بازگشت

نور اميد


اميد آرزو، از ويژگيهاي انسان است و در زمره فطريات بشر قرار دارد. زيرا که هر دو نگاهي به آينده دارند.

هنوز ثابت نشده که در ميان جانداران، جانداري آينده نگر باشد. و دانسته نشده که جانوراني که لانه مي سازند و يا خوراک مي اندوزند، از روي دانش و بينش چنين مي کنند. دور نيست که اين کارها از روي غريزه باشد. آنان به طور غريزي، اداي وظيفه مي کنند، بدون آن که خودشان بدانند که چه مي کنند.

دانش، اکتسابي است و نياز به آموزش و تعلم دارد.

نخستين معلم اين گروه از جانوران، که بوده؟ و کيفيت تعليم آنها چگونه بوده است؟

از اين رو، مي توان که لانه سازي و خوراک اندوزي جانوران از روي غريزه است.

اميد و آرزو

پس اميد و آرزو از ويژگيهاي انسان است و بس. انسان است که مي تواند آينده نگر باشد. اميد و آرزو بر پايه آينده نگري قرار دارد. اميد و آرزو، هر دو، نمايانگر خواسته هاي بشر بوده و هستند و هر دو پيک سعادت انسان و نويد خوشبختي او هستند.

تفاوتي که ميان اميد و آرزو موجود است و آنها را دو کرده و از هم جدا مي سازد، آن است که اميد، با عقل بشر همراه است و خواسته اش خردمندانه و امکان پذير بوده و به محال تعلق نمي گيرد.

بيمار، اميد بهبودي دارد. ناتوان، اميد توانا شدن، دانش پژوه، اميد دانشوري دارد. ستمديده، اميد قطع ستمگر را دارد.

ولي آرزو چنين نيست؛ گاه با عقل هماهنگي دارد و گاه هماهنگي ندارد و خواسته اش عقلايي و خردمندانه نيست و امکان پذير نخواهد بود. آرزو، به محالها تعلق مي گيرد و تقاضاي هست شدن نشدنيها را دارد. پير، آرزومند جواني است، چاه کن آرزوي رسيدن به گنج و هر کس در دم مرگ، آرزوي حيات دارد.

از اين تفاوت، تفاوت ديگر ميان اميد و آرزو به وجود مي آيد:

و آن عبارت است از آن که آرزومند مي نشيند و انتظار رسيدن به آرزو دارد، هرگز گامي به سوي مقصد بر نمي دارد، از آسمان انتظار دارد که آرزويش را محقق سازد و عوامل جوي بدو کمک کند.

ولي اميدوار، چنين نيست؛ در پي اميد خود مي رود و هر گامي که بر مي دارد، به اميدي مي رسد؛ چون اميد اصلي، بوجود آورنده اميدهاي فرعي است و هر يک از اين اميدها که محقق شود، پايه اي مي گردد تا به سوي اميد بالاتر گام بر دارد.

هنگامي که اميد، اشتداد يافت و نيرومند گرديد، هدف و آرمان مي شود؛ زيرا که آرمان، عقلايي است و اميد، خردمندانه است و هر دو با يکديگر همگام و همراه.