بازگشت

نوسازي در تمام زمينه هاي فکري و فرهنگي


آئينهاي آسماني در واقع همانند آبي هستند که از آسمان نازل مي گردد.

قطره هاي شفاف باران ـ در صورتي که هوا آلوده نباشد ـ پاک و زلال و زيبا و حياتبخش، خالي از هر گونه آلودگي است در هر جا فرود آيد پيام آور زندگي و زيبايي است و تلألؤ آن تشنگان را به سوي خود دعوت مي کند و حتّي غير تشنگان را بر سر ميل نوشيدن آب مي آورد.

امّا به هنگامي که روي زمينهاي آلوده مي ريزد، تدريجاً صفا و پاکي نخستين خود را از دست مي دهد و گاه به صورتي در مي آيد که هر بيننده اي از مشاهده آن روي درهم مي کشد و از عفونت آن فرار مي کند!

آئينهاي الهي که در آغاز به صفا و پاکي باران، و روشنايي آفتاب، و زيبايي بهار هستند، با تماس به افکار منحطّ جاهلان، و و دستهاي آلوده مغرضان و آميخته شدن با عادات و رسوم و سليقه هاي شخصي، گاهي چنان تحريف مي شوند که جاذبه و کشش خود را بکلّي از دست مي دهند.

اسلام اين آئين زنده پر تحرّک که عقب افتاده ترين ملّتها را به پيشروترين تبديل کرد نيز از اين موضوع بر کنار نمانده، هر چند وجود قرآن دست نخورده، و دانشمنداني که در هر عصر و زمان، حتّي به قيمت جان خود براي حفظ اصالت آن کوشيدند، تا حدّ زيادي جلو اين دگرگونيها را گرفتند ولي بايد اعتراف کرد که بسياري از مفاهيمش نزد گروه کثيري از مسلمانان چنان مسخ و واژگون شده که مي توان گفت هم



[ صفحه 283]



اکنون اسلام اصيل عصر پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در ميان بسياري اصلا ناياب است!

سازنده ترين مفاهيم همچون «زهد و پارسايي» و «صبر» و «انتظار» و «شهادت» و «شفاعت» و «عبادت» گاهي آنچنان گرفتار تحريف و تفسيرهاي نادرست و وارونه شده که اسلام راستين از آن وحشت مي کند!

بسياري از قوانين اسلام با کلاههاي «شرعي» و «غير شرعي» عملا به نابودي گرائيده، همچون حکم ربا و نزولخواري که تنها اسمي از آن بر جاي مانده است.

قسمتي ديگر ـ همچون هجرت و جهاد و شهادت ـ به دست فراموشي سپرده شده و يا لااقل شکل تاريخي و مخصوص به دوران معيّني از آغاز اسلام را به خود گرفته است.

توحيد اسلامي به انواع شرکها آلوده شده و مکتب اهلبيت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) که اسلام اصيل را به حکم «انّي تارک فيکم الثّقلين، کتاب اللّه و عترتي» [1] در خود پرورش مي دهد، در ميان گروه عظيمي از مسلمين کاملا ناشناخته مانده و با انواع تهمتها مردم را از آن دور ساخته اند.

او همچون باغبان پرتوان و ماهري، علف هرزه هاي گوناگون را،هر چند چنان با نهالهاي اصلي پيچيده شده باشند که جدا کردنشان محال به نظر برسد، از باغستان اسلام ريشه کن مي سازد.



[ صفحه 284]



شاخه هاي کج و معوج و اضافي را، بي تأمّل و بي امان، قطع مي کند اين آب آلوده و تيره و تار را تصفيه مي نمايد زنگار تفسيرهاي نادرست را مي زدايد گرد و غبار نسيان و فراموشکاري را از آن پاک مي کند و دستهاي سوء استفاده کنندگان و منحرفان را از آن کوتاه مي نمايد.

خلاصه، همان اسلام راستين عصر پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و علي(عليه السلام) را تجديد مي کند.

يکي از رسالتهاي مهدي(عليه السلام) پيراستن اسلام از همين وصله ها و پيرايه ها و به تعبير ديگر نوسازي و تجديد بناي کاخ شکوهمند آن است.

مسجد را که روزي فعّالترين کانونهاي اسلام و مرکز هرگونه حرکت سياسي و علمي و فرهنگي و اجتماعي و اخلاقي بود و امروز در ميان گروهي به شکل مرکزي براي از کار افتاده ها و بازنشسته ها و بي خانه ها و لانه ها، و بيکارها، و يا شکل يک سرگرمي، و حدّ اعلاء يک عادت در آمده، به شکل نخستينش باز مي گرداند.

جمود و سکوت جاي خود را به جنبش و حرکت و فرياد مي دهد.

جهاد اسلامي را در تمام زمينه ها زنده مي کند.

