شرفيابي طريف ابونصر
«ابونصر طريف» سعادت شرفيابي حضور حضرت حجت را پيدا مي کند و داراي چون صندل قرمز بوده است. حضرت مي فرمايد: صندل قرمز براي من بياور.
ابونصر، اطاعت مي کند و صندل را مي آورد و خدمت آن حضرت تقديم مي دارد.
سپس حضرت از او مي پرسند: «آيا مرا مي شناسي؟».
ابونصر مي گويد: تو سيد و مولاي من هستي و فرزند سرور و مولاي من.
حضرتش مي فرمايد: «از اين نظر نپرسيدم».
ابونصر مي گويد: خدا مرا فداي تو کند خودت بگو.
حضرتش مي فرمايد:
«من خاتم اوصيايم و خداوند به وسيله من، بلا را از خاندان من و شيعيان من، دفع مي کند». [1] .
پاورقي
[1] اکمال الدين، ص 441.