بازگشت

دجّال مرد پر تزوير و حيله گر


هنگامي که سخن از «دجّال» به ميان مي آيد، معمولا طبق يک سابقه ذهني عاميانه، فقط ذهنها متوجّه شخص معيّن يک چشمي مي شود که با جثّه افسانه اي و مرکب افسانه اي تر، با برنامه اي مخصوص به خود پيش از آن انقلاب بزرگ مهدي ظهور خواهد کرد.

ولي همانگونه که از ريشه لغت دجّال از يک سو [1] و از منابع حديث از سوي ديگر استفاده مي شود، دجّال منحصر به يک فرد نيست بلکه عنواني است کلّي براي افراد پر تزوير و حيله گر و پر مکر و فريب و حقّه باز که براي کشيدن توده هاي مردم به دنبال خود از هر وسيله اي



[ صفحه 172]



استفاده مي کنند، و بر سر راه هر انقلاب سازنده اي که در ابعاد مختلف صورت مي گيرد ظاهر مي شوند.

در حديث معروفي که از صحيح «ترمذي» نقل شده مي خوانيم که پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود:

«انه لم يکن نبي بعد نوح الا انذر قومه الدجال و اني انذر کموه؛ [2] هر پيامبري بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال بر

حذر داشت، من نيز شما را بر حذر مي دارم!»

مسلّماً انبياي پيشين به مردم عصر خود نسبت به فتنه دجّالي که در آخر زمان آشکار مي شود و هزاران سال با آنها فاصله دارد هشدار نمي دادند.

بخصوص که در پايان حديث مي خوانيم:

«فوصفه لنا رسول اللّه فقال لعله سيدرکه بعض من رآني او سمع کلامي سپس پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) صفات او را براي ما بيان کرد

و گفت شايد پاره اي از آنها که مرا ديده اند يا سخن مرا شنيده اند عصر او را درک کنند!»

باحتمال قوي ذيل حديث اشاره به طاغيان و فريبکاران خطرناکي همچون بني اميّه و افرادي همانند معاويه است که در لباس «خال المؤمنين» و عنوان «کاتب وحي» به مکر و فريب و تزوير و بيرون راندن مردم از صراط مستقيم به سوي آداب و سنن جاهلي، و زنده



[ صفحه 173]



کردن نظام طبقاتي و حکومت استبدادي و خودکامه، و روي کار آوردن ناصالحان چاپلوس، و جنايتکاران بيباک، و کنار زدن صلحا و فضلا و مردان لايق، پرداختند.

و نيز در حديث ديگري در همان کتاب مي خوانيم:

پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در مورد دجّال فرمود:

«ما من نبي الاوقد انذر قومه و لکن ساقول فيه قولا لم يقله نبي لقومه تعلمون انه اعور... هيچ پيامبري نبود مگر

اين که قوم خود را از فتنه دجّال بر حذر داشت، ولي من جمله اي درباره او مي گويم که هيچ پيامبري به قوم خود نگفته، من مي گويم او يک چشمي است!»

تکيه روي زمان «نوح» در بعضي از اين احاديث، شايد به خاطر اشاره به دورترين زمان باشد يا عدم وجود دجّالها در زمانهاي پيش از نوح به سبب اين باشد که نخستين آئين و شريعت را نوح آورد، و يا به خاطر عدم نفوذ حيله ها و تزويرها در جوامع انساني پيشين بوده است.

به هر حال، توصيف دجّال به مرد «يک چشمي» تفسيري دارد که بزودي به آن مي پردازيم.

جالب توجّه اين که در پاره اي از احاديث آمده است که پيش از ظهور مهدي(عليه السلام) 30 دجال ظهور خواهد کرد! [3] .

حتّي در اناجيل نيز اشاره به ظهور دجّال شده است.



[ صفحه 174]



در رساله دوّم يوحنا (باب 1، جمله 6 و 7) مي خوانيم:

«شنيده ايد که دجّال مي آيد الحال هم دجّالان بسيار ظاهر شده اند.»

و اين عبارت نيز تعدّد دجّالها را تاکيد مي کند.

در حديث ديگري مي خوانيم:

«قال رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم) لا تقوم السّاعة حتي يخرج نحو من ستّين کذّاباً کلّهم يقولون انا نبي!؛ [4] پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:

رستاخيز بر پا نمي شود مگر آن که شصت نفر دروغگو ظهور خواهند کرد که همه ادّعاي نبوّت مي کنند!»

گرچه در اين روايت عنوان دجّال به ميان نيامده، ولي اجمالاً از آن بر مي آيد که مدّعيان دروغين و فريبکار در آخر زمان محدود به يک يا چند نفر نخواهد بود.

