بازگشت

مفهوم شمشير


تنها اين سؤال باقي مي ماند که پس اين همه تعبيرات مربوط به «قيام به شمشير» در مورد مهدي(عليه السلام) چه مفهومي دارد؟ حتّي در دعاهايي که درس آمادگي براي شرکت در اين جهاد آزادي بخش بزرگ مي دهد انتظار آن روز را مي کشيم که با شمشير کشيده «شاهراً سيفه» در صفوف اين مجاهدين قرار گيريم.

امّا حقيقت اين است که «شمشير» هميشه کنايه از قدرت و نيروي نظامي بوده و هست همانگونه که «قلم» کنايه از علم و فرهنگ است.

شک نيست که حتّي در ميدان جنگهاي سنّتي پيشين سلاحهاي



[ صفحه 252]



مختلفي جز شمشير به کار مي رفته، همچون تير و نيزه و خنجر، ولي همواره مي گويند اگر در برابر فلان موضوع سر تسليم فرود نياريد «حواله شما با شمشير است» يا گفته مي شد «به زور شمشير حقّ خود را مي گيريم».

يا از قديم معروف بوده «کشور با دو چيز اداره مي شود، قلم و شمشير» و همه اينها جنبه سمبوليک دارد و مفهوم آن تکيه بر قدرت و استفاده از نيروي نظامي است.

ضرب المثلهاي زيادي امروز در اين زمينه در دست است مي گويند:

«فلان کس شمشير را از رو بسته!» يعني، آشکارا قدرت نمائي مي کند.»

«شمشير ميان ما و شما حکومت خواهد کرد!» اشاره به اين که جز از راه جنگ مساله حل نمي شود.

«شمشيرها را غلاف نمي کنيم تا به هدف برسيم!» کنايه از اينکه مبارزه را تا آخر ادامه خواهيم داد.

«فلان کس شمشيرش را غلاف کرده!» يعني، دست از مبارزه برداشته است.»

«فلان کس شمشير دو دم است!» يعني، از دو سو مبارزه مي کند.»

در تمام اين تعبيرات شمشير کنايه از قدرت و مبارزه است در روايات اسلامي نيز مي خوانيم:

الجنّة تحت ظلال السّيوف بهشت در سايه شمشيرهاست.

السّيوف مقاليد الجنّة شمشيرها کليدهاي بهشتند!



[ صفحه 253]



همه اينها اشاره به جهاد و جانبازي و استفاده از قدرت است و اين گونه تعبيرات سمبوليک از «شمشير» يا «قلم» در زبانهاي مختلف فراوان است.

از اينجا روشن مي شود که منظور از قيام مهدي(عليه السلام) به سيف، همان اتّکاي بر قدرت است براي اينکه چنين گمان نشود که اين مصلح بزرگ آسماني به شکل يک معلم، يا يک واعظ، و يا راهنماي مسائل اجتماعي ظاهر مي شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است.

بلکه او يک رهبر دورنگر و دور انديشي است که نخست از حربه منطق بهره گيري کافي مي کند، و آنجا که گفتار حق سودي نبخشد که در مورد بسياري از زورگويان و جبّاران سودي هم نخواهد داد، دست به شمشير مي کند يعني، متوسّل به قدرت مي شود و ستمکاران را بر سرجاي خودشان مي نشاند يا در صورت لزوم، وجود کثيفشان را از سر راه بر مي دارد و شک نيست که براي اصلاح گروهي از مردم جز اين راهي نيست که گفته اند:

«النّاس لا يقيمهم الاّ السّيف کار مردم جز با شمشير راست نشود!»

و به تعبير ديگر، او تنها وظيفه اش روشنگري و ارائه راه نيست بلکه وظيفه مهمترش ـ علاوه بر اين ـ اجراي قوانين الهي و به ثمر رساندن انقلاب تکاملي اسلام، و رساندن به مقصد و ايصال به مطلوب است.

گرچه از گفتار بالا اين نکته نيز روشن شد، ولي تصريح به آن لازم به نظر مي رسد که بر خلاف پندار بعضي کوته فکران که چنين مي پندارند



[ صفحه 254]



او به هنگام قيامش بي مقدّمه دست به سلاح مي برد و طبق آن افسانه دروغين «آنقدر خون مي ريزد که خون به رکابش مي رسد!» نخست از طريق رهبري فکري و روشنگري در همه زمينه ها، مي پردازد.

به تعبير رساي مذهبي «اتمام حجّت» مي کند آنچنان که هر کس کمترين آمادگي براي پذيرا شدن منطقي آئين حق داشته باشد روشن شود، و تنها کساني باقي بمانند که جز از طريق توسّل به زور و خشونت اصلاح پذير نيستند.

از قرائن روشن بر اين موضوع ـ گذشته از اين که دليلش با خود آن است ـ اينکه مي دانيم روش او روش پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) است او سيزده سال تمام در مکّه به دعوت پنهان و آشکار مشغول بود و آنها که پذيراي حق بودند گرد او را گرفتند ولي گردنکشان ياغي و زورمند که اکثريّت توده نادان را به دنبال خود مي کشانيدند در برابرش بپا خاستند و او بناچار به مدينه آمد و با تشکيل حکومت اسلامي و فراهم ساختن قدرت، در برابر آنها ايستاد و راه خود به سوي يک دعوت عمومي گشود.

گرچه در زمينه دعوت اسلام نيز سمپاشي زياد شده که آئين شمشير است ولي بهترين سندي که امروز در برابر آنها در دست است و خوشبختانه نتوانسته اند آن را بپوشانند يا از ميان ببرند همين قرآن است.

اگر چهره اسلام يک چهره توسّل به خشونت و زور بود در قرآن براي اثبات حقايق اينهمه استدلال نمي شد اينهمه در موضوع



[ صفحه 255]



خداشناسي و معاد دو اصل اساسي اسلام تکيه روي دلائل گوناگون نمي شد اينهمه متفکّران و صاحبان عقل و انديشه را به داوري نمي طلبيد اينهمه سخن از علم و دانش نمي گفت يک رژيم خشن نظامي استدلال نمي فهمد.

و حتّي به هنگام توسّل به زور نيز موضع خود را با دلايل منطقي به عنوان يک ضرورت اجتناب ناپذير مشخّص مي سازد.

به هر حال، او در اين روش همانند پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) عمل مي کند، به اضافه اين که در عصر او سطح افکار عمومي بالاتر آمده و توسّل به منطق ضرورت بيشتري دارد همان گونه که در برابر خشونت روز افزون گردنکشان زورگو، خشونت لازم است.

مسلّماً انقلاب او در پاره اي از قسمتها يک انقلاب خونين خواهد بود، و خونهاي کثيف کالبد جامعه بشري با تيغ او بيرون خواهد ريخت و در هيچ جامعه فاسدي جز از اين راه اصلاحات بنيادي مايه نخواهد گرفت ولي مفهوم اين سخن آن نيست که او بي حساب خون مي ريزد و بي دليل مي کشد درست همانند طبيبي است که در خون گرفتن از کالبد بيمار نهايت دقّت را به عمل مي آورد!



[ صفحه 259]