بازگشت

دليل علمي


دليل علمي تجربه است، تجربه اي که مدت زمان هفتاد سال گروهي از مردم با آن زندگي کردند؛ يعني غيبت صغري که بايستي مختصري درباره اين غيبت [1] ، توضيح دهيم:

غيبت صغري مرحله اول امامت حضرت مهدي، عليه السلام، بوده است. از ابتدا چنين مقدر بوده که آن حضرت پس از رسيدن به امامت مي بايستي بلافاصله از ديد عمومي پنهان شود و در ظاهر از آنچه در جامعه رخ مي دهد فاصله بگيرد؛ اگر چه در واقع او از نزديک همه وقايع را احساس و ادراک مي کند. اما بايد توجه داشت که اگر آن غيبت به يکباره رخ مي داد ضربه سنگيني به پايگاههاي مردمي و طرفداران امامت وارد مي شد؛ زيرا مردم قبل از آن با امام خود ارتباط داشتند، در مشکلات به او رجوع مي کردند و اگر ناگهان امام غايب مي شد و امت احساس مي کرد که ديگر دسترسي به رهبر فکري و معنوي خود ندارد ممکن بود همه چيز از دست برود و آن جمع به تفرقه دچار شود.

بنابراين لازم بود که براي اين غيبت زمينه سازي شود تا مردم بتدريج با آن خو بگيرند و خود را بر اساس آن بسازند. با غيبت صغري در واقع اين زمينه سازي صورت گرفت. در اين زمان امام مهدي از ديده ها پنهان بود ولي ايشان از طريق نمايندگان، وکيلان و ياران مورد وثوق که به منزله حلقه اتصال ايشان با مردم معتقد به طريق اماميه، بودند با شيعيان خود ارتباط داشتند. [2] در اين مدت، چهار تن از پاکترين و باتقواترين مؤمنان نيابت و جانشيني آن حضرت را بر عهده داشتند؛ بدين ترتيب:

1. عثمان بن سعيد عمري

2. محمدبن عثمان بن سعيد عمري

3. ابوالقاسم حسين بن روح

4. ابوالحسن علي بن محمد سمري

اين چهار تن [3] به ترتيب نيابت را بر عهده داشتند و هر يک وفات مي کرد ديگري به دستور حضرت مهدي، عليه السلام، جانشين او مي شد.

نايب با شيعيان رابطه داشت، پرسشها و مشکلاتشان را به امام مي رساند و جوابها [4] را گاه شفاهي و بسياري از اوقات مکتوب به آنان باز مي گرداند، و با اين روابط غيرمستقيم توده هايي که از ديدن امام محروم شده بودند آرامش مي يافتند. آنها مي ديدند که همه نامه ها و مکتوب هايي که از حضرت مهدي، عليه السلام، به دستشان مي رسد با يک اسلوب و با يک سبک [5] است و در طول اين هفتاد سال و نيابت اين چهار تن، هيچ تغييري در آن ديده نشد.

سمري که آخرين نايب بود از پايان غيبت صغري و شرع غيبت کبري خبر داد. در غيبت کبري ديگر فرد خاصي نيابت و وکالت از آن حضرت نداشت. در غيبت صغري زمينه آماده شده بود که مردم با غيبت کبري خو بگيرند و به خود وحشت راه ندهند. از آن به بعد بود که مردم وظيفه داشتند به وکيلان و نايبان عمومي [6] آن حضرت روي آورند يعني مجتهدان عادل و آگاه به امور دين و دنيا.

از آنچه گفته شد شما مي توانيد موضوع راارزيابي کنيد و بروشني بفهميد که حقيقتي بوده است خارجي، که گروهي از مردم با آن زندگي کرده اند و سفيران آن حضرت در مدت هفتادسال واسطه ميان او و مردم بوده اند و هيچ کس در هيچ زمينه اي خطايي از آنان نديده و نشنيده است.

شما را به خدا سوگند آيا تصور مي کنيد امکان داشته باشد يک دروغ هفتادسال دوام بياورد و چهار نفر با هماهنگي کامل و يک صدا، يک نقش را بازي کنند؟

آنان با رفتار صميمانه خود چنان در مردم ايجاد اطمينان کرده بودند که همه به گفتار و کردار آنان ايمان داشتند.

آيا مي شود اين چهار تن به گونه اي نقش بازي کنند که هيچ کس به حقيقت پي نبرد در حاليکه اين افراد هيچ رابطه خاصي با هم نداشته اند تا بگوييم در اين قضيه تباني کرده بودند.

از قديم گفته اند: طناب دروغ، کوتاه است. منطق نيز حکم مي کند امکان ندارد يک دروغ بتواند بدين شکل دوام بياورد و در تمام اين مدت و با همه بده و بستانها و روابط مختلف موضوع کشف نگردد و همه به درستي آن ايمان داشته باشند.

بدينسان در مي يابيم که پديده غيبت صغري مي تواند به عنوان يک آزموده علمي، دليل بر واقعيت خارجي يک موضوع باشد و آن وجود، [7] زندگي و سپس غيبت حضرت مهدي، عليه السلام، است. آن حضرت پس ‍ از غيبت صغري، خود اعلام کرده است که در پرده غيبت کبري خواهد رفت و از نظرها پنهان خواهد گشت و هيچ کس او را نخواهد ديد. [8] .


پاورقي

[1] ر.ک: الصدر، السيدمحمد، تاريخ الغيبة الصغري. او در اين کتاب بتفصيل در اين زمينه سخن گفته است.

[2] ر.ک: البحراني، السيدهاشم، تبصرة الولي في من رأي القائم المهدي؛ العميدي، ثامرهاشم، دفاع عن الکافي، ج 1، ص 568 و بعد از آن.

[3] براي مطالعه زندگي اين چهار تن ر.ک: الصدر، السيدمحمد، همان، فصل سوم، ص 395 به بعد.

[4] اين جوابها که معروف به توقيعات هستند؛ پاسخهايي بودند که به صورت کتبي و يا شفاهي از امام مهدي، عليه السلام، نقل مي شدند ر.ک: الطبرسي، احمدبن علي، الاحتجاج، ج 2، ص 523.

[5] در مجامع ادبي گذشته و حال ثابت شده است که اسلوب و روش، همان شخص است و اين حرف درستي است؛ از همين جا است که ديده و شنيده ايم بسياري از بزرگان ادب به مجرد شنيدن يک متن حکم مي کنند که از آن کيست. هر نويسنده اي در نوشتار خود سبکي دارد که شناخته مي شود. و درباره حضرت گذشته از اينها خط شريفش مشخص بوده است.

[6] همان چيزي که مرجعيت نام گرفت. در اينجا اوصافي که شهيد صدر در مرجعيت لازم مي دانند ملاحظه مي شود.

[7] ارتباط حضرت مهدي با مردم در زمان غيبت صغري يک موضوع تاريخي، واقعي و غيرقابل انکار است که احاديث صحيح نيز آن را تأييد مي کند و مورد اتفاق اکثر فرقه هاي اسلامي است. در مجموع همه اين دلايل جاي شکي در ولادت آن حضرت و ادامه زندگي اش باقي نمي گذارد. ر.ک: الصدر، السيد محمدباقر، تاريخ الغيبة الصغري.

[8] در يکي از توقيعات آن حضرت آمده است که پس از غيبت کبري شخص او را به صورت واضح نخواهد ديد. اين موضوع محل اتفاق علماي اماميه است. در اين زمينه. ر.ک: الصدر، السيد محمد، تاريخ الغيبة الصغري، ص 639 به بعد.