به هر حال، آنچه را نمي توان در آن ترديد کرد اين است که هنگام فراهم شدن زمينه هاي انقلاب، در هر جامعه اي که باشد، افراد فريبکاري که در واقع پاسدار نظامهاي فاسد و فرسوده اند براي نگاهداري وضع موجود، و بهره برداري از زمينه هاي فکري و اجتماعي مردم به نفع اهداف نادرست خود، دست به تزوير و حيله گري مي زنند، و حتّي شعارهاي انقلابي مي دهند، و اين يکي از بزرگترين موانع راه اصلاح و انقلاب راستين است.



[ صفحه 175]



اينها دجّالاني هستند که همه پيامبران، امّت خويش را از آنها بر حذر داشتند و نسبت به نقشه هاي فريبنده آنها هشدار دادند.

منتها پيش از ظهور مهدي و آن انقلاب عظيم و وسيع و راستين، هر قدر زمينه هاي فکري و رواني و اجتماعي در سطح جهاني آماده تر مي گردد، فعّاليّت اين دجّالان که يکي از بعد از ديگري ظهور مي کنند افزايش مي يابد تا در پيشرفت زمينه هاي انقلابي وقفه ايجاد نمايند و به هزار حيله و فن براي منحرف ساختن افکار دست زنند.

البتّه هيچ مانعي ندارد که يک دجّال بزرگ در رأس همه آنها باشد. و امّا نشانه هايي که در بعضي از روايات براي او ذکر شده بي شباهت به تعبيرات سمبوليک و اشاره و کنايه نيست مثلا، از روايتي که مرحوم علاّمه مجلسي در بحار الانوار از اميرمؤمنان علي(عليه السلام) نقل کرده چنين استفاده مي شود که او داراي صفات زير است:

1ـ او يک چشم بيشتر ندارد که در ميان پيشاني اش همچون ستاره صبح مي درخشد! امّا همين چشم خون آلود است، گويي با خون ترکيب شده!

2ـ او الاغ (مرکب) سفيد تندروي دارد که هر گام او يک ميل است و بسرعت زمين را طي مي کند!

3ـ او دعوي خدائي مي کند و هنگامي که دوستان خود را به گرد خويش مي خواند صداي او را تمام جهانيان مي شنوند!

4ـ او در درياها فرو مي رود و خورشيد با او حرکت مي کند، در پيش روي او کوهي از دود و پشت سرش کوه سفيدي قرار دارد که مردم آن



[ صفحه 176]



را موادّ غذايي مي بينند.

5ـ به هنگام ظهور او مردم گرفتار قحطي و کمبود موادّ غذايي هستند... [5] .

شک نيست که ما مجاز نيستيم به هر مفهومي از مفاهيم مذهبي که در قرآن يا منابع حديث وارد شده شکل سمبولک بدهيم، چه اينکه اين کار همان تفسير به رأي است که در اسلام بشدّت ممنوع شده و عقل و منطق هم آن را مردود مي شمرد، ولي با اين حال جمود بر مفهوم نخستين الفاظ در آنجا که قرائن عقلي يا نقلي در کار است آن هم صحيح نيست و موجب دور افتادن از مقصود و مفهوم اصلي سخن است.

و اتّفاقاً درباره حوادث آخر زمان نيز اين گونه مفاهيم کنائي بي سابقه نيست از جمله مي خوانيم که «خورشيد از مغرب طلوع مي کند.» [6] .

و اين يکي از پيچيده ترين مسائل مربوط به اين قسمت است که ظاهراً با علم روز سازگار نيست زيرا طلوع آفتاب از مغرب مفهومش تغيير مسير گردش کره زمين است اگر اين موضوع ناگهان صورت گيرد همه آب درياها و تمامي ساختمانها و موجودات سطح کره زمين



[ صفحه 177]



به خارج پرتاب مي گردد و همه چيز به هم مي ريزد، و اثري از زندگي باقي نخواهد ماند، و اگر تدريجاً صورت گيرد طول شب و روز بقدري زياد مي شود که از يک ماه و دو ماه هم خواهد گذشت و باز نظام کائنات در زمين به هم خواهد ريخت!

ولي در ذيل حديث بالا که پيرامون نشانه هاي دجّال است تفسير جالبي براي اين موضوع ديده مي شود که نشان مي دهد اين تعبير جنبه کنايه دارد.

چرا که راوي حديث «نزال بن سبره» از «صعصعة بن صوحان» مي پرسد اين که اميرمؤمنان علي(عليه السلام) در پايان سخنش پيرامون دجّال و مانند آن فرمود:

«از حوادثي که بعد از آن رخ مي دهد از من نپرسيد...» منظورش چه بود؟

صعصعه در پاسخ مي گويد:

«انّ الّذي يصلّي خلفه عيسي بن مريم هو الثّاني عشر من العترة التّاسع من ولد الحسين بن علي، و هوالشّمس الطّالعة من مغربها؛ [7] آن کس که حضرت مسيح پشت سر او نماز

گزارد دوازدهمين نفر از خاندان پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و نهمين نفر از فرزندان حسين بن علي(عليه السلام) است، و او است خورشيدي که از غروبگاه خود طلوع خواهد کرد!»



