بازگشت

نطق آب و نطق خاک و نطق گل


حسين بن علوان مي گويد:

داستاني را از همام بن حارث شنيدم که مي گفت: از وهب بن مُنبّه شنيده است. آن را براي امام جعفر صادق (عليه السلام) نقل کردم.

حضرت (عليه السلام) فرمود: درست است. [و داستان چنين بود:]

شبي که موسي (عليه السلام) در کوه طور مورد خطاب واقع شد، به هر درختي در کوه و هر سنگ و گياه که نگاه مي کرد، مي ديد که ناطق به نام محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) و دوازده جانشين او هستند.

موسي (عليه السلام) عرض کرد: بارالها! تمام مخلوقات ناطق به نام محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) و جانشينان دوازده گانه او هستند. منزلت آنها نزد تو چه قدر است؟

خداوند مي فرمايد: اي پسر عمران! من آنان را قبل از به وجود آوردن انوار، خلق کرده و در خزانه قدس خود قرار دادم در حالي که در بوستان مشيّتم در نسيم روحاني جبروتم در گردش بودند، و ملکوت مرا از همه سو مشاهده مي نمودند، تا اين که مشيّتم [به وجود خاکي آنها]تعلّق گيرد و قضا و قدرم جاري شود.

اي پس عمران! آنها را نخستين آفرينش خود قرار دادم حتّي بهشت خود را به واسطه وجود آنها زينت دادم.

اي پسر عمران! متمسّک به آنها باش که اينان خزانه دار علم من و جايگاه اسرار حکمت من، و معدن نور من هستند... [1] .


پاورقي

[1] بحار الانوار، ج 51، ص 149.