بازگشت

سه دوران


سه دوران مشخّص در مورد انقلابي بزرگ تاريخ بشر، مهدي(عليه السلام)وجود دارد:

دوران آمادگي و انتظار و نشانه هاي ظهور

دوران تحقّق انقلاب و مبارزه با ظلم و فساد

دوران حکومت حقّ و عدالت

درباره دوران اوّل و دوم تا کنون سخن بسيار گفته ايم و اکنون نوبت بحث پيرامون دوران سوم است که نتيجه اين انقلاب وسيع و همه جانبه است، و علي رغم اهمّيّتي که اين موضوع دارد کمتر روي آن بحث شده است.

به هر حال، تصوّر اينکه:

جهاني به وجود آيد خالي از تبعيضها و اختلافهاي طبقاتي، و صف بنديهاي مفسده آفرين

خالي از جدائيها و پراکندگيها



[ صفحه 260]



خالي از جنگ و خونريزي و تجاوز

و خالي از خنده هاي مستانه استعمار گران، و ناله هاي محرومان به زنجير کشيده شده

راستي چه دل انگيز و آرامبخش و نشاط آفرين است!

ولي مسلّماً همانقدر که ترسيم چنين جهاني در افق خيال آسان است، از نظر عمل فوق العاده مشکل و طاقت فرساست، ولي به هر صورت بشريّت ناگزير است چنين راهي را بپيمايد و به آن واقعيّت عيني دهد که در غير اين صورت راهي جز تباهي و نابودي ندارد.

خطوط اصلي نظامات چنين جامعه اي در روايات اسلامي با اشاراتي کوتاه و پرمعني ترسيم شده، و با اين که عباراتي است که از سيزده يا دوازده قرن پيش به دست ما رسيد، کاملا زنده و تازه است.

و در اينجا به چند قسمت حسّاس آن اشاره مي کنيم:

پيشرفت برق آساي علوم در عصر مهدي

هيچ برنامه انقلابي بدون يک جهش فکري و فرهنگي، پايا و پويا نخواهد بود و رشد و تکامل لازم را نخواهد يافت لذا، بدون شک نخستين گام در تحقّق بخشيدن به چنين هدفي، اقدام به يک انقلاب فرهنگي است که افکار را از دو سو به حرکت در آورد:

از طرفي، در زمينه علوم و دانشهايي که مورد نياز يک جامعه آباد و آزاد و سالم است (اين از نظر مادّي و روبنائي).

و از سوي ديگر، در زمينه آگاهي به اصول يک زندگي صحيح



[ صفحه 261]



انساني آميخته با ايمان در جهت معنوي و زير بنائي.

در حديثي از امام صادق(عليه السلام) چنين مي خوانيم:

«العلم سبعة و عشرون حرفاً فجميع ما جائت به الرّسل حرفان، فلم يعرف النّاس حتّي اليوم غير الحرفين، فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة والعشرين حرفاً فبثّها في النّاس و ضمّ اليها الحرفين، حتّي يبثّها سبعة و عشرين حرفاً؛ [1] .

علم و دانش بيست و هفت حرف (بيست و هفت شعبه و شاخه) است تمام آنچه پيامبران الهي براي مردم آوردند دو حرف بيش نبود، و مردم تا کنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، امّا هنگامي که قائم ما قيام کند بيست و پنج حرف (بيست و پنج شاخه و شعبه) ديگر را آشکار مي سازد و در ميان مردم منتشر مي سازد و دو حرف را به آن ضميمه مي کند تا بيست و هفت حرف کامل و منتشر گردد.»

اين حديث بروشني جهش فوق العاده علمي عصر انقلاب مهدي(عليه السلام) را مشخّص مي سازد که تحوّلي به ميزان بيش از 12 برابر! نسبت به تمام علوم و دانشهايي که در عصر همه پيامبران راستين به بشريّت اعطا شد، پيش مي آيد و درهاي همه رشته ها و همه شاخه هاي علوم مفيد و سازنده به روي انسانها گشوده مي شود، و راهي را که بشر طيّ هزاران سال پيموده به ميزان 12 برابر در دوران کوتاهي مي پيمايد



[ صفحه 262]



چه جهشي از اين بالاتر و سريعتر!

حديث ديگري که از امام باقر(عليه السلام) نقل شده، معني حديث فوق را تکميل مي کند، آنجا که مي گويد:

«اذا قام قائمنا وضع يده علي رؤوس العباد، فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم؛ [2] هنگامي که قائم ما قيام کند،

دستش را بر سر بندگان مي گذارد و عقول آنها را با آن کامل و افکارشان را پرورش داده تکميل مي کند.»

و به اين گونه در پرتو ارشاد و هدايت مهدي(عليه السلام) و در زير دست عنايت او مغزها در مسير کمال به حرکت در مي آيند و انديشه ها شکوفان مي گردند، و تمام کوته بيني ها و تنگ نظريها و افکار پست و کوتاه که سرچشمه بسياري از تضادها و تزاحمها و برخوردهاي خشونت آميز اجتماعي است بر طرف مي گردد.

مردمي بلند نظر، با افکاري باز، و سينه هائي گشاده،و همّتي والا، و بينشي وسيع، پرورش مي يابند که بسياري از مشکلات اجتماعي را در روح خود حل مي کنند و جهاني از صلح و صفا مي سازند.

و امروز نيز هر گونه اصلاح اجتماعي، در هر مقياسي، بستگي به اين دگرگوني فکري و انقلاب روحي دارد.



[ صفحه 263]



پيشرفت خارق العاده صنايع در آن عصر

احاديث جالب و گويايي که تحت شماره هاي 1 و 2 و 3 و 4 در بحث گذشته تحت عنوان «راه پيروزي...» آورديم نشان مي دهد که اين جهش علمي، صنايع و تکنولوژي را نيز در مقياس وسيعي شامل مي گردد.

وسايل اطّلاعاتي آنقدر پيشرفته خواهد بود که دنيا را همچون کف دست آشکار مي سازد و به حکومت مرکزي تسلّط کامل بر اوضاع جهان مي بخشد تا بموقع و بدون فوت وقت براي حلّ مشکلات جهاني بکوشد و هر گونه فسادي را (عمدي و غير عمد) در نطفه خفه سازد. [3] .

مسأله انرژي و نور آنچنان حل مي شود که حتّي نياز به انرژي خورشيدي که بازگشت همه انرژي ها (جز انرژي اتمي) به آن است، نيست.

و اين شايد در پرتو يک سيستم تکامل يافته انرژي اتمي ـ با تصفيه کامل از تشعشعات زيانبار کنوني که در حال حاضر بزرگترين مشکل استفاده از اين انرژي تشکيل مي دهد ـ خواهد بود. [4] .

وسايل سريع السّيري که با وسايل کنوني قابل مقايسه نيست، نه فقط براي دور زدن کره زمين در يک زمان کوتاه، بلکه براي مسافرتهاي دور دست فضايي در اختيار آن حکومت قرار مي گيرد. [5] .



[ صفحه 264]



و اين نيز کمک به اهداف اصلاحي اين حکومت مي کند.

در حديث ديگري از امام صادق(عليه السلام) چنين آمده است:

«انّ قائمنا اذا قام مدّاللّه بشيعتنا في اسماعهم و ابصارهم، حتّي لايکون بينهم و بين القائم بريد، يکلّمهم فيسمعون و ينظرون اليه و هو في مکانه؛ [6] هنگامي که قائم ما قيام کند

خداوند آنچنان گوش و چشم شيعيان ما را تقويت مي کند که ميان آنها و قائم (رهبر و پيشوايشان) نامه رسان نخواهد بود با آنها سخن مي گويد و سخنش را مي شنوند، و او را مي بينند در حالي که او در مکان خويش است (و آنها در نقاط ديگر جهان!)»

يعني وسائل انتقال «صدا» و «تصوير» بطور همگاني و ساده و آسان در اختيار همه پيروان او قرار مي گيرد آنچنان که چيزي به نام اداره پست در عصر حکومت او شيئي زائد محسوب مي گردد! و مسائل جاري اين حکومت، بدون نياز به کاغذ بازي ـ آنچنان که راه و رسم دنياي امروز است و شايد نيمي از وقت و نيروي انساني را تلف کرده و گردش همه کارها را کند مي سازد و رسيدن حق را به حق داران به تأخير مي اندازد ـ حلّ و فصل مي شود.

همه دستورها وبرنامه ها باسيستم«شهود و حضور» ابلاغ و اجرا مي گردد.

و چه عالي است چنين طرحي براي اداره جامعه هاي انساني و حذف برنامه هاي زائد و دست و پا گير و وقت تلف کن!



[ صفحه 265]



حديث گوياي ديگري که در اين زمينه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده اين موضوع را به نحو بارزي تکميل مي کند آنجا که فرمود:

«انّ المؤمن في زمان قائم و هو بالمشرق سيري اخاه الّذي في المغرب و کذا الّذي في المغرب يري اخاه الّذي بالمشرق؛ [7] مؤمن در زمان قائم در حالي که در مشرق است برادر

خود را در مغرب مي بيند همچنين کسي که در غرب است برادرش را در شرق مي بيند!»

ارتباط مستقيم نه تنها در سطح حکومت بلکه در سطح عموم عملي مي شود و پيوندهاي ظاهري و جسماني، پيوندهاي معنوي دلها را استحکام مي بخشد آن گونه که جهان را به راستي به شکل يک خانه، و مردمش همچون اهل يک خانواده خواهند بود!

و به اين ترتيب، علم و دانش و صنعت در اختيار بهسازي وضع جهان و تحکيم پايه هاي اخوّت و برادري ـ و نه در راه ويرانگري ـ قرار خواهد گرفت.

پيشرفت عظيم اقتصادي و عدالت اجتماعي

زميني که در آن زندگي مي کنيم امکانات فراواني براي زندگي ما و نسلهاي آينده و جمعيّتهائي بسيار زيادتر از جمعيّت کنوني ما دارد امّا عدم آگاهي کافي به منابع موجود، و منابع بالقوّه زمين از يک سو، و عدم وجود يک نظام صحيح براي تقسيم ثروت زمين از سوي ديگر، سبب



[ صفحه 266]



احساس کمبود از جنبه هاي مختلف شده است تا آنجا که در عصر ما همه روزه گروهي از انسانهاي مفلوک از گرسنگي مي ميرند.

نظام حاکم بر اقتصاد جهان امروز که يک نظام استعماري است در کنار خود يک نظام جنگي ظالمانه را پرورش مي دهد که قسمت مهمّي از نيروهاي فکري و انساني را که مي بايست بطور مداوم و پويا در جستجوي منابع جديد براي بهسازي زندگي انسانها به تلاش برخيزند مي بلعد و نابود مي کند.

امّا به هنگامي که اين نظام و نظام جنبي آن دگرگون شود، نيروها براي استخراج منابع بيشمار زمين به کار مي رود و علم و دانش پيشرو در اختيار اين برنامه قرار مي گيرد و بسرعت منابع تازه اي کشف مي گردد و شکوفائي خاصّي به اقتصاد بشريّت مي بخشد.

لذا در روايات مربوط به حکومت آن مصلح بزرگ اشارات پر معنائي به اين توسعه اقتصادي ديده مي شود که از هر گونه توضيح بي نياز است.

از جمله در حديثي چنين مي خوانيم:

«انّه يبلّغ سلطانه المشرق والمغرب و تظهر له الکنوز ولا يبقي في الارض خراب الاّ يعمّره؛ [8] حکومت او شرق و

غرب جهان را فرا خواهد گرفت و گنجينه هاي زمين براي او ظاهر مي گردد و در سرتاسر جهان جاي ويراني باقي نخواهد ماند مگر اين که آن را آباد خواهد ساخت!»



[ صفحه 267]



و براستي بايد چنين شود زيرا ويرانيهاي زمين نه به خاطر کمبود نيروي انساني است، و نه کمبود مالي، بلکه مولود ويرانگري انسانها، و صرف بيهوده منابع مالي و انساني و عدم احساس مسؤوليّت است و هنگامي که اينها در پناه يک نظام صحيح اجتماعي بر طرف گردد، اين آبادي حتمي است بخصوص که از پشتوانه منابع جديد فوق العاده اي نيز برخوردار خواهد بود.

در حديث جالب ديگري از امام صادق(عليه السلام) مي خوانيم:

اذا قام القائم: حکم بالعدل

وارتفع الجور في ايّامه

و امنت به السّبل

واخرجت الارض برکاتها

و ردّ کلّ حقّ الي اهله...

و حکم بين النّاس بحکم داوود(عليه السلام) و حکم محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم)

فحينئذ تظهر الارض کنوزها

و تبدي برکاتها

ولا يجد الرّجل منکم يومئذ موضعا لصدقته و لا لبرّه لشمول الغني جميع المؤمنين...؛ [9] .

هنگامي که قائم قيام کند: حکومت را بر اساس عدالت قرار مي دهد.

و ظلم و جور در دوران او برچيده مي شود.

و جادّه ها در پرتو وجودش امن و امان مي گردد.



[ صفحه 268]



زمين بر کاتش را خارج مي سازد.

و هر حقّي به صاحبش مي رسد.

در ميان مردم همانند داوود(عليه السلام) و محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) داوري مي کند.

در اين هنگام زمين گنجهاي خود را آشکار مي سازد.

و برکات خود را ظاهر مي کند.

و کسي موردي را براي انفاق و صدقه و کمک مالي نمي يابد زيرا همه مؤمنان بي نياز و غني خواهند شد...!

