بازگشت

کوشش احمقانه


جعفر، بيست هزار دينار براي خليفه رشوه برد و گفت:

يا اميرالمؤ منين! مقام برادرم حسن را به من بده! خليفه گفت:

اين منصب، دست ما نيست و دست خداي عزوجل است. ما بسيار کوشيديم که از مقام و منزلت برادرت بکاهيم و منصب او را از او بگيريم، ولي نتوانستيم و خداي عزوجل نخواست و هر وز رفعت شأن و عظمت او بيفزود. برادرت مجموعه اي از پاکي و ظهور صلاح و دانش و عبادت بود. اگر تو نزد شيعيان برادرت خصائل و فضائل او را داشته باشي، احتياجي به ما نداري و از تعيين و تأييد ما بي نيازي، و اگر چنين نباشي و از فضائل برادرت تهيدست باشي، ما نخواهيم توانست تو را بدان مقام برسانيم و مقام و منزلت او را به تو بدهيم. [1] .

نويسنده گويد:

شگفتي اين جاست که معرفت خليفه عباسي سني، در منصب امامت، از معرفت جعفر پسر امام و برادر امام، بيشتر بوده است و شهادت خليفه نسبت به فضائل و مناقب حضرت عسکري عليه السّلام شهادت دشمن است.

چيزي که بر خليفه نهان بوده و يا نخواسته بگويد، آن است که بجز فضائل و صفاتي که خليفه براي امام ياد کرده، رازي است که در وجود مبارک امام نهفته است که حضرتش را شايسته اين منصب الهي مي کند.

نقل است که شيعيان به خدمت جناب محمد پسر بزرگ حضرت جواد و برادر بزرگ حضرت هادي عليه السّلام رسيدند احترام بسيار از او کردند و آن جناب احساس کرد که اين احترام، احترام امامزادگي نيست، بلکه احترامي است که اينها خيال مي کنند او در آينده امام خواهد بود. اين مرد با فضيلت به آنها تصريح کرد که نه، آن کسي که گمان مي کنيد پس از پدرم امام است، من نيستم؛ او برادرم علي است.

چقدر تفاوت است ميان اين پسر امام با آن که از برادرش بزرگتر بود و جعفر آن پسر امام، با آن که از برادرش کوچکتر بوده است.


پاورقي

[1] اکمال الدين، ص 479.