[ صفحه 178]



بنابراين تعجّبي ندارد که دجّالي که با صفات بالا مشخص شده نيز جنبه سمبوليک داشته باشد.

حتماً مي پرسيد چگونه مي توان آن را تفسير کرد؟

در پاسخ اين سؤال مي گويم بعيد نيست دجّال با آن صفاتي که گفته شد اشاره به فريبکاران و رهبران مادّي ستمگر در دنياي ماشيني باشد زيرا:

اولا، آنها يک چشم دارند و آن چشم اقتصاد و زندگي مادّي است آنها فقط به يک (بعد) مي نگرند و آن بعد منافع مادّي ملّت خويش است و به هزار گونه نيرنگ و تزوير و سياستهاي استعماري براي رسيدن به اين هدف متوسّل مي شوند آنها دجّالاني هستند فريبکار که چشم معنوي و انساني را از دست داده اند.

امّا همين يک چشم مادّي آنها بسيار خيره کننده و پرفروغ است در صنايع به پيروزيهاي درخشاني نائل شده اند، و از اقطار زمين نيز گذشته اند.

ثانياً، مرکبهايي در اختيار دارند که بسيار تند و سريع السّير است و کره زمين را در مدّت کوتاهي دور مي زند با سرعتهايي حتّي مافوق سرعت صوت!

ثالثاً، آنها عملا مدّعي الوهيّتند و مقدّرات مردم جهان را به دست خويش مي دانند و با تمام ضعف و ناتواني که دارند، پياده شدن در کره ماه را دليل تسخير فضا! و مهار کردن پاره اي از نيروهاي طبيعت را نشانه تسخير طبيعت، در حالي که يک زمين لرزه مختصر، يک طوفان



[ صفحه 179]



کم قدرت، يک سلّول سرطاني، همه کاسه و کوزه هاي آنها را در هم مي شکند در عين ضعف همچون فرعون دعوي خدايي دارند.

رابعاً، با زير دريائيهاي مجهّز به زير درياها مي روند، وسائل سريع السّيرشان با مسير شمس حرکت مي کند (بلکه گاهي از مسير آن نيز جلو مي افتد). در پيش روي کارخانه هاي عظيمش، کوهي از دود، و به دنبال سرش کوهي از فرآورده هاي صنعتي و موادّ غذايي (که مردم آن را موادّ غذايي سالم فکر مي کنند در حالي که ارزش غذايي چنداني ندارند و غالباً خوراکهاي ناسالمي هستند) مشاهده مي شود.

خامساً، مردم به عللي ـ از قبيل خشکسالي و يا استثمار و استعمار و تبعيضات مختلف و سرمايه گذاريهاي کمرشکن در مورد تسليحات و هزينه طاقتفرساي جنگها، و ويرانيهاي حاصل از آن که همگي معلول زندگي يک بعدي مادّي است ـ گرفتار کمبود مواد غذايي مي شوند و مخصوصاً گروهي از گرسنگي مي ميرند و از ميان مي روند، و دجّال که عامل اصلي اين نابسامانيهاست از اين وضع بهره برداري کرده به عنوان کمک به گرسنگان و محرومان جامعه براي تحکيم پايه هاي استعمار خود کوشش و تلاش مي کند.

در پاره اي از روايات نيز نقل شده که هر موئي از مرکب عجيب دجّال سازِ مخصوص و نواي تازه اي سر مي دهد که انطباق آن بر اينهمه وسايل سرگرم کننده ناسالم دنياي ماشيني يک بعدي که در تمام خانه ها و لانه و شهر و بيابان و ساحل دريايش نفوذ کرده کاملا قابل تصوّر است.



[ صفحه 180]



به هر صورت، مهم آن است که عناصر انقلابي يعني سربازان راستين مصلح بزرگ مهدي موعود(عليه السلام) همچون بسياري از مردم ساده لوح و ظاهر بين، فريب دجّال صفتان را نخورند و براي پياده کردن طرح انقلابي خود بر اساس ايمان و حق و عدالت از هيچ فرصتي غفلت نکنند.

البتّه آنچه در بالا گفتيم يک تفسير احتمالي براي دجّال بود که قرائن مختلفي آن را تأييد مي کند. ولي قبول يا عدم قبول اين تفسير به اصل موضوع صدمه نمي زند که مسأله دجّال، با اين صفات جنبه کنايه دارد نه اين که انساني باشد با چنان مرکب و چنان صفات و مزايا!


پاورقي

[1] دجّال از ماده دجل (بر وزن درد) به معني دروغگويي و حقّه بازي است.

[2] صحيح ترمذي، باب ما جاء في الدّجال، ص 42.

[3] سنن ابي داوود.

[4] بحارالانوار، ج 52، ص 209.

[5] اقتباس از حديث صعصعة بن صوحان (بحار الانوار، ج 52، ص 192.).

[6] بحارالانوار، ج 52، ص 194.

[7] بحارالانوار، ج 52، ص 195.