تکيه روي ظاهر شدن برکات زمين و خارج شدن گنجها نشان مي دهد که هم مسأله زراعت و کشاورزي به اوج ترقي خود مي رسد و هم تمام منابع زير زميني کشف و مورد استفاده قرار مي گيرد، و در آمد سرانه افراد آنقدر بالا مي رود که در هيچ جامعه اي فقيري پيدا نمي شود و همه به سر حدّ بي نيازي و خود کفايي مي رسند.

و بي شک اجراي اصول عدل و داد و جذب نيروهاي انساني به مسيرهاي سازنده، چنين اثري را خواهد داشت زيرا همان گونه که گرسنگي و فقر و نيازمندي بر اثر کمبودها نيست بلکه نتيجه مستقيم و غير مستقيم مظالم و تبعيضها و بيدادگريها و تلف شدن نيروها و هدر دادن سرمايه هاست!

در حديث ديگري که در منابع اهل تسنّن آمده است، از ابوسعيد خدري چنين نقل شده:

قال رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم):

ابشّرکم بالمهدي يملأ الارض قسطاً کما ملئت جوراً و



[ صفحه 269]



ظلماً، يرضي عنه سکّان السّماء والارض، يقسم المال صحاحاً، فقال رجل ما معني صحاحاً، قال بالسّويه بين النّاس و يملأ قلوب امّة محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم) غني و يسعهم عدله، حتّي يأمر منادياً ينادي يقول من له بالمال حاجة فليقم فما يقوم من النّاس الاّ رجل واحد (ثم يأمر له بالمال فياخذ ثم يندم و يردّه)؛ [10] .

پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

شما را به ظهور مهدي(عليه السلام) بشارت مي دهم زمين را پر از عدالت مي کند همان گونه که از جور و ستم پر شده است ساکنان آسمانها و ساکنان زمين از او راضي مي شوند و اموال و ثروتها را بطور صحيح تقسيم مي کند.

کسي پرسيد: معني تقسيم صحيح ثروت چيست؟

فرمود:

بطور مساوي در ميان مردم!

(سپس فرمود:)

و دلهاي پيروان محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم) را پر از بي نيازي مي کند، و عدالتش همه را فرا مي گيرد تا آنجا که دستور مي دهد کسي با صداي بلند صدا زند هر کس نياز مالي دارد برخيزد، هيچکس ـ جز يک نفر بر نمي خيزد.

(سپس در ذيل حديث مي خوانيم که امام دستور مي دهد مال قابل ملاحظه اي به او بدهند، امّا او بزودي باز مي گردد و پشيمان مي شود که چرا آزمند و حريص بوده است.)



[ صفحه 270]



در تفسير اين حديث به چند نکته بايد توجّه کرد:

1ـ منظور از رضايت ساکنان آسمان از حکومت او، يا اشاره به فرشتگان آسمان و ملائکه مقرّب پروردگار است و يا اشاره به گسترش حکومت او بر کرات ديگر مسکوني و گشوده شدن راه آسمانها و مسافرتهاي فضايي به نقاط دور دست جهان است.

2ـ منظور از تقسيم عادلانه ثروت در شکل تقسيم مساوي ـ با توجّه به اين که مي دانيم در اسلام که مهدي(عليه السلام) حافظ و مروّج احکام آن است در برابر کار بيشتر و تلاش و لياقت فزونتر، سرمايه بيشتري پرداخته مي شود ـ يا اشاره به اموال بيت المال و اموال عمومي بطور کلّي است که همگان در حکومت اسلامي در مقابل آن برابرند ـ چنانکه از سيره پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و علي(عليه السلام) نقل شده، بعکس چيزي که درباره دوران بسياري از خلفا همانند عثمان خوانده ايم که انواع تبعيضها را روا مي داشتند! و يا اشاره به اين است که در شرايط مساوي، امتيازات و پاداشها و اجرتها مساوي به افراد داده مي شود بعکس آنچه در دنياي کنوني ديده مي شود که يک کارگر در نقطه اي از جهان ممکن است ساعتي ده دلار مزد بگيرد امّا کارگر ديگر با همان شرايط و کيفيّت در مقابل کار ده ساعته خود حتّي يک دلار هم نگيرد و اين نهايت ظلم است که مزد افراد در شرايط برابر، کاملا متفاوت باشد.

3ـ نکته ديگر اين که، از ذيل حديث بخوبي استفاده مي شود که در آن روز حتّي يک نفر محتاج و نيازمند وجود ندارد، به دليل اين که آن يک نفر هم که بر مي خيزد غناي روحي نداشته و گرفتار حرص و آز



[ صفحه 271]



بوده و الاّ از نظر مادّي بي نياز بوده است و مهم اين است که او تحت رهبري صحيح خود دلها را مملو از غناي معنوي و رواني مي کند و اين خلق و خوي زشت «حرص» را از سرزمين دلها ريشه کن مي سازد همان حرصي که سرچشمه بسياري از تلاشهاي بيهوده ثروت اندوزان تهي مغز است که با داشتن هزاران برابر سرمايه مورد نياز زندگي خود و فرزندان خويش، باز هم دست و پا بر جمع ثروت فزونتر مي کنند گوئي به بيماري استسقا گرفتارند که هر چه مي نوشند باز هم سيراب نمي شوند.

يکي ديگر از عوامل، يا صحيحتر، از بهانه هاي جمع ثروت، که عدم اطمينان به وضع آينده است، در پرتو عدالت اجتماعي او بکلّي از بين مي رود و هيچ کس نيازي در خود به ثروت اندوزي نمي بيند زيرا هم امروز و هم آينده او تأمين شده است.

باز در حديث ديگري از پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله وسلم) مي خوانيم:

... حتّي تملأ الارض جوراً فلا يقدر احد يقول اللّه! ثم يبعث اللّه عزّوجل رجلا منّي و من عترتي فيملأ الارض عدلا کما ملأها من کان قبله جوراً و يخرج له الارض افلاذ کبدها و يحثو المال حثواً و لا يعدّه عداً [11] .

زماني فرا مي رسد که زمين پر از ستم مي شود و کسي نمي تواند (آشکارا) نام خدا را ببرد (و دم از حقّ و عدالت بزند) سپس خداوند عزّوجل مردي را از من و خاندان من، بر مي انگيزد که زمين را پر از



[ صفحه 272]



عدل مي کند آن گونه که پيش از او، پر از ستمش کرده اند و زمين قطعات کبد خود را براي او بيرون مي فرستد، و ثروت را بدون شماره و محاسبه در ميان مردم پخش مي کند (و هر کس به قدر نيازش از آن بر مي گيرد...).

«افلاذ» جمع فلذ به معني قطعه و شعبه است و افلاذ کبد به اشياء گرانبها اطلاق مي شود و در اينجا اشاره به منابع گرانقيمت و پر ارزش درون زمين است.

اين احتمال نيز وجود دارد که تعبير فوق اشاره به اين باشد که انسان دسترسي به هسته دروني گداخته زمين مي يابد که يک پارچه آتش و حرارت است و ممکن است از آن به عنوان يک منبع مهمّ انرژي استفاده کرد و نيز ممکن است منابع گرانبهائي از انواع فلزّات از آن بتوان استخراج نمود و با توجّه به اين که پوسته جامد زمين پوسته نسبتاً نازکي است و درون دل زمين جهاني از موادّ گداخته و منابع گوناگون وجود دارد، دسترسي به چنين منبع عظيم و وسيعي مي تواند فکر انسان را از جهات فراواني راحت سازد.

رشد اخلاقي، و تامين نيازهاي آينده بطور اطمينان بخش، و فراواني منابع در آمد، و خلاصه جمع شدن غناي روحي و جسمي سبب مي شود که حتّي نياز به شمارش اموال پيدا نشود و هر نيازمندي نياز خود را از بيت المال حکومتش بدون تشريفات زايد بگيرد.

اينها همه از يک سو، و از سوي ديگر:

اشاراتي در اخبار ديده مي شود که نشان مي دهد در عصر حکومت



[ صفحه 273]



او شهرهاي بسيار وسيع و آباد، جاده هاي وسيع، مساجد بزرگ امّا ساده و بدون زرق و برق و زينت ساخته خواهد شد و نظارت کاملي بر طرز ساختمان خانه ها، به گونه اي که کمترين مزاحمتي براي مردم ديگر نداشته باشد، مي کند:

1ـ در حديثي از امام صادق(عليه السلام) مي خوانيم:

و يبني في ظهر الکوفه مسجداً له الف باب و يتّصل بيوت الکوفه بنهر کربلا و بالحيرة [12] .

در پشت کوفه مسجدي بنا مي کند که يکهزار در دارد، و خانه هاي کوفه به نهر کربلا و حيره مي رسد!

و مي دانيم فاصله ميان اين دو شهر هم اکنون بيش از 70 کيلومتر است.

2ـ از امام باقر(عليه السلام) مي خوانيم:

اذا قام القائم...

يکون المساجد کلّها جمّاء لاشرف لها کما کان علي عهد رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم)

و يوسّع الطّريق الاَعظم فيصير ستّين ذراعاً

و يهدم کلّ مسجد علي الطّريق

و يسدّ کلّ کوَّة الي الطّريق

و کلّ جناج و کنيف و ميزاب الي الطّريق؛ [13] .



[ صفحه 274]



هنگامي که قائم قيام کند...

