فلسفه غيبت طولاني
گفتيم سؤال ديگري که در زمينه عقيده شيعه درباره مهدي(عليه السلام) پيش مي آيد، موضوع غيبت طولاني او است که پس از قبول امکان عمر طولاني مطرح مي شود و آن اين که:
چرا مهدي ظهور نمي کند با اين که فساد و ظلم بقدر کافي وجود دارد؟
چرا با قيام خود جهان را در مسير عدل و داد قرار نمي دهد؟
آخر تا کي بايد نشست و شاهد صحنه هاي ظلم و خونريزي و بيدادگري مشتي تبهکار و از خدا بي خبر باشيم؟
چرا اينقدر غيبتش به طول انجاميده؟
او در حقيقت انتظار چه چيزي را، ديگر مي کشد؟
و بالاخره سرّ اين غيبت طولاني چيست؟
[ صفحه 212]
ولي بايد توجّه داشت گرچه اين سؤال معمولا از شيعه در مسأله غيبت مي شود، امّا با کمي دقّت متوجّه خواهيم شد که ديگران هم از آن سهمي دارند يعني، به شکل ديگر متوجّه ساير معتقدان به ظهور يک مصلح بزرگ جهاني که روزي بايد قيام کند و جهان را پر از عدل و داد سازد، مي گردد هر چند عقيده شيعه را درباره طول عمر و غيبت قبول نداشته باشند.
زيرا جاي اين پرسش از آنها باقي است که چرا آن مصلح بزرگ تا کنون متولّد نشده و اگر شده است چرا قيام نمي کند و دنياي تشنه را با جام عدالت و دادگري خويش سيراب نمي سازد؟ بنابراين، اشتباه بزرگي است اگر اين ايراد را تنها متوجّه شيعه بدانيم.
و به تعبير ديگر، شک نيست که مسأله طول عمر (بحث گذشته) و مسأله فلسفه وجود امام در زمان غيبت (بحث آينده) از سؤالاتي است که تنها متوجّه شيعه مي گردد، امّا مسأله تأخير ظهور او مطلبي است که همه معتقدان به ظهور آن مصلح جهاني بايد به آن بينديشند که چرا با آمادگي جهان، آن ظهور بزرگ به وقوع نمي پيوندد؟ (دقّت کنيد)
به هر حال، اين سؤال يک پاسخ کوتاه دارد و يک پاسخ مشروح پاسخ کوتاه آن اين است که براي تحقّق يک انقلاب همه جانبه در سطح جهان تنها وجود يک رهبر شايسته انقلابي کافي نيست بلکه آمادگي عمومي نيز لازم است و هنوز متأسفانه دنيا آماده پذيرش چنان حکومتي نشده است و به محض آمادگي، قيام او قطعي است!
[ صفحه 213]
امّا توضيح اين سخن:
اولا، بايد توجّه داشت ـ همان گونه که سابقاً اشاره شد ـ برنامه قيام مهدي، همانند برنامه قيام همه پيامبران الهي، از راه بهره گيري از وسائل و اسباب طبيعي انجام مي گيرد، و هيچ گاه اعجاز اساس آن را تشکيل نمي دهد معجزات جنبه استثنايي دارند و در روند برنامه هاي اصلاحي رهبر آسماني ـ جز در موارد استثنائي ـ دخالت نخواهند داشت.
به همين دليل، همه انبيا از سلاح روز، تربيت افراد لايق، مشورتهاي لازم، طرح نقشه هاي مؤثّر، تاکتيکهاي نظامي حساب شده، و خلاصه، فراهم ساختن هرگونه امکان مادّي و معنوي براي پيشبرد هدفشان استفاده مي کردند و در انتظار اين نمي نشستند که هر روز معجزه اي واقع شود و دشمن يک گام عقب نشيني کند، يا دوستان در پرتو اعجاز هر روز در مسير تکامل گامي به پيش بگذارند.
بنابراين، اجراي طرح حکومت حقّ و عدالت در سطح جهاني نيز بايد با استفاده از وسايل مادّي و معنوي لازم ـ جز در موارد استثنائي ـ تحقّق پذيرد.
به تعبير ديگر، مهدي(عليه السلام) آئين و مذهب جديدي با خود نمي آورد بلکه او طرحهاي انقلابي اجرا نشده الهي را به مورد اجرا مي گذارد. رسالت او تنها ابلاغ و انذار و تعليم و تربيت و توصيه و تذکّر نيست. رسالت او اجراي همه اصولي است که به ظلم و ستم و تبعيض، در سايه حکومت علم و ايمان پايان مي بخشد، و مسلّماً اجراي اين طرح بدون آمادگي يا آمادگيها ممکن نيست.
[ صفحه 214]
ثانياً، با توجّه به اصل اساسي بالا روشن مي شود که چرا مي گوييم هنوز وجود اين آمادگي مسلّم نيست چه اينکه، حدّاقل چند نوع آمادگي براي اين کار لازم است: