بازگشت

ابوالحسن علي بن محمد سمري


چهارمين سفير کبير حضرت صاحب الأمر و نماينده نامي آن حضرت، مرد بزرگي است به نام «ابوالحسن علي بن محمد سمري.»

اين مرد بزرگ، پس از وفات جناب نوبختي، حسب الامر حضرت، جانشين او گرديد. شيخ نوبختي وصيت کرد و وصي خود را ابوالحسن علي بن محمد سمري، معرفي کرد.

جناب شيخ سمري، جميع وظايفي را که جناب نوبختي انجام مي داد، انجام داد.

ولي سفارت کبري به مرگ او خاتمه يافت و ديگر کسي از مقام مقدس حضرت صاحب الأمر، بدين منصب راه نيافت و غيبت کبري آغاز گرديد.

وفات جناب شيخ سمري که در رسيد، جمعي از بزرگان شيعه در کنار بسترش بودند و از جانشين او پرسيدند. او گفت:

به ما امري نشده که وصييي و خلفي براي خودم تعيين کنم. [1] .

ابومحمد مکتب مي گويد:

در همان سالي که جناب سمري وفات کرد، من پيش از وفاتش شرفياب حضورش بودم. جناب شيخ سمري، توقيعي را به من نشان داد که از مقام مقدس حضرت صاحب الأمر عليه السّلام صادر شده بود:

«بسم الله الرحمن الرحيم. يا علي بن محمد سمري! خداوند اجر برادرانت را در مرگ تو بيشتر بکند. تو تا شش روز دگر خواهي مرد. آماده باش و به کسي وصيت مکن که پس از وفات جانشين تو شود. اينک غيبت کبري رخ داد. ظهوري در کار نيست مگر پس از اذن خداي (تعالي) و آن پس از زماني دراز و قساوت قلبها و آکنده شدن زمين از ظلم و جور خواهد بود. به همين زودي، کسي در ميان شيعيان من مي آيد و ادعاي مشاهده مي کند. بدان کسي که پيش از خروج سفياني و صيحه آسماني، ادعاي مشاهده کرد، دروغگو و افتراگر خواهد بود. ولا حول و لا قوة الا بالله».

من صورت توقيع را برداشتم و مرخص شدم. روز ششم به خدمتش رسيدم. ديدم در بستر مرگ قرار دارد و در حال جان دادن است.

کسي از او پرسيد: جانشين تو کيست؟

گفت: خدا خواسته اي دارد که بايستي انجام شود. اين را بگفت و از دنيا رفت.

و اين آخرين سخني بود که از او شنيدم. [2] .

جناب سمري در نيمه شعبان سال 329 قمري وفات کرد و آن، آخرين سال غيبت صغري بود.

تني چند از بزرگان قوم، در بغداد، در حضور جناب سمري جمع بودند. بناگاه فرمود:

خداي رحمت کند ابن بابويه قمي را. بزرگان حاضر، تاريخ آن روز را يادداشت کردند. طولي نکشيد که از قم خبر رسيد که جناب ابن بابويه در همان روز وفات کرده است. [3] .


پاورقي

[1] شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص 241.

[2] شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص 243.

[3] شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص 242؛ بحارالانوار، ج 51، ص 361.