تعلق اراده ازلي به اقامه عدل جهاني
نصي متواتر به اقسام سه گانه تواتر: لفظي و معنوي و اجمالي، از پيامبر اسلام و ائمه اطهار صادر شده که خداوند به وسيله حضرت مهدي، جهان را پر از عدل و داد مي کند و سراسر گيتي را به نور عدالت منور مي سازد و ظلم و بيداد را از صفحه گيتي بر مي اندازد، و آن نص چنين است: «يملأ الله الأرض به قسطا و عدلا».»
1 - تواتر از کلام رسول خدا صلي الله عليه و آله؛
2 - تواتر از سخنان ائمه اطهار صلي الله عليه و آله؛
3 - تواتر در ميان اماميه؛
4 - تواتر در ميان اهل سنت و جماعت؛
5 - تواتر در ميان صحابه و تابعين و تابعين تابعين؛
6 - تواتر در ميان همه مسلمين در طي قرون اسلامي، از نخستين قرن تا قرن حاضر به طوري که اين عقيده، فطري همه مسلمانان شده است.
و متمهديها و مهديهاي دروغين از همين، استفاده کرده اند.
از اين نص متواتر به طور صددرصد استفاده مي شود که اين سخن، کلام الهي است و در رديف قرآن قرار دارد.
در ميان مسلمانان کلامي نباشد نظير اين نص مبارک که مورد اتفاق پيامبر اسلام و امامان طاهرين و همه مسلمانان باشد.
اينک به چند نکته اي که در اين نص به نظر مي رسد، اشاره مي شود:
1 - از نظر ادبي، فاعل فعل «يملأ» خداوند تبارک و تعالي است. پس اقامه عدل جهانگير، کار خداست که به وسيله حضرت مهدي عليه السّلام انجام مي شود.
حقيقت نيز چنين است؛ چون هيچ قدرتي از قدرتهاي بشري، توانايي چنين کار عظيم را ندارد. بشر، هر مقدار که توانا و نيرومند باشد، قادر بر اقامه عدل در سراسر عالم نخواهد بود.
چنانچه هر قدرتي که به مخالفت با اين کار خدايي برخيزد، خرد و نابود خواهد شد؛
2 - عدل جهانگير مژده و بشارتي است بر بشريت و نويدي است که بشر روزي به آرزوي فطري و خواسته عقلي خود، که عدالت جهاني است، خواهد رسيد، و نا اميدي از بشر زدوده مي شود و اميد، بر قرار مي گردد؛
3 - آن که حضرت مهدي شخص است معين و نامي و شناسا و از خانداني معين، و هموست که منظور خدا و رسول صلي الله عليه و آله است.
4 - طول عمر آن حضرت.
ارده ازلي بر اين تعلق گرفته که حضرت مهدي عليه السّلام داراي عمري دراز باشد و اين عنايتي است از طرف حضرت حق به او و به بشريت.
خداوند متعال، حافظ حيات آن حضرت است.
و اين کار، بجز از قدرت واسعه الهي، از هيچ فردي از افراد بشر ساخته نيست، بلکه مجموع افراد بشر و عموم جهانيان، قدرت بر اين کار ندارند و همگان، عاجز و ناتوان از اين امر عظيم هستند.
همان خدايي که عمري کوتاه به پدر حضرت مهدي عليه السّلام، يعني حضرت عسکري عليه السّلام، عنايت کرده که در 28 سالگي حيات را بدرود کند و مدت امامتش، عمري عنايت کرده که از عمر نوح درازتر و مدت امامتش از مدت پيامبري نوح بيشتر و طولانيتر است.
و اين رازي است از اسرار الهي که کسي بر آن آگاه نيست؛
5 - اقامه عدل، کار هر کس نيست.
بسياري از مردم، از اقامه عدل در خانه خود عاجز و ناتوانند، چه برسد بر اقامه عدل در شهري يا در کشوري.
از اين رو، اقامه عدل به وسيله يک فرد مقدس در سراسر جهان، آن هم عدل ابدي و جاوداني، نشان مي دهد که آن مرد بزرگ بايستي داراي عقلي فوق العاده و هوشي فوق العاده و دانشي فوق العاده و بينشي فوق العاده و قدرت روحي فوق العاده و خلقي عظيم باشد.
مردي بزرگ بايد و عزمي بزرگتر، روحي بزرگ بايد و فکري بزرگتر و همتي بلند بايد و عظمتي بلندتر، تا قادر بر حل مشکلاتي که پيش مي آيد، مشکلات فردي، مشکلات اجتماعي و مشکلات جهاني و عالمي؛
6 - اقامه عدل، وظيفه اي است اجتماعي نه فردي.
حضرت مهدي، بايستي داراي ياراني عالي مقام و اصحابي خردمند و دانا و امين و درستکار باشد. خوشخويي و خوش اخلاقي، شيوه آنان در رفتار و گفتار باشد و همگان خدمتگزار حضرتش بوده و او امر و رهنمودهاي حضرتش را بخوبي انجام دهند.
اينانند که پاکيزگان بشر هستند؛ پيراسته از بيماريهاي روحي: خودخواهي، حرص و آز، حسد، سوءخلق، کينه؛ و آراسته به فضايل اخلاق و محامد صفات هستند؛
7 - نص مبارک از رحمت نامتناهي حضرت حق و نعمت بزرگ الهي بر بشر،
حکايت مي کند و از مهر مقدس الهي بر بندگان خبر مي دهد و ارمغاني که سعادت جاوداني باشد و خوشبختي دو جهاني را همراه دارد؛
8 - لفظ «ارض» در نصّ شريف که به جاي لفظ عالم استعمال شده، مطلبي را مي رساند و آن اختصاص عدل است به زمين. پس در ستارگان و کواکب و کرات آسماني، عدلي وجود ندارد؛ چون بشري وجود ندارد. اگر هم مخلوقي وجود داشته باشد، همانند بشر نخواهد بود؛ چون بشر است که در سلسله جانداران، خواهان عدل و شايسته عدالت و داد است.
از اين، دانسته مي شود که ستارگان و کرات آسماني، محيط زيستي براي بشر نيستند و قابليت براي پيدايش بشر و سکونت او ندارند.
و بايستي بگوييم گياهان و حيوانات نيز در آنها وجود ندارند؛ البته گياهان و حيواناتي مانند گياهان و حيوانات زمين.
زيرا که محيط زيست بشر، با محيط زيست نباتات و حيوانات، يکي است، آنچه که بشر براي زنده بودن بدان نيازمند است، گياهان و حيوانات نيز بدان نيازمند هستند.
آن جا که گياهي برويد، حيواني مي پويد و انساني مي جويد.
اگر غايت از خلقت گياهان و حيوانات، بهره بردن بشر است، به يقين، گياهي و جانوري مانند گياهان راضي و حيوانات زميني، در آن جا يافت نمي شود و آسمانيان از زمينيان جدا هستند.