقتدار

بحلم احمد شعار



به صبر ايوب وار

به حسن يوسف عذار



به جود حيدر خصال



بين زنُ اين ابتلا

چو انبيا در بلا



چو اوليا در صلا

به مِحْنَت کربلا



شنيد از حق تعال



هستي خود را گسست

همره شاه اَلَست



به نينوا رخت بست

داد عزيزان ز دست



يافت به شام انتقال