توحيد اصيل اسلام را از هر گونه آلودگي به شرک رهايي مي بخشد و مفاهيم مسخ شده و باژگون شده را به صورت صحيح تفسير مي کند.

سليقه هاي شخصي را از اسلام کنار مي زند و زنگ عادات و رسوم را از آن مي زدايد.

اسلام را از شکلهاي محدود قومي و محلّي در مي آورد و در شکل جهاني اش آشکار مي سازد.



[ صفحه 285]



دست سوء استفاده کننده ها و کلاه شرعي گذارها را از آن قطع مي کند، و قوانينش را دور از اين گونه زائده ها عرضه مي نمايد.

مجموع اين نوسازي و بازسازي آنچنان زياد و دگرگون کننده است که در پاره اي از روايات اسلامي از آن به «دين جديد» تعبير شده است.

در روايتي که از امام صادق(عليه السلام) در کتاب «اثبات الهداة» نقل شده، چنين مي خوانيم:

«اذا خرج القائم يقوم بامر جديد، و کتاب جديد، و سنّة جديد و قضاء جديد؛ [2] هنگامي که قائم خروج کند امر تازه، و

روش تازه و داوري تازه اي با خود مي آورد».

روشن است که تازگي اين برنامه ها و روشها و داوريها نه به خاطر آن است که مذهب جديدي با خود مي آورد، بلکه آنچنان اسلام را از ميان انبوه خرافات، و تحريفها، و تفسيرهاي نادرست و تلقّي هاي غلط بيرون مي آورد که بنائي کاملا نو و جديد جلوه مي کند.

همچنين تازگي کتاب نه مفهوم آن است که يک کتاب آسماني جديد بر او نازل مي شود چرا که امام قائم است و حافظ دين، نه پيامبر و آورنده آئين و کتاب جديد بلکه قرآن اصيل فراموش شده را چنان از زواياي تحريفهاي معنوي، و تفسيرهاي نادرست بيرون مي کشد که مي توان نام کتاب جديد بر آن گذاشت.



[ صفحه 286]



شاهد اين گفتار علاوه بر صراحت قرآن در زمينه ختم نبوّت در آيه 40 سوره احزاب و گذشته از رواياتي که صريحاً مساله خاتميّت پيامبر اسلام را ثابت مي کند، احاديث متعدّدي است که تصريح مي کند او با همان روش پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) و کتاب و سنّت و آئين او بر مي خيزد:

يکي از دوستان امام صادق(عليه السلام) به نام «عبداللّه بن عطا» مي گويد:

از امام پرسيدم روش و سيره مهدي(عليه السلام) چگونه است؟

امام در پاسخ فرمود:

«يصنع ما صنع رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم) يهدم ما کان قبله کما هدم رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم) امر الجاهليّة و يستأنف الاسلام جديداً

همان کاري را که رسول خدا انجام داد، انجام مي دهد برنامه هاي (نادرست) پيشين را ويران مي سازد، همانگونه که رسول خدا اعمال جاهليّت را ويران ساخت و اسلام را نوسازي مي کند.»

در همان کتاب (اثبات الهداة) مي خوانيم که پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

«القائم من ولدي اسمه اسمي و کنيته کنيتي و شمائله شمائلي و سنّته سنتي يقيم النّاس علي طاعتي و شريعتي و يدعو هم الي الکتاب ربّي؛ [3] قائم از فرزندان من است نام او

نام من و کنيه اش کنيه من و قيافه اش قيافه من و روشش روش من است مردم را به پيروي من و آئين من وا مي دارد و آنها را به کتاب پروردگارم دعوت مي کند.»



[ صفحه 287]



و در کتاب «منتخب الاثر» از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) چنين آمده است:

و انّ الثّاني عشر من ولدي يغيب حتّي لايري، و يأتي علي امّتي بزمن لايبقي من الاسلام الاّ اسمه، ولايبقي من القرآن الاّ رسمه فحينئذ يأذن اللّه له تبارک و تعالي بالخروج فيظهر الاسلام به ويجدّده؛ [4] .

دوازدهمين فرزندم از نظرها پنهان مي گردد و ديده نمي شود و زماني بر پيروان من خواهد آمد که از اسلام جز نام و از قرآن جز نقشي باقي نماند در اين هنگام خداوند بزرگ به او اجازه خروج مي دهد، و اسلام را با او آشکار و تجديد مي کند.

صراحت اين اخبار بقدري است که ما را از هر گونه توضيح بي نياز مي کند.


پاورقي

[1] اين حديث در منابع فراواني از برادران اهل سنّت نقل شده براي آگاهي بيشتر به کتاب «قرآن و حديث» مراجعه کنيد.

[2] اثبات الهداة، ج 7، ص 83.

[3] اثبات الهداة.

[4] منتخب الاثر، ص 98.