بازگشت

فرستاده امام زمان


ابو عبيدالله محمّد بن زيد بن مروان [1] مي گويد:

روزي مردي جوان نزد من آمد، من در چهره او دقت کردم آثار بزرگي در صورتش پيدابود، وقتي همه مردم رفتند، به او گفتم:کيستي؟

گفت: من فرستاده خَلَف امام زمان (عليه السلام) به نزد بعضي از برادرانش به بغداد هستم.

گفتم: آيا مرکبي داري؟

گفت: آري در خانه «طَلَحيان» است.

گفتم: برخيز و آن را بياور، غلامم را نيز همراه او فرستادم. او مرکبش را آورد و آن روز نزد من ماند، و از طعامي که برايش حاضر کردم خورد، و بسياري از اسرار و افکار مرا بازگو کرد.

گفتم: از کدام راه مي روي؟

گفت: از نجف به سوي «رمله» و از آنجا به «فسطاط» آنگاه مرکبم را هِي زده و هنگام مغرب خدمت امام زمان (عليه السلام) مشرّف مي شوم.

صبح هنگام من نيز براي بدرقه با او حرکت کردم وقتي به پُل «دار صالح» رسيديم، او به تنهايي از خندق عبور کرد و من مي ديدم که در نجف فرود آمد ناگاه از مقابل ديدگانم غايب شد!. [2] .


پاورقي

[1] او نيز از بزرگان زيديه است.

[2] غيبة شيخ طوسي، ص 300 و 301، التوقيعات الوارده، بحارالانوار، ج 51، ص 319.