مساجد در عصر او همگي داراي ديوارهاي کوتاه و بدون کنگره خواهد شد همان گونه که در عصر رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم) بود.

جادّه هاي بزرگ و اصلي را توسعه مي دهد و به 60 ذراع مي رسد!

و تمام مساجدي را که در مسير قرار دارند (و مزاحم مردم هستند به فرمان او) خراب مي شود!

و تمام دريچه ها و روزنه هائي که به راهها گشوده مي شود (و مزاحم عبور و مرور مردم است) ويران مي سازد.

و بالکنها (ي مزاحم) و فاضلابها و ناودانهايي که در راه (عبور مردم) باز مي شود مي بندد!»

3ـ و نيز در حديثي طولاني از امام صادق(عليه السلام) نقل شده که فرمود:

... وليصيّرنَّ الکوفة اربعة و خمسين ميلا و ليجاورنَّ قصورها کربلا، و ليصيّرنَّ اللّه کربلا معقلا و مقاما...؛ [14] .

او کوفه را پنجاه و چهار ميل توسعه مي دهد تا آنجا که عمارات آن به کربلا مي رسد، و کربلا (کوي شهيدان و قهرمانان و جانبازان راه خدا) مرکز و کانون بسياري از فعّاليّتها مي گردد...

4ـ روايات در زمينه پيشرفت کشاورزي و فزوني فراورده هاي زراعي و فزوني آبها و دامها و عمران و آبادي در تمام زمينه ها فراوان است. [15] .



[ صفحه 275]



پيشرفتهاي قضائي

براي مبارزه با فساد و تجاوز و ستم، از يک سو تقويت پايه هاي ايمان و اخلاق لازم است و از سوي ديگر به وجود آمدن يک سيستم صحيح و نيرومند قضائي با هوشياري کامل و احاطه وسيع.

مسلّماً پيشرفت کامل صنايع، وسائلي را در اختيار بشر مي گذارد که با آن بخوبي مي توان ـ در مورد لزوم ـ حرکات همه مردم را تحت کنترل قرار داد، و هر حرکت ناموزون و نابجائي را که منتهي به فساد و تجاوز و ستمي مي شود، زير نظر گرفت و با علائم و آثاري که مجرمان در محلّ جرم باقي مي گذارند، از آنها عکسبرداري کرد صداي آنها را ضبط نمود و آنها را بخوبي شناخت. قرار گرفتن چنين وسائلي در اختيار يک حکومت صالح، عامل مؤثّري براي پيشگيري از فساد و ستم و در صورت وقوع چنين موضوعي، رساندن حق به صاحب حق است.

شک نيست که در عصر آن مصلح بزرگ جهان، آموزشهاي اخلاقي با وسايل ارتباط جمعي فوق العاده پيشرفته، آنچنان وسعت مي گيرد که اکثريّت قاطع مردم جهان را براي يک زندگي صحيح انساني و آميخته با پاکي و عدالت اجتماعي آماده سازد.

ولي از آنجا که بالاخره انسان آزاد آفريده شده، و در اعمال خويش از اصل جبر پيروي نمي کند خواه ناخواه افرادي ـ هر چند در اقلّيّت باشند ـ در هر اجتماع صالحي ممکن است پيدا شوند که از آزادي خود سوء استفاده کنند و از آن براي وصول به مقاصد شومي بهره گيرند.



[ صفحه 276]



لذا بايد يک دستگاه قضائي سالم و کاملا آگاه و مسلّط باشد که حقوق مردم را به آنها برساند و ستمگر را بر سر جاي خود بنشاند.

با مطالعه و دقّت روي جرائم و جنايات و مفاسد اجتماعي و طرق پيشگيري از آنها، روشن مي شود که:

اولا، با اجراي عدالت اجتماعي و تقسيم عادلانه ثروت، ريشه بسياري از مفاسد اجتماعي که از تنازع و کشمکش بر سر اندوختن ثروتها و استثمار طبقات ضعيف، و حيله و تزوير، و انواع تقلّبها، و دروغ و خيانت و جنايت به خاطر در آمد بيشتر از هر راه با هر وسيله، سرچشمه مي گيرد، بر چيده مي شود و شايد رقم بزرگ فساد و ظلم در هر جامعه اي از همين رهگذر است با از ميان رفتن ريشه اصلي، شاخ و برگها خود به خود مي خشکد.

