بازگشت

دعا براي امام زمان


... تو هستي مايي، بي تو جهانِ هستي معني ندارد.

تو معناي جمال و کمال الهي هستي، همه غمهاي جهان با يک لبخند دلنشين تو تبديل به شادي مي گردد.

آن روز است که جهانيان با لبخند تو، لبخند خواهند زد..

کجايي؟

خدايا! آيا در زير اين آسمان کبود و در اين کره خاکي کسي مظلومتر از امام زمان عليه السلام پيدا مي شود؟

کسي که به خاطر او جهان هستي را آفريدي اينک با ترس و انتظار قدم در ميان هستي مي گذارد.

کسي که همه اجدادش را در اين کره خاکي به شهادت رساندند و دلش را با غم و اندوه پرنمودند.

آري! او مظلوم ترين فرد عالم است، و براي مظلومي و رهايي او بايد دعا کرد.

اگر عزيزي از ما مظلوم شده و گرفتار شود چه مي کنيم؟ ما براي رهايي او چگونه دعا مي نماييم؟

مگر نه اين است که با حالت اضطرار دعا مي کنيم؟

مگر نه اين است که براي رهايي او به اين و آن سفارش دعا مي کنيم؟

مگر نه اين است که به همه اسباب و وسايل متوسّل مي شويم و تا او را رها نکنيم دست از دعا برنمي داريم؟

آيا چه کسي از امام زمان عليه السلام براي ما عزيزتر است؟

آيا او عزيزترين فرد و محبوبترين شخص در نزد ما نيست؟

پس چرا براي آن حضرت چنين دعا نمي کنيم؟

چرا تعلّل مي ورزيم و اين دست و آن دست مي نماييم؟

بياييم براي مظلوم ترين فرد جهان دعا کنيم.

بياييم با دعا براي او که دستان او را دوران غيبت - همچون اوّل مظلوم عالم جدّ بزرگوارش علي عليه السلام که دستانش را بستند - بسته؛ باز نماييم و او را براي رهايي بشريّت از هر نوع ظلم و ستم و رسيدن به هر نوع کمال و سعادت، ياري نماييم!

اگر بدانيم تا حال چه قدر از آن حضرت در غفلت بوديم، ديگر در دعاي براي آن حضرت تعلل نمي ورزيم.

آري! او خود مظلوميّت خود را اعلان مي نمايد و به دوستانش مي فهماند تا دعايش نمايند.

يکي از عاشقان جمال دلربايش گويد:

به حرم باصفاي سيّدالشهداء عليه السلام - کسي که مولايمان منتقم خون اوست - مشرّف شده ومشغول زيارت بودم.

بالاي سر حرم مطهر، دعاي زائر مستجاب است، قدم به آن مکان مقدّس گذاشتم تا از خداوند بخواهم که مرا به محضر مبارک مولايم حضرت مهدي عليه السلام مشرّف گرداند و ديدگانم را به جمال بي مثالش روشن نمايد.

در آن مکان ملکوتي مشغول زيارت بودم که ناگاه خورشيد جهان تاب جمالش ظاهر شد، من در آن لحظه حضرتش را نشناخته ولي بي اختيار دلم به سوي او رفت، و شديداً مجذوب آن بزرگوار شدم، سلام و عرض ادب کردم، آنگاه پرسيدم: آقا! شما کيستيد؟

در پاسخ فرمودند: من مظلوم ترين فرد عالم هستم.

باز متوجّه نشدم و با خود گفتم: شايد يکي از علماي بزرگ نجف است که به جهت عدم گرايش مردم به او، خود را مظلوم ترين فرد عالم مي داند، ولي چنين نبود، تا چنين فکري از ذهنم خطور کرد، متوجّه شدم ديگر آن بزرگوار در کنارم نيست.

اينجا بود که با دعايي که در آن مکان مقدّس کرده بودم و با شناخت قلبي که از ايشان داشتم فهميدم که او مولاي من بود، چراکه مظلوم ترين فرد عالم کسي جز امام زمان عليه السلام نيست و نعمت حضورش را به اين زودي از دست دادم. [1] .

آيا جز اين است که آن حضرت به عاشقان خود درس مي آموزند که به ياد او باشند، به فکر مظلوميّت آن حضرت بوده و برايش دعا کنند؟!


پاورقي

[1] صحيفه مهديه: ص58.