بازگشت

مديحه قائميه در اينکه راحت دوستان ايشان به محبت و انس و ذکر


مديحه قائميه عليه صلوات اللّه و آلاف السلام و التحيّة راجع به آنکه تنعّم و تعيّش و التذاذ حبيبان و عاشقان آن وليّ خداوند رحمان در روح و نفس و قلب وجسم و همه هستي آنها در اين عالم و هم عالم بعد از آن تا بهشت و رضوان به محبت و مهر و انس و ذکر آن بزرگوار برقرار است



شها بسوي تو را بُوَد، دو چشم شفاعت

نبوده جز بسوي حضرتت، اميد کرامت



اگرنظر ننمائي مرا کجاست پناهي



مرا تو اي شه خوبان، هميشه روح رواني

مرا تو اي مه تابان، هميشه هستي وجاني



مرا تو اي گلِ بُستان، هميشه رَوح جناني

مرا تو اي ثمرِ جان، اميد هردو جهاني



گرم تو دوست نباشي، بهشت چه جاهي



دلم ز مهر تو شاها، بهشت و باغ در او هست

دلم ز هجر تو شاها، چو لاله داغ در او هست



رخم به چهر تو شاها، دو صد چراغ در او هست

سرم به فکر تو شاها، دو صد سراغ در او هست



گرم تو شاهي نباشي، جنان برم چه گياهي



تو روح عالم امکان، تو شاه عرش سريري

تو شاه بِه ز سليمان، به اهل فرش قديري



تو دلبر همه خوبان، به دلربان تو اميري

تو سرور همه شاهان، نه بهر تو است نظيري



نبودمي به تو گر ره نرفته هيچ به راهي



تو مظهر احدي، آئينه خدا نمائي

تومصدر صمدي، هم جم جهان نمائي



تو آخر عددي، جمله عدد بنمائي

تو قادر مددي، آيت بزرگ خدائي



گرم مدد تو نبودي، بُدم به خاک سياهي



توئي در عالم امکان، چو روح غيب در انسان

توئي در عالم انسان، مربّي همه خوبان



توئي در عالم خوبان، ز تو است بر همه سامان

توئي در عالم سامان، ز تو است برهمه پايان



نبودمي سروسامان، گرم نبود تو شاهي



تو احمدي به مثالت، تو حيدري به جلالت

تو فاطمي به نبالت، توئي حسن به جمالت



توئي حسين به خصالت، تو هر وصي به عدالت

تو هر ولي به کمالت زجمله در تو دلالت



به هجر تو مه من سال و، روز من شده ماهي



به حضرت تو نماشد، ز آيت احديّت

زحضرت تو به ما شد، حقيقت صمديّت



ز صحبت تو جلاشد، حقيقت ادبيّت

ز رؤيت تو علا شد، رويّت حَسنيّت



محبّت تو مرا شد، به حسن روح گواهي



به يمن روز ولادت، شدي تو نعمت کبري

به حسن نور ولادت، شدي تو آيت کبري



به صبح روز ولادت، شدي تو حجت کبري

به خصم امر ولادت، شدي تو غيبت کبري



ولي بر اهل ولايت، هميشه پشت و پناهي



اگر زعشق بگويم، که هست عين غروري

اگر ز صدق بگويم، که نيست شاهد و نوري



اگر ز وصل بگويم، کجا است حال صبوري

اگر ز قرب بگويم، عجب ز حاضر و دوري



وليک مهر تو جانم، مديح همچو تو شاهي



توئي وليّ شهيدان، قتيل گشته به ميدان

تو منتقم ز عنيدان، که کرده ظلم فراوان



توئي شفاي عليلان، ز درد وغم همه نالان

تومرحمي به جريحان، به خاک وخون شده غلطان



شود به چشم ببينم، چگونه داد بخواهي



امان ز ظلم به زهرا، امان ز هتک ز زهرا

امان ز ضرب به زهرا، امان ز قتل ز زهرا



امان ز حرق به زهرا، امان ز خرق ز زهرا

امان ز ناله زهرا، امان ز عشوه زهرا



خدا کند که ببينم، که خون او تو بخواهي



چه ظلمها که کشيدي، ضجيعه اسد اللّه

چه هتکها که بديدي، حبيبه اسد اللّه



چه حرفها که شنيدي، نجيبه اسد اللّه

چه صدمه ها که رسيدي، به زوجه اسد اللّه



رسان تو طالب ثارش، خدا به ما تو پناهي



بحق شاه شهيدان، بحقّ خون قتيلان

بحق زخم جريحان، بحق جسم عليلان



بحق روز اسيران، بحق شام غريبان

عذاب کن تو عنيدان، سوزشان تو به نيران



مديح شاه من ايمانيم، به من نماي نگاهي