ثانياً، آموزش و تربيت صحيح اثر عميقي در مبارزه با فساد و تجاوز و انحرافات اجتماعي و اخلاقي دارد و يکي از علل مهمّ توسعه فساد در جوامع امروز اين است که نه تنها از وسائل ارتباط جمعي آن، استفاده براي آموزش صحيح نمي شود، بلکه همه آنها غالباً در خدمت کثيف ترين و زشت ترين برنامه هاي استعماري فساد است و شب و روز بطور مداوم از طريق ارائه فيلمهاي بدآموز و داستانها و برنامه هاي گمراه کننده و حتّي اخبار دروغ و نادرستي که در خدمت مصالح استعمار جهاني است، به ظلم و تبعيض و فساد خدمت مي کنند.

البتّه اينها نيز از جهتي ريشه اقتصادي دارد و در جهت تخدير مغزها و به ابتذال کشيدن مفاهيم سازنده، و نابود کردن نيروهاي فعّال و بيدار



[ صفحه 277]



هر جامعه، براي بهره گيري بيشترِ غولهاي استعمار اقتصادي حرکت مي کند بي آن که به مانع مهمّي روبه رو شوند.

هرگاه اين وضع دگرگون گردد، در مدّت کوتاهي بطور قطع قسمت مهمّي از مفاسد اجتماعي فرو خواهد نشست و اين کار جز از يک حکومت صالح و سالم جهاني که در مسير منافع توده هاي جهان ـ و نه استثمار گران ـ براي ساختن جهاني آباد و آزاد و مملوّ از صلح و عدالت و ايمان، ساخته نيست.

ثالثاً، وجود يک دستگاه قضائي بيدار و آگاه با وسيله مراقبت دقيق که نه مجرمان از چنگ آن فرار کنند و نه از عدالت سرباز زنند، نيز عامل مؤثّري در کاهش از ميزان فساد، و گناه و تخلّف از قانون است.

و اگراين سه جنبه دست به دست هم بدهد، ابعاد تأثير آن فوق العاده زياد خواهد بود.

از مجموع احاديث مربوط به دوران حکومت مهدي(عليه السلام) استفاده مي شود که او از تمام اين سه عامل بازدارنده، در عصر انقلابش بهره مي گيرد آنچنان که جمله معروفي که حکم ضرب المثل را دارد جامه عمل به خود مي پوشد همان جمله که مي گويد:

«زماني فرا مي رسد که گرگ و ميش در کنار هم آب مي خورند!»

مسلّماً گرگان بيابان تغيير ماهيّت نمي دهند، لزومي هم ندارد که چنين شود، و نه ميشها از حالت کنوني در مي آيند اين اشاره به برقراري عدالت در جهان، و تغيير روش گرگ صفتان خونخوار که با



[ صفحه 278]



سازش با حکومت جبّار قرنها به خوردن خون قشرهاي مستضعف جامعه انساني ادامه مي دادند، مي باشد.

آنها در پناه نظام جديد يا بکلّي تغيير روحيّه مي دهند، چرا که گرگ صفتي هرگز جزء سرشت بشر نبوده و نيست و از نهادهاي عرضي و قابل تغيير است، و يا حدّاقل بر سر جاي خود مي نشينند، و به جاي خوردن منافع دگران در کنار آنها از مواهب الهي بطور عادلانه بهره مي گيرند، همان گونه که «گرگ» در کنار «ميش» و بر سر «چشمه»!

در غير اين دو صورت مشمول تصفيه شده و وجودشان از ميان برداشته خواهد شد!

از جمله اشارات قابل توجّه در اين زمينه، همان است که در مورد تقسيم صحيح مال در حديثي از پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) نقل شده که آنقدر مردم غناي جسمي و روحي پيدا مي کنند که اموال اضافي مي ماند و طالبي ندارد يعني مردم در يک نظام صحيح حکومت آنچنان تربيت مي شوند که اموال زائد بر نياز خود را دردسري براي خويش مي بينند! و تمام شور و شرها و قال و غوغايي که از اين رهگذر پيدا مي شود، فرو مي نشيند!

زندگي همه تأمين و از آينده نيز هيچ گونه نگراني نخواهند داشت تا به خاطر تأمين آن تن به آلودگي ها و مسابقه جمع ثروت بدهند.

و نيز در حديث ديگري خوانديم که سطح افکار مردم در عصر حکومت او چنان بالا مي رود که به هيچ وجه با امروز قابل قياس نيست، و طبعاً تضادها و کشمکشهائي که مولود کوته نظري ها و تنگ



[ صفحه 279]



چشمي ها، و پائين بودن سطح افکار و خلاصه کردن شخصيّت در ميزان مال و ثروت است برچيده خواهد شد.

به خاطر مراقبت شديدي که در عصر حکومت او طبق رواياتي که گذشت، اِعمال مي گردد حتّي مجرمان در محيط خانه خود در امان نيستند، چرا که ممکن است با وسائل پيشرفته اي تحت کنترل باشند و حتّي مثلا امواج صوتي آنها بر روي ديوار قابل کنترل گردد اين خود اشاره ديگري به وسعت ابعاد مبارزه با فساد در عصر حکومت او است.

