بازگشت

انسان و دعا


نياز به دعا در ذات بشر نهفته است، چراکه انسان بي اختيار، براي نيل به کمالات مادي و معنوي خويش در اعماق ضمير خود به آفريدگار تواناي خود پناه برده و با جان و دل به سوي خداوند رحيم روي آورده و از او ياري و مدد مي طلبد.

او ضعف، فقر، نياز و حاجت خود را - که تمام هويّت هر انسان است - درک مي کند و به قدرت، توانايي و بي نيازي مطلق و بي نهايت خداي مهربان پناه مي برد و بدين وسيله با منبع واقعي تمام قدرتها، بي نيازيها و کمالات مرتبط مي شود.

به راستي که دعا و نيايش براي انسان يک امر فطري است، و هرکسي در ضمير ناخودآگاه خود با آن آشنايي دارد، و با وجود خود درک مي کند که او با وجود اين همه پيشرفت در علوم گوناگون؛ در اقيانوسي از ناداني ها غوطه ور است که دانش او در برابر آن اقيانوس تاريک و بيکران، قطره اي بيش نيست؛

و اين حقيقتي است که هر متفکّر خردمند به آن معترف است و همان انسان، وقتي دست به دعا برمي دارد احساس مي کند که با دريايي از نور مرتبط گشته و به درگاه آفريدگار که عالم به همه اُمور مي باشد، ره يافته است.

اينک اين انسان است که با توجّه به اين امر فطري که در نهاد او نهفته است، آن را شکوفا مي نمايد و متوجّه آفريدگار خود مي گردد و بدين وسيله با او ارتباط برقرار مي کند.