داوري کردن او بر طبق قانون دادرسي محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) و قانون دادرسي داوود(عليه السلام)گويا اشاره به اين نکته لطيف است که او هم به موازين ظاهري دادرسي اسلامي همچون اقرار و گواهي گواهان و مانند آن استفاده مي کند و هم از طرق رواني و علمي براي کشف مجرمان اصلي، آنچنان که پاره اي از نمونه هاي آن از عصر داوود(عليه السلام) نقل شده است.

بعلاوه، در عصر او به موازات پيشرفت علوم و دانشها و تکنيک و صنعت، آنقدر وسائل کشف جرم تکامل مي يابد که کمتر مجرمي مي تواند ردّپائي که با آن شناخته شود از خود به جا نگذارد.

در يکي از مطبوعات خبري پيرامون شگفتيهاي مغز آدمي خواندم که مغز انسان امواجي برابر با اعتقادات دروني بيرون مي فرستد که با اندازه گيري آن مي توان به راستگويي و دروغگويي افراد در اظهاراتشان پي برد!

مسلّماً اين وسايل تکامل مي يابد و وسائل ديگري نيز اختراع



[ صفحه 280]



مي گردد. و با استفاده از روشهاي پيشرفته رواني، مجرمان کاملا مهار مي شوند، هر چند مجرم در چنين جامعه اي اصولا کم است (ولي همان کم نيز کاملا مهم است).

براي چندمين بار تکرار مي کنيم:

اين اشتباه است اگر ما تصوّر کنيم که در عصر حکومت او همه اين مسائل از طريق اعجاز حل مي شود، چرا که اعجاز حکم يک استثنا را دارد، و براي مواقع ضروري، و مخصوصاً اثبات حقّانيّت دعوت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) يا امام(عليه السلام) است، نه براي تنظيم زندگي روزمرّه و جريان عادي زندگي که هيچ پيامبري براي اين مقصد از معجزه استفاده نکرده است.

بنابراين، مسير حکومت جهاني او از همان نمونه است که اشاره کرديم نه از نمونه اعجاز!

به هر حال، آنچنان امنيّتي در سايه حکومت او جهان را فرا مي گيرد که طبق روايتي يک زن تنها مي تواند از شرق جهان به غرب عالم برود بدون اين که کسي مزاحم او شود!

اگر مسأله سادگي زندگي مهدي(عليه السلام) را ـ طبق آنچه در روايات آمده به آن بيفزائيم باز مسأله از اين هم روشنتر مي شود چرا که عمل او سرمشق و الگويي است براي مردمي که تحت پوشش حکومت او قرار دارند، يعني براي همه مردم جهان.

و با در نظر گرفتن اين موضوع که قسمت مهمّي از جرائم و جنايات



[ صفحه 281]



و مفاسد اجتماعي از تجمّل پرستي و پر زرق و برق شدن زندگي و تشريفات بيهوده و پر خرج و کمرشکن سرچشمه مي گيرد، يکي ديگر از دلائل برچيده شدن مفاسد در دوران حکومت او روشن مي گردد.

در حديثي از امام عليّ بن موسي الرّضا(عليه السلام) چنين آمده است:

«و ما لباس القائم(عليه السلام) الاّ الغليظ و ماطعامه الاّ الجشب؛ [16] .

لباس قائم(عليه السلام)چيزي جز پارچه خشن نيست و غذاي او نيز تنها غذاي ساده و کم اهمّيّت است!»

نظير همين موضوع از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است. [17] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 52، ص 336.

[2] بحارالانوار، ج 52، ص 328.

[3] به حديث دوم فصل گذشته مراجعه شود.

[4] به حديث اولِ فصل گذشته مراجعه شود.

[5] به حديث سومِ فصل گذشته مراجعه شود.

[6] روضه کافي (مطابق نقل منتخب الاثر، ص 483).

[7] منتخب الاثر، ص 483.

[8] اسعاف الرّاغبين، باب دوم، ص 140 و 141.

[9] بحارالانوار، ج 13.

[10] نورالابصار في مناقب آل بيت النّبي المختار، ص 156 و 157، چاپ مصر.

[11] امالي شيخ (طبق نقل منتخب الاثر، صفحه 168).

[12] بحارالانوار، ج 52، ص 330.

[13] بحار، ج 52، ص 333.

[14] بحار، ج 53، ص 12.

[15] منتخب الاثر، صفحات 472 و 473 و 474.

[16] منتخب الاثر، ص 307.

[17] منتخب الاثر، ص 307.